#رمان های جذاب و واقعی📚
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و چهارم🎬: قاصدان اسقف ، یکی پس از دیگری به محضر پیامبر صلی الله علیه
شاهزاده ای در خدمت
قسمت پنجاه و پنجم🎬:
همه منتظر رسیدن روز موعود بودند و فکر می کردند آیا چه خواهد شد؟ اصلا منظور خداوند از این نبرد عجیب چیست؟
اما فضه با اینکه سن کمی داشت و در اسلام هم تازه مسلمان محسوب میشد ، با جان و دل فهمید که چه خواهد شد ، اومطمئن بود بار دیگر ،عشق خداوند را به علی اعلی شاهد خواهد بود .
او خوب می دانست که هر حکم خداوند هزاران راز و رمز پوشیده و آشکار دارد و در اینجا یکی از آشکارترین اهداف خداوند ، چیزی نیست مگر نشان دادن مقام مولا علی به جهانیان و اینبار پروردگار اراده کرده بود که این منزلت را نه تنها به چشم مسلمانان، بلکه بین مسیحیان نیز جار بزند و برملا کند.
روز ۲۴ذی الحجه بود، همه در مکان تعیین شده گرد هم آمده بودند و منتظر رسیدن پیامبر بودند...
و محمد بن عبدالله صلی الله علیه واله آمد و چه با شکوه آمد...
جلال و جبروتش آنچنان بود که چشمان ملائک آسمان را به خود خیره نموده بود، مسیحیان که جای خود داشتند.
شکوه آمدن پیامبر ،نه آن شکوه پوچ و ظاهری بود که مسیحیان فکر می کردند.
آنها دیدند که پیامبر، حسین را در آغوش دارد ، دست حسن را در دست گرفته است یعنی بدانید که اینان فرزندان محمد، برگزیدهٔ خداوند است. دخترش فاطمه زهرا در یک طرف او قدم برمی داشت و به کل ملت این اشاره آشکار بود که مقصود از زنانمان در آیه مباهله، کسی جز حضرت صدیقه طاهره نمی باشد و در سمت دیگر پیامبر صلی الله علیه واله ، علی اعلی قدم بر می داشت و این علی را اگر با همان آیه مباهله می خواستیم تفسیر کنیم میشد«جانهایمان»...آری پیامبر با عظمتی آسمانی و بی نظیر قدم به میدان مباهله نهاده بود...
و چه زیبا خداوند اهل بیت پیامبر را به رخ عالمیان کشید و چه زیباتر به همگان گفت که علی علیه السلام نیست مگر جان محمد و محمد همان علی ست...
واین اشاره ظریف را عاشقانی که دل در گرو مهر محمد و آل او داده بودند به تمامی گرفتند و سر مست از این صحنه ملکوتی بودند.
مسیحیان با دیدن این صحنه تکان دهنده یقین کردند که اگر این پنج وجود مقدس که خداوند آنها را برگزیده ، دست به دعا بردارند و آنها را نفرین کنند ، بی شک عذابی سخت بر آنان نازل می شود و کل جامعه مسیحیت کن فیکون می شود.
پیامبر در آن روز بر فراز تپه ای قرار گرفت و حسن و حسین را به دوش گرفت و فاطمه و علی را در دوطرفش در آغوش کشید و به همگان اعلام کرد که اینان اهل بیت منند و فرمود آی دنیا از الان تا قیام قیامت بدانید که : علی.....جان من است..علی جان محمد مصطفی است و گواهش آیه ۶۱سوره آل عمران....
و کاش که دنیا طلبان ان زمان دل در گرو این پیر غدار نمی دادند و پس از پیامبر دست به دامان ولیّ بلا فصل اومیزدند ،
محمد رفته بود ،اما جانش را در بین امت به ودیعه گذارده بود ،تا امتش منحرف نشود...اما شیاطین دست به کار شدند تا امت محمد صلی الله علیه واله ،از مسیر اصلی اسلام منحرف گردد....
ادامه دارد...
🖍 به قلم :ط_حسینی
@bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ نکات بسیار مهمی در مورد آیه مباهله که هر اهل سنت و شیعه ای باید بداند
🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇
https://eitaa.com/ketaballahvaetrate
🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇
https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2
👈 ارتباط با ما : 👇👇
@MH1361R
آدرس کانال های ما در شبکه های اجتماعی 👇
https://yek.link/velayat313
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
#میخوایم کانال رو چراغونی کنیم
جشن بزرگ درراه است
حلول ماه شعبان واعیادشعبانیه
👏👏 مو🌹🌹🌹🌹
💡💡◎◎◎ 💡💡◎◎◎💡💡
🎊 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡
🎊 🎊 🎊
چراغونی اول به خاطر تولد امام حسین وابوالفضل(ع) 🌹🌹🌹🌹🌹
💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡
🎊 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡
🎊 🎊 🎊
چراغونی دوم رو به یمن قدوم مبارک امام سجاد وعلی اکبر(ع) 🌹🌹🌹🌹🌹
💡💡◎◎◎💡💡 ◎◎◎💡💡
🎊 🎊 🎊
💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡
🎊 🎊 🎊
وسومین چراغونی رو به یمن قدوم سبز مولا وآقامون حضرت ولی عصر، مهدی صاحب الزمان(عج) 🌹🌹👏👏👏👏👏
💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡
🎊 🎊
💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡
🌺☘️ تولد این نورهای امامت پیشاپیش برشما عزیزان مبارک ﻣﺒﺎﺭک 💐
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
مداحی آنلاین - شب شور و شب مستی - محمود کریمی.mp3
7.58M
🌸 #میلاد_امام_سجاد(ع)
💐شب شور و شب مستی
💐شب عشق و شب شادی
🎤 #محمود_کریمی
👏 #مدیحه_سرایی
👌بسیار دلنشین
🌷مرجع رسمی #مولودی های روز
💦🌦💦🌦💦🌦
@bartaren
#رمان های جذاب و واقعی📚
شاهزاده ای در خدمت قسمت پنجاه و پنجم🎬: همه منتظر رسیدن روز موعود بودند و فکر می کردند آیا چه خواهد
شاهزاده ای در خدمت
قسمت پنجاه و ششم🎬:
فضه مانند نهالی نورس در سایه سار دین اسلام و زیر تشعشع انوار پیامبر گرامی رشد می کرد و می بالید و هر روز در عمرش با واقعه ای بزرگ مواجه بود که اشاره تمام این وقایع رو به سوی مرد خانه ای بود که فضه در آنجا زندگی می کرد.
حال فضه با تمام عمق وجود حس می کرد به راستی در خدمت شاهزاده های عالم قرار گرفته و چه سعادتی از این بهتر و چه زندگیی از این بابرکت تر ، او سعی دارد تمام وقایع را به خاطر بسپارد و می داند این خدمت ، این زندگی ، این سعادتی را که نصیبش شده باید به طریقی جبران نماید. پس خوب هوش و گوش می کند تا آنچه را که با چشم خود می بیند و با گوش خود میشنود به آیندگانی که نمی بینند ، برساند...
سال نهم هجرت بود و یکسال از فتح مکه به دست مسلمانان می گذرد، خبرهایی می رسد که باقیمانده مشرکان به مکه آمد و شد دارند و به رسم جاهلیت به زیارت کعبه می پردازند.
یکی از عادات زشت و ناپسند آنها آن است که در مراسم زیارت خانه خدا، گاهی کاملا برهنه و عریان به گرد خانهٔ خدا طواف می کنند.
خداوند از اینکه کعبه، نخستین پایگاه توحید، هنوز از آلودگی وجود ناپاک مشرکان و کافران پاک نشده است ،ناخرسند و ناخشنود است.
از این رو در سال نهم هجرت ، پیامی دیگر از جانب خداوند بر مردم رسید ، پیامی که اعلام برائت بود از مشرکین
خداوند نخستین آیات سوره توبه در اعلان رسمی برائت از مشرکان و ممنوعیت ورود آنها به حریم مسجدالحرام را بر پیامبرش نازل فرمود و پیامبر از سوی خداوند دستوری می گیرد تا از ورود مشرکان به حریم پاک کعبه جلوگیری نماید و پس از پایان مهلتی چهارماهه، به خاطر پیمان شکنی ایشان، ریشهٔ شرک و کفر را بخشکاند.
پیامبر آیات نازل شده را برای مردم بیان می کند ، او به دنبال قاصدی ست تا فی الفور به سمت مشرکان بفرستد و دستور خداوند را به آنان ابلاغ نماید.
خیلی از یاران پیامبر اعلام آمادگی می کنند تا سعادت ابلاغ این آیات را از آن خود نمایند و پیامبر باید یکی از هزاران یار را انتخاب نماید ...
ادامه دارد
🖍به قلم :ط_حسینی
@bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت
قسمت پنجاه و هفتم🎬:
پیامبر در بین یاران چشم می گرداند، هیچکس نمی داند در ذهن پیامبر صلی الله علیه وآله چه میگذرد، ابوبکر که در صف اول یاران نشسته و دل دل می کند که این افتخار را نصیب خود کند ، با هیجان از جا بلند میشود ، نزدیک پیامبر می آید و با خواهش فراوان از او می خواهد که افتخار رساندن این آیات را از آن خود نماید.
پیامبر که مهربانی اش نشأت گرفته از مهر الهی ست ، روی او را زمین نمی زند و آیات نازل شده را به صورت فرمانی از جانب خداوند که باید برای مشرکان قرائت شود به ابوبکر می دهد تا این فرمان را اجرا کند.
فضه تمام این صحنه ها را شاهد است ، دل درون سینه اش می تپد ، او خوب می داند کسی جز مولایش چنین سعادتی را نخواهد داشت ، اما وقتی می بیند پیغام رسان پیامبر شخص دیگری ست ، برایش سوال پیش می آید و ذهنش مشغول این امر می شود.
ابوبکر از شادی در پوست خود نمی گنجد ، با دیده تکبر به دیگران نگاه می کند ، حال او هم بهانه ای پیدا کرده که بر مسلمین فخر بفروشد و به این سعادتی که نصیبش شده ، افتخار نماید.
ابوبکر به این ماموریت بسیار مهم اعزام می شود...
در اینجا عشق خداوند دوباره به جوشش می افتد و مهرش به بهترین بندگانش فوران می کند.
هنوز قاصد پیامبر به نیمه راه نرسیده که دوباره جبرییل امین نازل میشود و از سوی خداوند نغمه های عاشقانه سر میدهد و فرمانی تازه می آورد.
حالتی معنوی به پیامبر دست می دهد و همگان میدانند که در این حالت جبرییل به حضور او رسیده ، پس از لحظاتی ، پیامبر، علی را به سوی خود می خواند .
چیزی کنار گوش او می گوید که اطرافیان متوجه نمی شوند.
علی علیه السلام پس از شنیدن کلام پیامبر صلی الله علیه واله ، فی الفور کفش به پا می کند و عزم سفر می کند ،جمعیت با تعجب دوره اش می کنند و هر کس سوالی از او میپرسد ، اما متن تمام سؤالها یکی ست : ابوتراب چه اتفاقی افتاده؟؟
پیامبر در گوش تو چه گفت ؟
آیا امری مهم رخ داده؟
علی لبخندی میزند و...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
@bartarnn
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
جشنی اندر عرش اعلا به پاست..
ندایی می گوید میلاد شاه کربلاست...
همو که سیدالشهداست...
گوهری عزیز برای انبیاست...
نوادهٔ محمد مصطفی ست..
پور علی مرتضی ست...
او همان حسین زهراست...
امام شهید و تنهاست...
کشتهٔ دشت نینواست...
سرور جوانان جنت اعلی ست...
آهای مسلمانان....
کِل بکشید با شور و شعف...
بایستید به درگاه خدا صف به صف...
بگیرید عیدیتان را زدست شاه نجف...
....ط_حسینی
@bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺