eitaa logo
انتشارات برترین آرزو
1.6هزار دنبال‌کننده
211 عکس
42 ویدیو
4 فایل
انتشارات برترین آرزو، ناشرِ کتاب‌هایی برای حال خوب موندگار! این‌جا دغدغه های «نسل نو» مهمه... بررسی و خرید آسانِ کتاب‌ها: Shop.javanan.org ‌ پنجره‌های ارتباط با ما: 💬 @Bartarin_admin 📞 ۰۹۳۸۳۰۳۳۲۳۳ ☎️ ۰۵۱۳۸۴۶۶۱۸۱ -موسسه جوانان آستان قدس رضوی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌حسین فرزند خانه وحی است، نگین کانون ولایت! و می‌دانی ولایت یعنی چه؟ ولایت برداشته‌شدنِ تمام فاصله‌هاست، بین عاشق و معشوق، بین عبد و مولی؛ تا آن‌جا که در برابر حضرت نـاز، آخرین پـرده را هـم برانـدازی، تا آن‌جا که گـرد مخلوقیت را از ساحت وجـود بتـکانی! ولایت، نزدیکی است؛ آن‌چـنان نزدیکی که او باشد و تو نباشی، آن‌چنان نزدیکی که دوئیت از میان برود، او باشد و او، عـشـق باشد و عـشـق! این‌چنین می‌شود که حسین، یکپارچه او می‌شود؛ بدون هیچ خودنمایی... عالم را هـمه نــور خــدا پر کرده است و حسـین، چون از خویش عـبور کـرده است، غـرق در اقـیانوس نور شده؛ و دیگر آن‌جاست که حسین، حسین نیست، ‌حسین نــور خــداست... کتاب ، صفحه ۲۴ 📚@bartarin_arezu
‌ ‌امـروز ســوم مـحــرّمـه؛ دسـت در دسـتِ کـتـاب ، مهمونِ سه‌ساله‌ی سیّدالشهدا بشیم؟ یه 🖤 بفرسـتید، بـبـیـنـیم چـند نـفر هـم‌غـم و هـم‌دل داریم... (پیشاپیش شرمنده که نمی‌تونیم به هـمـه‌ش تـک‌تـک جـواب بدیم) ‌
‌ ‌چند خطی که خوندید، گـزیـده‌ای بود از کـتاب ؛ روضه‌ی سی‌ویکم، «صـنوبرِ خمـیده». ‌ این چند دقیقه سوگواری و هم‌اندوهی، قبول باشه از دلای غم‌زده‌تون... برای هم دعا کنیم! ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌دعوا، دعوای اولویت‌هاست؛ دعوای دغدغه! خیلی‌ها حسین را دوست داشتند، اما حـســیـن اولـویت‌شان نـبود! محـبّت حسـین با دغدغه‌ی کار و زندگی جمع می‌شود، اما بـودن با حسـین، نه... برای بـودن با حـســین، بـاید به تـمام زندگی‌ات رنگ جدید بزنی، رنگ خدا... “کج‌دار و مریز”ها می‌گویند دوسـتت داریـم؛ دروغ هم نمی‌گـویـند! امـا محبّت‌شان، دهم محرّم ۶۱ هجری، روی طاقچه‌ای‌ست تا اگر فرصت شد، بـعـدترها، تـوّاب شوند...! “یک‌دله‌”ها اما می‌گویند: نمی‌شود او را دیـد و تـمامِ جــان را نـداد... - کتاب ، روضه‌ی بیست‌ودوم 📚@bartarin_arezu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌«چون با آن حـضرت به جز خـانـدانـش کسی نماند، على‌بن‌الحسین علیه‌السّلام که از زیبا‌صورتان و نیکوسیرتان روزگار بود، برای جـنـگ بـیرون آمد و از پدرش اجازه جنگ خواست؛ حضرت بلافـاصله به او اجازه داد.» دوباره بخوان: اذن گرفت؛ پدر بی‌درنگ اجازه داد! کسی که از تمام هستی خود بـرای مـعـشـوقـش گـذشـته، از فـرزنـد رشـید خـود نیز بـدون مـکـث می‌گـذرد... «سپس نـگاهی مـأیـوسـانه به او کرد و نگاهش را به زیر افکند و اشک ریخت.» اما امام عـشـق، دریای عاطـفه است... و فـرو ریزد زمـین، که نـگاه مأیـوسـانه‌ی حسین را دید و به حرکت ادامه داد...! - کتاب ، ‌روضه‌ی بیست‌وششم. 📚@bartarin_arezu
‌ ‌هرچه خون انبیاء و اولیاء بر زمین ریخته و هرچه خدا، از زبان بندگان صالحش برای انـسان پـیام آورده، تنـها برای این است که ابراهـیم‌وار بُـتِ «من» را بشکنی؛ از «من» عبور کنی، تا رخ «او» در جانت طلوع کند. حـال تک‌تک صـفـحات تـاریـخ را ورق بـزن؛ کجا را پیدا می‌کنی که مانند ظهر داغ دهم محرّم ۶۱ هجری، درس عبور از «من» بدهد؟! حسـین، الـگوی تـمام‌عـیارِ ذبح جان، به پای جانان است؛ برای همین از همان خطبه‌های اول پس از شـهـهدت، می‌شود شناسـنامه‌ی فـرزنـدان فـاطـمـه که حـامل لـواء هـدایـت «انـسان» به سـوی «او» هسـتند. مگر خطبه زین‌العابدین را در شـام نخُوانده‌ای که فـرمـود: هـر کـس مرا نـمـی‌شـناسـد، خـودم را به او می‌شناسانم. من، علی‌بن‌الحسين بن علی‌ بن‌ ابی‌طالب هستم. من پسر کسی هستم که در رود فرات بدون آن که کسی از شما را کشته باشد و خونی ریخـته باشد، سـر بـریـده شد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به غارت رفت و خانواده‌اش اسیر شدند... من پسر کسی هستم که به قـتـل صـبر کشته شد و این برای افتخار من، کافی است.» می‌دانی قـتـل صـبـر یعـنی چه؟ یعنی دور یکی را محاصره کنند، از هر طرف بزنند، شکنجه کنند، تا جان دهد... بله! بعد از حماسه حـســین، دیگر هرجا پای «انسان» در میان باشد، باید روضـه خواند، آن هم روضهٔ باز! قصه، قصه دعوای خانوادگی نبوده؛ ما با طـاغـوت، از سـحـر بیـست و یـکـم رمـضان، «پدرکـشتگی» داریم؛ (همان پدری که فرزندی او به نسب نیسـت؛ باید خـاک شد و از هستی خود گذشت تا خنکای ولایت «ابوتراب» را چشید...) و این ثـاراللّٰه بود که بـاید بر زمین جـاری می‌شـد تا از غـروب عـاشـورا، تـا طـلوع دولـت سـبـز، خـط سـرخ بکـشد بر هرچه «من» و منـیت است؛ ماهـتاب باشـد در شـب بـیدادِ طاغوت، تا برساند به مذبح شاه نجف... آن‌جا که شاهراه است برای عبور از خود و رسیدن به او..... و برای همین است که فرزند فاطمه، هنگامه‌ی محو طواغیت، بر رایات خود، نقشِ یا لثارات‌ الحسین می‌زند، و در خطابه خود، روضهٔ جد غریب می‌خواند: «ای مردم! من همان منجی آخرینم؛ ای مردم! من همان شمشیر انتقام گیرنده‌ام؛ ای مردم! جدم حسین را تشـنه کشتند... ای مردم! تن جدم را عریان رها کردند... ای مردم! پیکر جدم را در نهایت دشمنی، لگدمال کردند.» این چنین است که حسین، نه فقط شهید کربلا، که رمـز عـبور از هرچه طـاغوت، و رهـبر انـسان می‌شود؛ برای وصال، برای عبور از «من»، برای فـصـلِ وصـلِ آرزوی نابِ تمام انبـیاء و اولیاء... - کتاب ، روضه‌ی آخر... 📚@bartarin_arezu