eitaa logo
برای فردا...
314 دنبال‌کننده
637 عکس
410 ویدیو
16 فایل
پیامی بیشتر فرهنگی تمدنی، تقدیم نگاه مهربانتان خواهد شد.باشد ذخیره ای(برای فردا... اگر سوال داشتید به شخصی پیام دهید @rahgozarim پلی برای ارتباط شخصی☝
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش آموزان آبادانی در سردخانه امتحان دادند... مسولان کشور چه غلطی می کردند.. برای مطالعه اخباری از این قبیل به این کانال حتما مراجعه کنید. https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش است پرچمی بر سر در منازل و فضای مجازی معطر به یاد ایام الله باشد.
در کنار خلوتی ضریح بی بی جان حضرت معصومه سلام الله علیها در شبستان نجمه خاتون زیر زمین حرم ی زائر کوچلو پدر مادرش قال گذاشته بود و تنهایی اومده بود زیارت... خواستم بگم بعضی وقتا همه را قال بزارید برید ی گوشه خلوت این نیاز همه ی ماست قبل از اینکه تنها بشید تنهایی را به دور از تن ها تمرین کنید برای روزی که قراره همه تنها باشیم.....🌺🙏🌺🌺
🔴ولی انصافا ژاپن ورزشگاه‌هاش خیلی بهتر از ورزشگاه‌های ماست😞 ❗️شما کیفیت ساخت ورزشگاه‌ها رو ببین😞 کاش ما هم از اینا می‌ساختیم بعد ۴۰سال! ✅ آخ ببخشید، همه این ورزشگاه‌ها در ایران و بعد انقلاب ساخته شده ... ببخشید واقعا خط رو خط شد😊🙏😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. داداش ما رای نُــمُــدوم 😡😡😡 تهش چی میشه؟؟؟ 🧐
شب شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام تسلیت باد. آسمان را به روی تخته‌ی در می‌بردند تاج سر بود که باید روی سر می‌بردند او درست است که یک همدم و غمخوار نداشت بدنش روی دری بود که مسمار نداشت جگرش پاره شد اما به دل تشت نریخت عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت همره اهل و عیالش سر بازار نرفت کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد گرگ درنده به پیراهن او چنگ نزد کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود دخترش ثانیه‌ای در ملاء عام نبود سر سجاده و در حال سجودش نزدند هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند بود مظلوم؛ ولی هفت کفن داشت به تن گریه می‌کرد به جسمی که نشد غسل و کفن ✍سعید خرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی جاریست... 🌺🌺🌺🌺
هدایت شده از برای فردا...
همزمان با مبعث حضرت رسول(ص)، حسن روح‌الامین اثر جدید خود به‌نام «نجات دختران» را رونمایی کرد... بعد از تو دگر دختری دفن نشد...🌹🌹🌹 🌹 ________ 👇👇👇👇👇👇👇 به ما بپیوندید ✅✅✅✅✅✅✅ کانالی برای فردا.. https://eitaa.com/joinchat/2603679919C6b6231a45d ✅✅✅✅✅✅✅
این عکس یک کافه هست توبمبئی هندوستان اون بالای عکس رونگاه کنید قابل توجه براندازان عزیز!!!!! عزت زیاد😂😂 شماهم بخواهید انقلاب ووربندازید خارجیا نمیزارن😂😂 🔶🔹
💠هدیه محمدی(ص) کسی که خانواده اش از بودن در کنار او، احساس آرامش نکند... پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله): «شَرُّ النّاسِ الضَّيِّقُ عَلى اَهْلِهِ، قالوا يا رَسُولَ اللّه ِ وَ كَيْفَ يَكُونُ ضَيِّقا عَلى اَهْلِهِ؟ قالَ: الرَّجُلُ اِذا دَخَلَ بَيْتَهُ خَشَعَتِ امْرَأَتُهُ وَ هَرَبَ وَلَدُهُ وَ فَرَّ فَاِذا خَرَجَ ضَحِكَتِ امْرَأَتُهُ وَ اسْتَأْنَسَ اَهْلُ بَيْتِهِ» 📚 مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج ۸، ص ۲۵ بدترين مردم كسى است كه هرگاه وارد خانه شود، همسرش از او هراسان و فرزندانش از او گریزان شده و فرار کنند؛ و چون بیرون رود، همسرش شاد شود و خانواده‌اش با یکدیگر انس گیرند.
بسم‌الله «ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جمله‌ام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمی‌دانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرف‌هایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر می‌گرداندند که راننده پنجره‌اش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد. از پنجره باز شده، سوز هوای بهمن‌ماه می‌خورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال می‌برد؛ وقتی که توی همین تاکسی‌های سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشت‌هایمْ کاغذ آدرس داروخانه‌ای در کوچه پس کوچه‌های جنت‌آباد شمالی را فشار می‌دادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطه‌ای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله می‌انداخت. پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کم‌حسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع می‌خواست مبل باشد یا قله‌ی سرسره‌ای در پارک. می‌توانست پشت بام خانه‌ای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت. وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایین‌تر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیه‌ای به من نگاه کرد. انگار می‌خواست از دزاژ استیصال صورتم شناسایی‌ام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغ‌سنجی‌اش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. می‌تونید کدملی بچه‌مو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانه‌اش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل می‌کنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشک‌هایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و می‌شد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرص‌های تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانه‌مان، تمام شده بود. صبح زود، کاسه‌ی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئن‌مان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومی‌سازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریم‌ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می‌رود...» نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین‌تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانه‌ی محله‌مان به خانه آمد. من رای می‌دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می‌دانم اگر با صندوق‌های خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، برای یافتن داروهای ساده‌ای مثل تب‌بر و سرماخوردگی، راهی این مسیر پر رنج می‌شوند. این تنها جایی است که نمی‌خواهم هیچ مادری درکم کند‌. صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسی‌بلندهای نماینده‌ها حرف می‌زد. پسر جوان کنارش که نگاه خیره‌ی معذب‌کننده‌ای به یقه‌ی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم اتفاقا خیلی از مردمان سرزمین‌های جنگ‌زده‌ی اطرافمان رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیه‌شان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا، نه مراتع سرسبزش! اما نمی‌شد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شده‌ی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگ‌های داخلی‌شان داشته باشد. در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسی‌رانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمی‌کنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید این و اون باشیم که کلاه‌مون پس معرکه است.» با خنده‌‌ام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش می‌دونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!» 🙏🙏🙏🙏🙏 هوات دارم هوام داشته باش...ایران
به نام الله پاسدار خون شهیدان... برافراشته باد پرچم حق و حقیقت... مبارک باد تولد دگرباره روزهای که فقط خدا بود و خدا بود و خدا بود🌸🌸🌷 فذکرهم بایام الله ان فی ذلک لایات لکل صبار شکور
هدایت شده از برای فردا...
مفاتیح الجنان شما هم اعمال ۲۲ بهمن دارد؟ بسیار زیباست...🌹🌹🌹 ☺️☺️☺️☺️ اگر نداره این صفحه را بخوانید❤️😘 تولد انقلاب مبارک🌹🌹🌹🌹 👇👇👇👇👇👇👇 به ما بپیوندید ✅✅✅✅✅✅✅ کانالی برای فردا.. https://eitaa.com/joinchat/2603679919C6b6231a45d ✅✅✅✅✅✅✅
لباسی برای مهمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب میلاد آقا مون حضرت حسین علیه‌السلام مبارک باد... یک نماهنگ و سرود زیبا برای بچه‌های عزیز🌺
خوشا آنان که کشتی نجات دارند... عزاداری ها قبول🌹