eitaa logo
از ازل تا قیامت
300 دنبال‌کننده
129 عکس
134 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴توطئه یهود برای جلوگیری از ظهور پیامبر اکرم(ص) در بیان استاد مهدی طائب:🌴 🍁 برنامه اول یهود در این زمینه که در مجموعه اقداماتشان مفهوم می‌شود، مانع شدن در راه ظهوراسلام، با جلوگیری از به دنیا آمدن اسلام(ص) بود. قبر جد اعلای پیامبر اکرم (ص)، جناب در غزه فلسطین است. غزه فلسطین را (غزةالهاشم) هم می‌گویند.(۱) جای سؤال است که قبر ایشان به چه مناسبتی در آن منطقه می‌باشد؟ آنچه که در تاریخ وجود دارد، این است که ایشان با کاروان تجارتی از مکه به سمت شام می‌رفتند و بین راه هم خرید و فروش می‌کردند. یکی از مراکز خریدوفروش بود. در آن‌جا جناب هاشم به عنوان رئیس کاروان تجاری که برای مدینه سود فراوانی داشت، مهمان شخصی می‌شد که رئیس مدینه و در ضمن، رئیس خزرج بود. از طرفی خزرجی‌ها در کنار یهودی‌ها زندگی‌ می‌کردند و به این سبب، اطلاعات مربوط به پیامبر اسلام(ص) از بین یهودی‌ها به خزرجی‌ها منتقل می‌شد. بر اساس آن اطلاعات، رئیس مدینه به هاشم پیشنهاد می‌کند که شما داماد ما شوید و در پی این پیشنهاد، دخترش سلماء را به ازدواج وی درمی‌آورد. زمانی که کاروان برای تجارت از مدینه به سمت شام حرکت می‌کند، جناب هاشم به همسرش می‌گوید: تو از ازدواج با من به دنیا می‌آوری و من هم احتمالاً از این سفر جان سالم به در نمی‌برم؛ اگر برنگشتم، مراقب باش تا یهودی‌ها فرزند متولد شده را نبینند، وگرنه او را خواهند ‌کشت. جناب هاشم به سمت شام رفت و همان طور که عدم برگشتش را پیش‌بینی کرده بود (چون می‌دانست که تحت تعقیب است) از آن سفر برنگشت. البته از دنیا رفتنش نمی‌تواند به سبب مریضی باشد، زیرا کسی که مریض است برای تجارت ۱۰۰۰ کیلومتری نمی‌رود. ۹ سال پس از آن، کاروان تجاری مشابه ای به سمت شام رفت، که رئیس آن برادر هاشم، جناب بود. مطّلب هم مهمان همان خانه رئیس خزرجیان می‌شود. در آن‌جا می‌بیند که بچه‌ای با بقیه بازی می‌کند و در بازی کُشتی بر آن‌ها غلبه پیدا کرده و می‌گوید من بچه ی هاشم هستم. زمانی که از قضیه پرس ‌و جو می‌کند، در گفتن استنکاف می‌کنند؛ اما بالأخره به ما وقع پی برده و تصمیم می‌گیرد که آن بچه را به همراه خود ببرد. در تاریخ اختلاف است که با توافق بچه را از آن‌جا می‌برد یا به زور؟ به اعتقاد ما توافقی بوده و اکراهی بودنش ساختگی است. مطّلب بچه را به مکه ‌آورد و به همه گفت که این، برده من است؛ و به این ترتیب، فرزند هاشم به (برده مطّلب) معروف شد. به همین روال بود تا این‌که عبدالمطّلب بزرگ شده و فاش می‌شود که او برادرزاده مطّلب است نه بنده او. پس از آن، عبدالمطّلب به ‌رسیده و رئیس قوم می‌شود، و به این ترتیب از گزند یهودیان در امان می‌ماند.(۲)(۳) منابع: ۱)السیرة النبویة ابن هشام، ج۱، ص۱۴۶ ۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۶۳ ۳)دروس تاریخ تطبیقی استاد طائب 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat