eitaa logo
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
328 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
8.1هزار ویدیو
257 فایل
❧🌺✧﷽✧🌺❧ 🔸کانال بصائر حسینیه ایران در تلاش است که در هر مسأله‌ای برای مخاطبانش روشنگری ایجاد کند تا هیچ‌کس دچار مشکل نشود... فعالیت‌های این کانال در زمینه‌ی👇🏻👇🏻 #سیاسی #اجتماعی #اعتقادی #طنز #مناسبت #آموزش ارتباط با مدیر(ادمین): @omide1404
مشاهده در ایتا
دانلود
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌸 کتاب #حیدر به قلم #آزاده_اسکندری #قسمت_سوم نفس نفس میزدم.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌸 کتاب به قلم دو سال دوم هجری از جنگ بدر که برگشتیم، بقیه دهه دوم ماه را در مسجد معتکف شدیم. غوغایی در دلم به پا بود. دوست داشتم فاطمه، خانم خانه ام باشد و من سایه سرش. همیشه حتی در سخت ترین دقایق جنگ هم با ترس بیگانه بودم؛ اما آن روز ها چه چیزی جسارت را در من ذوب کرده بود،نمی دانم؟ هرچه با خودم کلنجار می رفتم، نمی توانستم پاپیش بگذارم. باز مرور کردم آن روزی را که پیامبر پرسیدند: نمی خواهی ازدواج کنی؟ از لحنشان معلوم بود که یعنی خوب است یکی از دختران قریش را برایت بگیرم. سکوت کردم. نمی خواستم فاطمه را از دست بدهم. فاطمه به سن ازدواج رسیده بود. خواستگارهایش مال و منال داشتند و اسم و رسم. ابوبکر دخترش عایشه را تازه به عقد پیامبر در آورده بود. انتظار شنیدن جواب رد نداشت؛ اما شنید، همچنین عمر و عبدالرحمن بن عوف. وضع مالی عبدالرحمن و عثمان بن عفان، نسبت به بقیه بهتر بود چنان مهریه را بالا گرفته بودند که همه می گفتند :پیامبر فاطمه را به یکی از آن دو می دهند. من در مقایسه با آن ها وضعیت مالی خوبی نداشتم. از روزی که به مدینه آمده بودیم در نخلستانی کار می‌کردم تا دستم جلوی کسی دراز نباشد. روز ها با تنها شترم برای نخلستان ها آب می بردم، دست هایم تاول می زد و پینه می بست؛ اما می ارزید. زیر لباس های ارزان قیمتم که اغلب پشمی، پوستی یا ازلیف خرما بودند، زیر پوش زبر چهاردرهمی تن می کردم و در آن گرما بیل می زدم تنها آرزویم در تمام عمر این بود که بتوانم نفسم را رام کنم. اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آماده‌کننده‌های زمینه‌های ظهور ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آی‌گپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇 ᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆ 🆔 @basaerehoseiniyeh