#مدافع_عشق
💠قسمت4️⃣4️⃣
چه عجیب که خرد شدم از رفتنت..
اما احساس غرور میکنم ازینکه همسرمن انتخاب شده بود!
جمعیت صلوات بلندی میفرستد و دوستانت یک به یک وارد میشوند…
همگی سربه زیر اشک میریزند..
نفراتی که اخر
ازهمه پشت سرشان می ایند…تورا روی شانه میکشند.
“دل دل میکنم علی !! دلم برای دیدن صورتت تنگ شده!” تورا برای من می آورند!در تابوتی که پرچم پرافتخار سه رنگ رویش را پوشانده.تاج گلی که دور تا دورش بسته شده ارام گرفته ای. اهسته تورا مقابلمان می گذارند. میگویند خانواده اش…محارمش نزدیک بیایند!
زیر بازوهای زهراخانوم را زینب و فاطمه گرفته اند.حسین اقا شوکه بی صدا اشک میریزد.علی اصغررا نیاوردند…سجاد زودترازهمه ما بالای سرت امده…ازگوشه ای میشنوم.
_ برادرش روشو باز کنه!
به طبعیت دنبالشان می ایم…نزدیک تو!
قابی که عکس سیاه و سفیدت دران خودنمایی میکند می آورند و بالای سرت میگذارند.نگاهت سمت من است! پراز لبخند!
نمیفهمم چه میشود….
فقط نوا تمام ذهنم رادردست گرفته و نگاه بی تابم خیره است به تابوت تو! میخواهم فریاد بزنم خب باز کنید..مگه نمیبینید دارم دق میکنم!
پاهایم راروزی زمین میکشم و میروم کنار سجاد می ایستم.نگاه های عجیب اطرافیان ازارم میدهد…
چیزی نشده که!! فقط…
فقط تمام زندگیم رفته….
چیزی نشده…
فقط هستی من اینجا خوابیده…
مردی که براش جنگیدم…
چیزی نیست..
من خوبم!
فقط دیگه نفس نمیکشم!
همراز و همسفر من…
علی من!…
علی…
سجاد که کنارم زمزمه میکند
_ گریه کن زن داداش…توخودت نریز..
…
گریه کنم؟ چرا!!؟…بعد از بیست روز قراره ببینمش…
سرم گیج میرود.بی اراده تکانی میخورم که سجاد بااحتیاط چادرم را میگیرد و کمک میکند تا بنشینم…
درست بالای سر تو!
کف دستم را روی تابوت میکشم….
خم میشوم سمت جایی که میدانم صورتت قرار دارد..
_ علی؟…
لبهام رو روی همون قسمت میزارم…
چشمهایم را میبندم
_ عزیز ریحانه…؟…دلم برات تنگ شده بود!
سجاد کنارم میشیند
_ زن داداش اجازه بده…
سرم راکنار میکشم.دستش را که دراز میکند تا پارچه را کنار بزند.التماس میکنم
_ بزارید من اینکارو کنم…
سجاد نگاهش را میگرداند تااجازه بالاسری ها را ببیند…اجازه دادند!!
مادرت انقدر بی تاب است که گمان نمیرود بخواهد اینکاررا بکند…زینب و فاطمه هم سعی میکنند اورا ارام کنند.. خون دررگهایم منجمد میشود.لحظه ی دیدار…
پایان دلتنگی ها…
دستهایم میلرزد..گوشه پرچم را میگیرم و اهسته کنار میزنم.
نگاهم که به چهره ات می افتد.زمان می ایستد…
دورت کفن پیچیده اند..
سرت بین انبوهی پارچه سفید و پنبه است…
پنبه های کنار گونه و زیر گلویت هاله سرخ به خود گرفته…
ته ریشی که من باان هفتادو پنج روز زندگی کردم تقریبا کامل سوخته…
لبهایت ترک خورده و موهایت هنوز کمی گرد خاک رویش مانده.
دست راستم را دراز میکند و باسر انگشتانم اهسته روی لبهایت رالمس میکنم…
” اخ دلم برای لبخندت تنگ شده بود”
#ادامه_دارد
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
❇️#حدیث_روز
🌷چگونه غذا بخوریم؟
✍امام رضا علیه السلام:
هر کس غذایی بیشتر از اندازه بخورد، این غذا او را سودی نمی رساند و هر کس به اندازه میل کند، این غذا او را تغذیه می کند و سود می رساند.
🍽 آب نیز چنین است، روش پسندیده برای تو آن است که از هر یک از انواع غذا، در فصل ویژه آن، بهره بگیری. در حالی که هنوز مقداری میل داری، از غذا دست بکش؛ چرا که این کار به خواست خداوند، برای بدن سلامت آور تر، برای عقل ذکاوت بخش تر و برای خود انسان مایه سبکی است؛ ان شاء الله.
📚 طب الرضا (ع) (رساله ذهبيه)
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ما بریدیم، آقامون رو برسون...💔😭
👤 #کلیپ زیبای «ظهور وقتیه که...» با سخنرانی استاد #پناهیان تقدیم نگاهتان
▫️ #امام_زمان
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
💦نمی از دریا
❇️نشان ایمــــان این است که
راســـت را برگزینى، هر چند
بــه زیـــــان تـــــو بـــــود...🌻
#نهجالبلاغه/حکمت۴۵۸📚
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊سلام حضرت عشق
[تنها میمانم میدانم میآیی
با تو آرامم بی ترس از تنهایی]
#امام_زمان
🕊السلام علیک یا بقیه الله
🕊السلام علیک یااباصالح المهدی
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
✨🍃✨🍃✨
🔰از حضرت علی (؏) سوال کردند:
🌫سنگینتر از آسمان چیست؟
فرمود: تهمت به انسان بےگناه.
🌊از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود: قلب انسان قانع.
♦️از زهر تلختر چیست؟
فرمود: صبر در برابر نادانها.
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مسیر غرب
🔰آیا الان بحث تار موی یک خانم هست؟!
💠 شما اگر حریم را برداشتید فردا جلو می روند.
🎙استاد حسن رحیم پور ازغدی
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
1_4685804189.mp3
5.3M
📖 ۱۵ روش مجرب بخت گشایی(ازدواج) صوت جناب افشاری ان شاءالله گوش بدید مخصوص مجرد ها📖
✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ #ازدواج
✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ #صوت_معنوی
✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ #ابراهیم_افشاری
✨⃟ٖٜٖٜٖ❤꯭ ال꯭لهم عجل الولیک فرج ❤ ⃟ٖٖٖٜٖٜ✨
استاد شجاعی- قسمت هفتم.mp3
3.09M
🔊 #صوت_مهدوی ( #پادکست)
📝 #دولت_کریمه_امام_عصر
📌 قسمت هفتم
👤 استاد دکتر #شجاعی
📜 #سلسله_مباحث_مهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
🔹 تفاوت عجیب #نماز اول وقت با نماز آخر وقت
🎙 حجةالاسلام حسینی قمی
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
°
خودت بخواه که این روزگار سر برسد
دعای این همه چشم انتظار کافی نیست
#فاضل_نظری
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
🍃یار شیرینم
شیرین نه طعم عسل است، نه مزۀ قند. شیرین طعم سخن توست، وقتی از خدا میگویی و مزۀ نگاه توست، وقتی که به چشمانم خیره میشوی. شیرین، لب توست وقتی که برای بوسه روی گونهام میگذاری و عشق توست وقتی که در دلم خانه میکند. از طعم سخن و نگاه و لب و عشق تو محروم بوده کسی که قند و عسل را شیرین میخواند.
آقا! دلم شیرینی میخواهد، مرا به سخنی یا نگاهی مهمان کن. گونهام را اگر مزین به بوسهای کنی یا دلم را خانۀ عشقت، دیگر از خدا هیچ نمیخواهم.
شبت بخیر یار شیرینم!
#شب_بخیر بهانه_بودن
🖌محسن_عباسی_ولدی
#امام_زمان
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
#مدافع_عشق
قسمت5⃣4⃣
چشمهایم را باز میکنم.
پشتم یکبار دیگر میلرزداز فکری که برای چنددقیقه از ذهنم گذشت…
سرما به قلبم نشسته…و دلم کم مانده از حلقم بیرون بیاید. به تلفن همراهم که دردستم عرق کرده؛ نگاه میکنم.
چنددقیقه پیش سجاد پشت خط باعجله میگفت که باید مرا ببیند…
چه خیال سختی بود ! دل کندن ازتو!!
به گلویم چنگ میزنم
_ علی نمیشد دل بکنم…فکرش منو کشت!
روی تخت میشینم و به عقیق براق دستم خیره میشوم. نفسهای تندم هنوز ارام نگرفته….خیال ان لحظه که رویت خاک ریختند…دستم راروی سینه ام میگذارم و زیرلب میگویم
_ اخ…قلبم علی!!
بلند میشوم و دراینه قدی اتاق فاطمه به خودم نگاه میکنم.صورتم پراز شک و لبهایم کبود شده..
خدا خدا میکنم که فکرم اشتباه باشد..
_ علی خیال نکن راحته عزیزم…
حتی تمرین خیالیش مرگه!!!
شام راخوردیم و خانه خاموش شد…فاطمه در رخت خواب غلت میزند و سرش را مدام میخاراند…حدس میزنم گرمش شده.بلند میشوم وکولر راروشن میکنم.شب ازنیمه گذشته وهنوز سجاد نیامده.لب به دندان میگیرم
_ خدایا خودت رحم کن…
همان لحظه صفحه گوشیم روشن میشود.و دوباره خاموش….روشن،خاموش!! اسمش را بعداز مکالمه سیو کرده بودم” داداش سجاد”لبم را بازبان تر میکنم و اهسته،طوری که صدایم راکسی نشنودجواب میدهم:
_ بله…؟؟؟
_ سلام زن داداش..ببخشید دیرشدعصبی میگویم
_ ببخشم ؟؟اقاسجاد دلم ترکید.گفتید پنج دقیقه دیگه میاید!! نصفه شب شد..!!!
لحنش ارام است
_ شرمنده!!! کارمهم داشتم..حالا خودتون متوجه میشید
قلبم کنده میشود.تاب نمی اورم.بی هوا میپرسم
_ علی من شهید شده..؟؟؟
مکثی طولانی میکند و بعدجواب میدهد
_ نشستید فکر و خیال کردید؟؟..
خودم راجمع و جور میکنم
_ دست خودم نبود مردم ازنگرانی!!
_ همه خوابن؟…
_ بله!
_ خب پس بیاید درو باز کنید من پشت درم!!
متعجب میپرسم
_ درِحیاط؟؟
_ بله دیگه!!
_ الان میام!..فعلا !
تماس قطع میشود.به اتاق فاطمه میروم و چادرم رااز روی صندلی میز تحریرش برمیدارم.
چادر راروی سرم میندازم و باعجله به طبقه پایین میروم.دمپایی پام میکنم و به حیاط میدوم. هوا ابری است و باران گرفته..نم نم!قلبم رااماده شنیدن تلخ ترین خبر زندگی ام کرده ام.به پشت در که میرسم یک دم عمیق بدون بازدم!نفسم را حبس سینه ام میکنم!! تداعی چهره سجاد همانجور که درخیالم بود با موهایی اشفته…و بعد خبر پریدن تو!! ابروهایم درهم میرود…” اون فقط یه فکربود! …اروم باش ریحانه”
چشمهایم رامیبندم ودر را بازمیکنم..اهسته و ذره ذره…میترسم باهمان حال اشفته ببینمش…دررا کامل باز میکنم ومات میمانم.
درسیاهی شب و سوسوزدن تیرچراغ برق کوچه که چند متران طرف تراست…لبخند پردردت را میبینم…چندبار پلک میزنم! حتمن اشتباه شده!! یک دستت دور گردن سجاد است..انگاربه او تکیه کرده ای!نور ماه نیمی از چهره ات را روشن کرده..مبهوت و بادهانی باز یک قدم جلو می ایم و چشمهایم راتنگ میکنم.
یک پایت را بالا گرفته ای..!! ” حتمن اسیب دیده!” پوتین های خاکی که قطرات باران میخواهند گِل اش کنند… لباس رزم و…نگاه خسته ات که برق میزند. اشک و لبخندم غاطی میشود…ازخانه بیرون می ایم و درکوچه مقابلت می ایستم
_ علی!!؟..
لبهایت بهم میخورد
_ جون علی…
موهایت بلند شده و تا پشت گردنت امده.وهمین طورریشت که صورتت را پخته تر کرده.
چشمهای خمارو مژه های بلندت دلم را دوباره به بند میکشد.دوس دارم به اغوشت بیایم و گله کنم از روزهایی که نبودی…بگویم چندروزی که گذشت ازقرنها هم طولانی تربود… دوس دارم ازسرتا پایت را … دست درموهای پرپشت و مشکی ات کنم وگردو خاک سفر را بتکانم..اما سجاد مزاحم است!! ازین فکر بی اختیار لبخند میزنم. نگاهت درنگاهم قفل و کل وجودمان درهم غرق شده.دست راستم راروی یقه و سینه ات میکشم…آخ!! خودتی..خودِ خودت!! علی من برگشته!!!..نزدیک تر که می ایم با چشم اشاره میکنی به برادرت ولبت را گاز میگیری…ریز میخندم و فاصله میگیرم. پرازبغضی!
پراز معصومیت در لبخندی که قطرات باران و اشک خیسش کرده… سجاد با حالتی پراز شکایت و البته شوخی میگوید
_ ای باباااااا…بسه دیگه مردم ازبس وایسادم …بریم تو بشینید روتخت هی بهم نگاه کنید!! …
هردو میخندیم ….خنده ای که میتوان هق هق را در صدای بلندش شنید!!
ادامه میدهد
_ راس میگم دیگه!!!..حداقل حرف بزنید دلم نسوزه..
درضمن بارون داره شدید میشه ها..
تو دست مشت شده ات راارام به شکمش میزنی
_ چه غرغرو شدی سجاد!!.. محکم باش…باید یسر ببرمت جنگ ادم شی..
سجاد مردمک چشمش را در کاسه چشم میچرخاند و هوفی کشیده و بلند میگوید… چادرم را روی صورتم میکشم.میدانم اینکاررا دوست داری!
_ اقاسجاداجازه بدید من کمک کنم!
میخندد
_ نه زن داداش.علی ما یکم سنگینه! کار خودمه…
نگاه بی تاب وتب دارت همان را طلب میکند که من میخواهم.به برادرت تنه میزنی
#ادامه_دارد...
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
آقا ...
مارا به جبر هم که شده سر به راه کن...
✋🕊السلام علیک یا بقیه الله
#امام_زمان
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
دیدارِ تـ❤️ـو ...
گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست ؛
من سر خوشم ...
از لذت این چشم به راهی
سلام موعـ❤️ـود مهربانم ...
#سلام
#امام_زمان
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️روزی امیرالمومنین علیهالسلام به فرزندش حسین علیهالسلام نظری کرد و فرمود:
🔸️این پسرم واقعا آقاست، همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله او را آقا نامید.
خدا از نسل او مردی را خواهد آورد که همنام پیامبرتان است و در سیرت و صورت، شبیه اوست.
او در روزگاری قیام خواهد کرد که مردم در غفلت به سر میبرند و حق مُرده و ستم آشکار شده است،
و اگر (بعد از ظهورش، برای جهاد علیه دشمنان خدا) قیام نمیکرد او را شهید میکردند.
(اما او برای جهاد، قیام خواهد کرد) و اهل آسمان و ساکنانش از قیام او شاد خواهند شد،
او زمین را از عدالت لبریز خواهدکرد،
همانطور که از ستم آکنده شده است.
🔹️... يَفْرَحُ لِخُرُوجِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ سُكَّانُهَا...
📚غیبت طوسی، ص۱۸۹.
🕊❇️۱۲ روز مانده تا برترین عید💐
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امام_زمان
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝