eitaa logo
بصائر
1.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
59 فایل
بیانات #مقام_معظم_رهبری 💠شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت #دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ #بصیرت است. ۱۳۹۳/۹/۶ مسئول تبادلات 👇 @ALEE313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 زبان، ملوانِ بدن است ⚓️ چون آدمى صبح خود را بياغازد، اندامها همه در برابر زبان [با خواهش و التماس] كرنش مى‌كنند و مى‌گويند: درباره ما از خدا بترس؛ زيرا ما به تو وابسته ايم؛ (سرنوشت ما به تو وابسته است) اگر راست باشى راست هستيم و اگر كج شوى، ما نيز كج مى‌شويم. پیامبر خدا (ص) منتخب میزان الحکمه-ح 5672 📙 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ اگر زبان اصلاح شود، به تدریج افکار اعمال اخلاق اصلاح می‌گردد🔸«حرف اضافه نزدن» و «اندیشیدن به عواقب حرف» و سپس «درست حرف زدن»، باید لحظه به لحظه مدّنظر سالک الی الله باشد🔸این دو، مورد غفلت است : گاهی دقت نداریم که حرفمان، آزاردهنده است و گاهی نمیدانیم که سکوت، حرام است... «چند لحظه، تأمّل کنیم!🫀» 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌اعتراض دختر چادری عراقی به حضور حجاب استایل ها در راهپیمایی اربعین..... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴طمع دشمن به فریب زنان برای به تاخیر انداختن ظهور 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞تحریف شخصیت امام‌حسین(علیه السلام)توسط و پاسخ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اسلام ما، زورکی نبود 🎙 بخشی از سخنرانی: استاد 🔹️ حسینیه هراتی‌ها، مشهد مقدس 🔸️ ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.جانَم.میرَوَد 6️⃣6️⃣قسمت.شصت.وشش مریم با دیدن شهاب در منطقه ممنوعه با شتاب به طرفش رفت سارا ونرجس با دیدن مریم که نگران به طرف شهاب می رفت به سمتش دویدند مریم کنار مهیا ایستاد چند بار شهاب را صدا کرد اما شهاب صدایش را نشنید به طرف مهیا برگشت _مهیا این دیوونه داره چیکار میکنه برا چی رفته اونجا نرجس و سارا هم با نگرانی به مهیا خیره شده بودند... مهیا که ترسید واقعیت را بگویید چون میدانست کتک خوردنش حتمی هست شانه های را به نشانه ی نمیدانم بالا برد محسن به طرف دخترها آمد _چیزی شده خانم مهدوی _آقای مرادی شهاب رفته قسمتی که مین هست محسن سرش را به اطراف چرخاند تا شهاب را پیدا کند با دیدن شهاب چند بار صدایش کرد.... مریم نالید _تلاش نکنید صداتونو نمیشنوه مریم روی زمین نشست _الان چیکار کنیم مهیا از کارش پشیمان شده بود خودش هم نگران شده بود باورش نمی شد شهاب به خاطرش قبول کرده باشه که وسط مین ها برود به شهاب که در حال عکاسی بود نگاهی کرد اگر اتفاقی برایش بیفتد چی؟؟ مهیا از استرس و نگرانی ناخن هایش را می جوید شهاب که کارش تمام شده بود به طرف بچه ها آمد تا از سیم های خاردار رد شد مریم به سمتش آمد _این چه کاریه برا چی رفتی میدونی چقدر خطرناکه _حالا که چیزی نشده شهاب می خواست دوربین را به مهیا بدهد که مهیا با چشم به مریم اشاره کرد شهاب که متوجه منظورش نشد چشمانش را باریک کرد مهیا به مریم بعد خودش اشاره کرد و دستش را به علامت سر بریدن بر روی گردنش کشید شهاب خنده اش را جمع کرد محسن به طرفش رفت _مرد مومن تو دیگه چرا؟؟ اینهمه تو گوش این دانش آموزا خوندی که نرن اونور الان خودت رفتی _چندجا شناسایی کردم ازشون عکس گرفتم... بعد بیایم پاکسازی کنیم دوربین را به طرف مهیا گرفت _خیلی ممنون خانم رضایی مریم به طرف مهیا برگشت _تو میدونستی می خواد بره اونور تا مهیا می خواست جواب بدهد شهاب گفت _نه نمی دونستن من فقط ازشون دوربینشونو خواستم ایشونم هم لطف کردن به من دادن شهاب در دلش گفت _بفرما دروغگو هم که شدی کم کم همه سوار اتوبوس شدند شهاب مکان بعدی را پادگان محلاتی در جاده ی حمیدیه اعلام کرد که امشب آنجا مستقر می شوند مهیا نگاهی به اطرافش انداخت محسن کنار راننده در حال هماهنگی برنامه فردا بودند مریم هم خواب بود مهیا سرش را به صندلی جلو نزدیک کرد شهاب چشمانش را بسته بود مهیا آرام صدایش کرد _سید سید شهاب چشمانش را باز کرد و سرجایش نشست _بله بفرمایید _خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مریم نگفتید اگه مریم میفهمید کشتنم حتمی بود _خواهش میکنم ولی لطفا دیگه از این کارای خطرناڪ نڪنید مهیا سرجایش برگشت نگاهش را به بیرون دوخت... شخصیت شهاب برایش جالب بود دوست داشت بیشتر در موردش بداند احساس عجیبی نسبت به شهاب داشت از اولین برخورشان تا آخرین اتفاق که چند ساعت پیش بود مانند فیلمی از جلوی چشمانش گذشت نگاهی به شهاب انداخت که مشغول بیسیم زدن بود کرد هوا تاریک شده بود به خاطر اینکه دیر از شلمچه حرکت کرده بودند... دیرتر به پادگان رسیدند موقع رسیدن همه خواب بودند با ایستادن ماشین مهیا نگاهی به اطرافش انداخت _سید رسیدیم _بیدارید شما؟؟ _بله _بله رسیدیم بی زحمت همه رو بیدار کنید _حتما مهیا خودش نمی دانست چرا اینقدر مودب شده بود همه دختر ها رو بیدار کرد پیاده شدند خادم ها برایشان اسپند دود کرده بودند بعد اینکه به صف شدند مریم همه خوابگاه ها را بین دانش آموزان تقسیم کرد دخترها به سمت خوابگاه شهید جهان آرا رفتن خوابگاه بزرگی بود... و همه دانش آموزان در حال ورجه ورجه کردن بودند نرجس و سارا تخت های بالا را انتخاب کردند مهیا و مریم هم وسایلشان را روی تخت های پایین گذاشتند... از_لاک_جیغ_تا_خدا .دارد... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️🎞هرسال که می‌شود یاد این کلیپ سردار حاج‌سعید قاسمی می‌افتم که اعتراف می‌کند: 📌ما در طول دفاع مقدس، با مدل جنگیدن مشکل داشتیم! 📌معجزه و محصول این مدل را ۲دهه‌ی بعد در پیاده‌روی اربعین دیدم!😭 🌺شادی روح حضرت روح‌الله و یاران شهیدش صلوات 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌کوتاه اما پر مغز و پر معنا👆 🎞یکی‌از دلائل بسیارزیبای حقانیت امام حسین علیه‌السلام و یارانش در نبرد نابرابر روز عاشورا درکربلا را دراین فیلم کوتاه ببینید 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 «پیاده چه فایده؟ا» 🔻اگر هدف زیارت است، چرا وقتمان را با پیاده‌روی تلف کنیم؟! 🔻تفاوت زیارت با «پای پیاده» و زیارت با «اتوبوس» چیه؟ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
یه چیزی دیدم مغزم ریخت به هم... اعصاب و روانم تعطیل شد... ون‌های عراقی رو دیدین دیگه؟ خیلی خیلی تنگه، صندلی‌ها چسبیده به همه، حتی راهروی وسط ون هم صندلی بازشو داره، تا جایی که شده صندلی‌های کوچیک کوچیک توش‌ کار کردن. طرف اومد تو ون، دو تا خانوم هم همراهش بودن. ماشین هم کلا سه نفر جای خالی داشت. که این سه تا صندلیِ خالی، بغل هم نبود. در واقع خانوما مجبور بودن بین آقایونِ نامحرم بشینن. یه آقای سی و چند ساله‌ای که ظاهر خیلی مذهبی‌ای هم داشت، با بچش نشسته بودن رو دو تا صندلی، بچه‌هه کنار پنجره، آقاهه‌م بغل دستش. طرف بهش گفت ممکنه شما جاتو با بچت عوض کنی که خانوم من بتونه بشینه اینجا؟؟ یارو گفت نه، بچم دوست داره کنار پنجره بشینه. طرف دوباره ازش خواهش کرد گفت درست نیست خانوم من تو این جای تنگ بشینه کنار دست شما، یارو یه نگاه به بچش کرد گفت باباجان حاضری بیای اینور بشینی؟ بچه‌هه گفت نه، باباشم گفت حاضر نیست دیگه، متاسفم. طرف دوسه بار ازش خواهش کرد، بقیه‌ی زوارِ توی‌ ماشین ازش خواهش کردن، یارو حاضر نشد پاشه. حالا اون بابا سر پا ایستاده، دو تا خانومِ همراهش سر پا ایستادن،‌ همه معطلن. طرف یه نگاه تو ماشین انداخت یکی دیگه رو پیدا کرد که اگه جاشو عوض می‌کرد مشکل حل می‌شد، این بابام یه آقای ظاهر الصلاحِ سی چهل ساله بود. طرف بهش گفت میشه شما پاشی بشینی صندلی عقبی؟ که خانوما اینجا بشینن؟ یارو چند ثانیه مکث کرد گفت نه من همینجا راحت‌ترم😐 باورتون میشه؟ گفت من همینجا راحت‌ترم. اینجا دیگه بقیه زوار همه دست به اعتراض زدن، من بهش گفتم تو که دیگه بچه نیستی مثه اون بابا، پاشو. نهایتا این یکی کوتاه اومد و پا شد. حالا تازه اون باباهه که با بچش بود از حرف‌ من ناراحت شد، طلبکار شد که چرا داری به من تیکه میندازی. حالا نگاه کنین شما طرف توی دریای ایثار مردم عراق غرق شده، غذا بهش میدن، جا بهش میدن، آب بهش میدن، کَت و کولش رو میمالن، لباسش رو میشورن، صورتش رو می‌بوسن ولی وقتی ظرفیت فهم نداره، وقتی ظرفیت پذیرش نداره، ذره‌ای از این ایثار درس نمی‌گیره، خب اربعین می‌ریم چی یاد بگیریم ما؟ که نمونه‌ی عملی ایثار رو ببینیم و نشون بچه‌هامون بدیم. گذشت رو یاد بگیریم، بزرگ شیم و برگردیم. حالا به نظرتون این بابا توی صحرای کربلا اگر بود چیکار می‌کرد؟ همینجاست که میگن کربلا به رفتن نیست، به شدنه. البته این باباهه فکر کرد داره به بچش احترام می‌ذاره و تربیتیش می‌کنه مثلا، اون در واقع با اینکار خودخواهی رو یاد بچش میده، فردا هم بچه‌هه با خودخواهی‌هاش میشه بلای جون مامان و باباش. خلاصه کربلا اگه رفتیم کربلایی بشیم و برگردیم...😞 🔺عماد داوری دولت‌آبادی 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.جانَم.میرَوَد 7️⃣6️⃣قسمت.شصت.وهفت بعد نماز و شام همه برای شرکت در رزمایش آماده شدند.... چون هوا سرد بود همه با خود پتو برده بودند سرو صدای دخترا تمام محل رزمایش را فرا گرفت... با شروع رزمایش و صحبت های مجری همه ساکت شده اند رزمایش بسیار عالی بود وتوانست اشک همه را دربیاورد بعد رزمایش شهاب به دانش آموزان تا یک ساعت اجازه داد که در محوطه باشند تا بعد همه به خوابگاه بروند... شهاب توی اتاق دراز کشیده بود که محسن کنارش نشست _چته؟ _هیچی خسته ام _راستی فک نکن ندونستم برا چی رفتی عکس گرفتی _خب بهت گفتم برا.... _قضیه شناسایی نبود دختره ازت خواست عکس بگیری نه ؟ شهاب تا خواست انکار کنه محسن انگشتش را به علامت تهدید جلویش تکان داد _انکار نکن شهاب سرش را تکان داد _آره اون ازم خواست محسن لبخندی زد _خبریه شهاب؟؟چفیه با ارزشتو میدی بهش.به خاطرش میری وسط میدون مین... شهاب نگذاشت محسن ادامه بدهد _اِ درست نیست پشت سر دختر از این حرفا گفته بشه _ما که چیزی نگفتیم فقط گفتیم اینقدر با خودت درگیر نباش آسون بگیر شهاب نگاهش را به جای دیگری سوق داد خودش هم متوجه کلافه ایش شده بود وقتی مهیا را با چادر دید برا چند لحظه به اوخیره شده بود و چقدر عذاب وجدان واحساس گناه می کرد به خاطر این کارش.... مهیا ومریم در محوطه نشسته بودند که چندتا دانش آموز دور ور شان ایستاده بودند باهم در حال گپ زدن بودند... دانش آموزا وقتی دیدن مهیا با آن ها شوخی می کرد و می خندید بیشتر جذبش شدند یکی از دانش آموزا از مهیا پرسید _ازواج کردید مهیا جون مهیا ادای گریه گردن را درآورد _نه آخه کو شوهر مریم با خنده محکم بر سر مهیا زد _خجالت بکش رو به دخترا گفت _جدی نگیرید حرفاشو، خل شده یکی از وسط پرید و گفت _پس ما فکر کردیم اون برادر بسیجیه شوهرته مهیا با تعجب به مریم نگاه کرد _وی مریم شوهر پیدا کردم مهیا چادرش را بر سرش کشید و شروع به خندیدن کرد _عزیزم کدوم برادر منظورت دختره اطرافش را نگاه نکرد _آها اون اونی که بیسیم دستشه مریم و مهیا همزمان به شهابی که بیسیم به دست بود نگاه کردند... مریم شروع کرد به خندیدن مهیا نمی دانست که چرا گونه هایش سرخ شده بود ولی خودش را کنترل کرد _واه بلا به دور ختر زبونتو گاز بگیر مریم که از خنده اشکش درآمده بود روبه مهیا گفت _دلتم بخواد داداشم به این خوبی دخترا با کنجکاوی پرسیدند _اِ خانم این داداشته؟ _آره عزیزم حالا چرا فکر کردید داداشم شوهر این خلوچله مهیا ضربه ای به پهلوی مریم زد یکی از دخترا که ظاهر خوبی نداشت وآدامسی در دهانش بود و تند تند آن را می جوید گفت _من از صبح زیر نظرش گرفتم خیلی حواسش به شوما بود مهیا با حرفش گر گرفت... اما با لحن شوخی سبیل های فرضیش را تاباند _چی گفتی شوما آبجی؟؟ ناموس منو زیر نظر داشتی با این کار مهیا همه دختر ها با صدای بلند شروع به خندیدن کردند مریم اشک هایش را پاک کرد _بمیری دختر اشکمو دراوردی شهاب به دخترها اخمی کرد _لطفا آروم خانم ها مهیا سرش را پایین انداخت مریم زیر گوشش با لحن شیطونی زمزمه مرد _از کی داداش من ناموس شما شده بود مهیا لبش را گاز گرفت و سرش را پایین انداخت _شوخی بود مریم خندید _بله بله درست میگی مهیا از جایش بلند شد _من برم به مامانم زنگ بزنم _باشه گلم * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * .دارد... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🔴در سفر اخیر رئیسی به آفریقای جنوبی دیدارهای بسیار مهمی رخ داد که یکی از آنها دیدار با نخست وزیر هند بود که تمایل زیادی به توسعه تجارت با ایران نشون داد 🔴از طرف دیگه ایران قرارداد اورهال کردن پنج پالایشگاه در آفریقای جنوبی رو هم منعقد کرد که بعد از انجام این امر ما فقط روزانه ٣۶٠ هزار بشکه نفت به این پنج پالایشگاه فروش خواهیم داشت 🔴و خبر مهمتر اینکه ما در ماه اخیر تونستیم ٢/٢ میلیون بشکه نفت بفروشیم که این امر در ده سال گذشته اتفاق نیفتاده بود 🔴بازار سازی ایران داره جواب میده حالا مونده دو کار مهم 🔴اولی حذف دلار از معاملات بین المللی و همچنین حذف اون از صندوق ذخیره ارزی و دومی رشد تولید و افزایش ارزش پول ملی 🔴با این امر ان شاالله شاهد یکی از قویترین پولهای منطقه خواهیم بود 🔴شاید الان خنده دار باشه ولی از سه سال پیش این پیشبینی رو کرده بودیم که داره محقق میشه الحمدلله 🔴و اما اتفاق جالب دیگری که افتاد رونمایی از انواع موشکها و تسلیحات و پهپادهای جدید بود که منجر به این امر شده که صفهای عجیبی از تقاضا برای خرید تسلیحات ما شکل بگیره که قبلا هم عرض کردم که فروش تسلیحات به اندازه صنعت نفت میتونه درآمد زایی داشته باشه 🔴چند روز گذشته هم دیداری بین وزیر خارجه کشور ما با بن سلمان افتاد که برای پنجمین بار درخواست دیدار با رئیسی و دعوت ایشان به عربستان رو مطرح کردن 🔴سیاست انزوای کامل آمریکا در جهان کاملا داره جواب میده تک تک متحدین آمریکا دارن به سمت قدرت جدید جهانی یعنی ایران متمایل میشن 🔴تمایل عربستان و هند و مصر و کشورهای آفریقایی به روابط نزدیک با ایران نشون میده که تهدیدهای آمریکا دیگه جواب نمیده و با فروپاشی دلار ، اقتصاد آمریکا هم متلاشی خواهد شد 🔴و اما یک نکته آمریکا هم این وسط آرام ننشسته ❌دو سناریو محتمله 🔴سناریوی اول راه اندازی یک نافرمانی مدنی در منطقه بالاخص سوریه و عراق و ایرانه که استارت اون در سوریه خورده و منتظر هستند تا اربعین تموم بشه تا این اتفاق رو در عراق و ایران استارت بزنند 🔴دقیقا نسخه زن زندگی آزادی که برای ما چیده بودن رو دارن تو سوریه اجرا میکنند 🔴در پی این اتفاق به دنبال احیای مجدد داعش و در آخر پرچم سفیانی در سوریه هستند 🔴و به احتمال زیاد این امر در سوریه و عراق جواب خواهد داد و منطقه بار دیگر دچار داعش جدید خواهد شد 🔴اما این امر دیگر در ایران جواب نمیده در ایران فتنه آینده فتنه نفوذی های اقتصادی است چون خطر حذف دلار رو حس کردن و تمام تلاش خودشون رو برای تشنج جدید انجام خواهند داد که ان شاالله بخیر خواهد گذشت.
💢کشته‌سازی از «روحی»، تنور فتنه را گرم نکرد... 🔻به زعم ضد انقلاب، پروژه کشته‌سازی از جواد روحی آن هم در روزهای منتهی به سالمرگ مهسا امینی، حسابی می‌توانست تنور فتنه را گرم نگه دارد؛ مخصوصا اینکه روحی یک زندانی امنیتی بود که در اغتشاشات سال پیش فعالیت چشم‌گیری داشت. 🔘ماجرای دستگیری فرد یادشده به ایام اغتشاشات سال پیش برمی‌گردد. در آن زمان رسانه‌های ضدانقلاب ادعا می‌کردند که این مجرم امنیتی تنها به دلیل رقصیدن در خیابان، دستگیر و روانه زندان شده است‼️ 🛑 اما بررسی‌ها نشان داد که این فرد، لیدری اغتشاشگران را بر عهده داشته و اقدامات مجرمانه قابل‌توجهی در آشوب‌های خیابانی انجام داده است. ⭕️ ازجمله اقدامات خرابکارانه وی می‌توان به احتراق و تخریب اموال عمومی، تحریک شهروندان به ایجاد ناامنی و اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی کشور، ارتداد از طریق هتک حرمت به قرآن و لیدری گروهی از اغتشاشگران که منجر به فوت دست‌کم 5 نفر از اهالی نوشهر گردید، اشاره کرد. 🔴 البته این فرد اعتیاد شدیدی به انواع و اقسام مواد مخدر داشته و به‌خاطر ناراحتی اعصاب و روان، سابقه تشنج و بستری در بیمارستان را نیز داشته است. 🔸 جواد روحی که با حکم قانونی در زندان به سر می‌برد، نهایتا بامداد پنجشنبه ۹ شهریور به دلیل تشنج به بیمارستان شهید بهشتی نوشهر منتقل و با وجود اقدامات پزشکی فوت می‌کند. ⭕️این تمام واقعیتی بود که در رابطه با این شخص وجود دارد و کشتن وی در مدت محاکمه‌اش هیچ سودی برای نظام جمهوری اسلامی نداشته و نخواهد داشت. ⁉️اما اینکه ضد انقلاب با جعل روایت و انتساب مرگ وی به حاکمیت به‌دنبال چیست، سرخط آن را باید در صفحه آشوب‌طلبانی نظیر مسیح علینژاد، علی کریمی و رسانه‌های معاندی جستجو کرد که دربه‌در اندر خم روزنه‌ای برای بازگشت ناآرامی‌ها به کشور هستند! ✍🏻 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دعوت شجاع‌دل به اربعین ⚠️ این کلیپ برسد به دست آقای مل‌ گیبسون کارگردان و بازیگر نقش اول فیلم شجاع‌دل 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گوشواره‌ای که هزینه سفر اربعین شد به صاحبش برگردانده می‌شود؟ 🔹️در پی انتشار فیلمی از دختری نوجوان که برای تامین هزینه سفر اربعین، گوشواره‌اش را فروخته بود، برخی شهروندان ایرانی و عراقی در تماس با باشگاه خبرنگاران جوان خواستار دریافت اطلاعات شدند تا یک جفت گوشواره به او اهدا کنند. 🔹️چنانچه این دختر نوجوان را می‌شناسید یا اطلاعی از او دارید از طریق @Shahrvandyjc با شهروندخبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان تماس بگیرید. 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ به یک سوال از زبان علیرضا پناهیان: از راه اصلی نجف تا کربلا حرکت کنیم یا از طریق العلما؟ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
💢اروپایی‌ها در صف خرید آب سنگین 🔹سخنگوی سازمان انرژی اتمی می‌گوید، اروپایی‌ها برای خرید آب سنگین ما صف کشیده‌‎اند. 🔸«کمال‌وندی» در مصاحبه روز گذشته نسبت به رفتارهای دوگانه آژانس گفت: «به مسئولان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بارها گفته‎‌ام که مگر شما اورانیوم 60 درصد را جای دیگری دیده‌‎اید؟ پس هر چه می‌ خواهید در این زمینه بدانید، باید از ما بپرسید. ما به آنها می‌ گوییم شما را به کشورهای دارای سلاح هسته‌ای راه نمی‌دهند که بتوانید اورانیوم 80 درصد را ببینید. آب سنگین ایران از نظر کیفیت در دنیا در رتبه نخست قرار دارد. مشتریان اروپایی هم برای خرید آب سنگین ما صف کشیده‌اند؛ ما یک لیتر آب سنگین را هزار دلار می‌‌فروشیم.» 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبیک یا حسین يعنی در معرکه تا پای جان بمان 🏴 ۳ روز مانده تا 🎬استوری 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
39.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ایرانی ها با زور شمشیر اعراب، مسلمان شدند ⁉️ 🔸️در آخر الزمان وضعیت برعکس میشه ... | 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.جانَم.میرَوَد 8️⃣6️⃣قسمت.شصت.وهشت _وای... این چه وضعشه! آخه چرا آدم رو کله ی سحر بیدار می کنید؟؟ دانش آموزان هم مهیا را همراهی کردند و شروع کردن به غر زدن... _خواهرا! لطفا ساکت؛ خواهرا ساکت! همه ساکت شدند و به شهاب خیره شدند. یکی از دانش آموزان با صدای بلند گفت. _برادر!برای چی از اول صبح بیدارمون کردی؟!؟ _این قوانین این پادگانه. شما وقتی می خواستید بیاید اردو؛ باید در مورد قوانینش هم سوال می پرسیدید! دختره ایشی زیر لب گفت. _این مهیا جون گفت خیلی بد اخلاقه، باورش نکردم!!! شهاب سرش را بلند کرد و با تعجب به مهیا نگاه کرد! مهیا ضربه ی محکمی به پهلوی دختر زد. _عزیزم!هر چی که بهت میگم رو که نباید با صدای بلند بگی! بقیه دخترها شروع به خندیدند کردند. _بسه دیگه... خواهرهایی که نماز خوندند؛ به سمت سلف حرکت کنند. صبحونشون رو میل کنند. بعد همه توی محوطه جمع بشند تا کلاس های آموزشی شروع بشه. همه به سمت سلف رفتند. مهیا با دیدن صبحانه با صدای بلند گفت _حلوا شکری؟!؟ دخترها سرهاشان را جلو آودرند و با دیدن حلوا شکری؛ شروع به غر زدن کردند. مهیا به سمت میز آخر سالن رفت. مریم و سارا و نرجس آنجا نشسته بودند. نرجس با آمدن مهیا سرش را برگرداند و اخم هایش را در هم کشید. مهیا هم نشست و ادای نرجس را درآورد که سارا زد زیر خنده... خنده هایی که با چشم غره ی مریم ساڪت شدند. بعد از صبحانه همه به طرف محوطه رفتند. دختر ها به پنج گروه تقسیم شدند. استاد ها که شهاب، محسن، نرجس، مریم و سارا بودند؛ گروه ها را به قسمت هایی از محوطه بردند؛ وآموزش های خاصی را به آن ها آموزش دادند. مهیا کنار بقیه دخترها نشسته بود و جک تعریف می کردند؛ که شهاب با چند اسلحه به طرفشان آمد. مهیا با لحن با مزه ای گفت: _یا حضرت عباس!!! همه ی دخترها شروع به خندیدن کردند. شهاب با تعجب نگاهی به آنها انداخت. _چیزی شده؟! _نه سید بفرمایید. شهاب اسلحه را از هم جدا کرد و با توضیح دوباره آن را بست. ـــ خب 4نفر بیان اینجا اسلحه هایی که من باز کردم رو ببندند. ۴نفر که یکی از آنها مهیا بود؛ به طرف اسلحه ها رفتند. مهیا زودتر از همه اسلحه اش را بست. شهاب پشتش به مهیا بود. مهیا اسلحه را به سمت دانش آموزان گرفت وادای تیراندازی را درآورد. دختر ها هم خودشان را روی زمین می انداختند. شهاب با تعجب به دختر ها که پس از دیگری خودرا روی زمین می انداختند، نگاه کرد. وقتی به پشت سرش نگاه کرد؛ با ژستی که مهیا گرفته بود، قضیه را فهمید. لب هایش را در دهان فرو برد تا لبخندی که اصرار بر نشستن بر لبانش می کرد دیده نشود! _تموم کردید خانم رضایی! مهیا بله ای گفت. شهاب اسلحه هارا گرفت و بعد از ختم صلواتی به سمت گروه بعدی رفت... از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا .دارد.... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از صحنه های زیبای پیاده روی اربعین 😍😍 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ویژه‌ جامانده ها حسین جان 💔 چی میشد قدر همین بچه ما هم سهیم اربعینت بودیم 💔💔💔 خاک پای زائرینت بودیم ✍عالیه سادات 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝