📜 #داستان آموزنده
✍️روزی اسب پیر مردی #فرار کرد
مردم گفتند: چقدر بدشانسی
پیر مرد گفت: از کجا معلوم؟!
فردا اسب پیر مرد با چند اسبِ وحشی برگشت
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی
پیرمرد گفت: از کجا معلوم؟!
🔻پسر پیر مرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست
مردم گفتند: چقدر بدشانسی
پیرمرد گفت از کجا معلوم!
فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی پیرمرد گفت:
از کجا معلوم!
🇮🇷کانال بصائر رضوی
@basaerrazavi
کانال تلگرام
https://t.me/basaerrazavi
🔷کتاب صوتی از پمبا تا ماریانا🔷
✅روایتی داستانی از استفاده قدرت های فوق بشری و انرژی های شیطانی در سازمان های اطلاعاتی_امنیتی
ان شاء الله بزودی فایل صوتی این مجموعه به صورت روزانه بازنشر خواهد شد.
عزیزان کانال را دنبال نمایند تا از این داستان جذاب عقب نمونن.
#کتاب_صوتی
#از_پمبا_تا_ماریانا
#داستان
🇮🇷کانال بصائر رضوی
@basaerrazavi
سروش
splus.ir/harimeshgh25
🔻پیرمرد و شیطان
پيرى در روستايى هر روز براى نماز صبح از منزل خارج و به مسجد مى رفت.
در يک روز بارانى، پير صبح براى نماز از خانه بيرون آمد، چند قدمى كه رفت در چاله ای افتاد، خيس و گلى شد.
به خانه بازگشت لباس را عوض كرد و دوباره برگشت، پس از مسافتى براى بار دومخيس و گلى شد برگشت لباس را عوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد.
ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟
جوان گفت نه،اى پير،من شيطان هستم.
براى بار اول كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان او را بخشيدم.»
براى بار دوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم.»
ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى ، خداوند به فرشتگان بگويد: «تمام گناهان اهل روستا را بخشيدم» كه من اين همه تلاش براى گمراهى آنان داشتم.
براى همين آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى!
#مسجد
#داستان
#نماز_جماعت
🇮🇷کانال بصائر رضوی
http://eitaa.com/basaerrazavi
سروش
splus.ir/basaerrazavi15