eitaa logo
باغ، مزرعه و مرتع قرآنی - روایی(باثمر)
2.9هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
63 فایل
گروه و کانال ها 🌺خواهران - نجات خوزستان http://eitaa.com/joinchat/4222943247Cb6e77b1ec8 باغ مزرعه مرتع قرآنی @basamar موسسه ثقلین https://eitaa.com/thagalayn مدیر کانال:@saghalin
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد ما دیروز رفتیم طرفای جلفا ،رفتیم کلیسای سنت استپاسکوس یه منطقه گرم و خشک بود وسط کوهها ولی هوای دلپذیری داشت که ادم تعجب میکرد پر بود از درختان تنومند توت صدای پرندگان خوش صدا زیاد به گوش میرسید چون قشنگ معلوم بود که از میوه ها و آب فراوان لذت میبرن ،من خیلی خوشم اومد ولی متاسفانه ورودی مسیر کلیسا رو توت های تزیینی کاشته بودن به تعداد زیاد جلوی کلیساهم کاج کاشته بودن😳افسوس که پای کاج و درختان بی ثمر تا ارتفاعات وجاهای بکر هم رسیده بود واقعا نفوذ کاج بیشتر از درختان میوه شده واقعا چه کسانی اینگونه اندیشیدن که باید به جای درختان میوه نهالستان های کاج درست کنن😔برگشیم یه سرهم به خرابه زدیم که توی منطقه خشک هستش وسط یه دره بین دوتا کوه یه ابشار زیباست واقعا زیبا بود ولی چیزی که برای من جالب بود درختان انجیری بود که تمام کوه رو پوشونده بود واقعا تو اون منطقه یه شاهکاربود😍 باغ مزرعه مرتع قرآنی @basamar ارتباط با مدیر: @mive_khiyaban
به حجاب برای تشویق حجاب دختران چند پیشنهاد دارم که خودم انجام میدم . یادمه بچه بودم با خاله و خواهرم و خانواده رفتیم اصفهان نقش جهان اونجا ۲تاخانم چادری اومدن جلو و تو جمعیت از ما ۳تا دختر تشکر کردن بخاطر حجابمون و بعد بهمون ۳تا خودکار دادن که روی هر کدوم گل داشت و ما۳تا دختر انقدر این کار بهمون چسبید که تا سن دبیرستان این خودکارها رو نگه داشتیم و همیشه از اون خاطره یاد میکردیم کار دومم اینه تو فروشگاهم برای همه دخترانی که ازم خرید میکنن کارت پستال میفرستم و ازشون تشکر میکنم بخاطر حجابشون . این کار از خاطره اصفهانم دارم و کلی بازتاب از رفتار دخترا رو دارم که چقدر از این کار خوشحال میشن کارسومم خاطره ای بگم یک روز وارد مترو شدم یک دختری با تاپ و شلوارک سوار شد و موهای بلند و بور تا کمرش رو همه میدیدن و همه میگفتن وای چه خشگلی و... همون موقع یک دختر همسن اون دختر با مادرش وارد شد و با چادر همه باهم گفتن وای گرمه بچه زده میشه و... کلا جو داشت عوض میشد و... نگاه کردم دیدم اون دختر چادری خیلی داره ناراحت میشه کیفم رو دیدم برعکس همیشه چیزی برای هدیه دادن نداشتم یکدفعه دیدم این فروشنده ها اومدن و دختر داره به لواشک پذیرایی ها نگاه میکنه سریع یک بسته خریدم بعد رفتم جلو و با صدای بلند گفتم خوش به حال مادرت که همچین دختر باحجابی داره من لذت بردم دیدم تو با چادر هستی بعد اون بسته لواشک رو بهش دادم و گفتم دوست داشتم یک هدیه خیلی بهتر الان داشتم تا بهت میدادم ولی شرمندم اینو ازم میگیری انقدر دخترخانم خوشحال شد انقدر مادرش ذوق کرد و کامل جو اون فضا عوض شد . من حتما دختر محجبه ببینم میرم از مادرش تشکر میکنم و هدیه بهش میدم گاها اگه هیچی نداشته باشم مقداری پول میدم به مادرش و میگم من عجله دارم باید برم شما از طرف من برای دختر گلتون یک هدیه بخرید سوم اینکه هر وقت شاگردام با حجاب بیان سر کلاس ویژه تشویقشون میکنم به احترامشون از جام بلند میشم میرم جلو و بعد میگم اگه اجازه بدی من تو رو ببوسم اخه خیلی الان دوست دارم . مادرا میگن گاها بچه ها بخاطر اون بوس میگن چادرمونو بپوشون . البته برای زوار قبور ائمه هم همین کار رو میکنم
اگر کسی با عشق پوشیه(روبند) نزند مطمئنا در برابر منفی ها کم میاره .برای داشتن حجاب باید عشق خدا تو دلمون باشه😊 پوشیه زدن فعلا عمل رایجی نیست شخص درابتدا فقط بخاطر خداوند عزوجل وبا سختی زیادی این کار را انجام میدهد او باید نگاه های پراز سرزنش وحرفهای تند وتیز ومسخره شدن های زیادی را تحمل نماید وکسی میتواند این کار را انجام دهد که از یک عشق عمیق به این کار برخوردار باشد که یقینا اکثریت نمی توانند این همه سختی حاصل از نقاب زدن را تحمل نمایند ببینید پوشیه یک نعمت بازدارنده و یک نیروی زیاد کننده عفاف می باشد ومن الان که نزدیک به دوسال است این حجاب (چادروپوشیه) را انتخاب کردم وبه آن خو گرفتم در جمع های بدحجاب ها هم که وارد میشوم احساس خوشایندی دارم و احساس میکنم یقینا حجاب من همان حجابی است که اگر حضرت زهرا سلام الله علیها الان حضور داشتند یقینا آن را انتخاب میکردند. دقیقاعشق میخواد من و خواهرم ۱۰سال پیش شروع کردیم به زدن پوشیه البته چون باهم بودیم خیلی کمک میکرد بهمون یادمه یکبار رفته بودیم کلاس داشتیم برمیگشتیم یک آقایی میانسال ما رو دید همون موقع از ماشین پیاده شد و با صدایی بلند که همه نگاه کردن گفت خدا خیرتون بده ماشاالله با این حجاب و برامون همون لحطه صدقه انداخت . چند لحطه بعد سوار اتوبوس شدیم یکعده بهمون فحش دادن و من گفتم اگه ی کم اخلاصمون کم بشه و هدفمون یادمون بره کم میاریم . من بعد ازدواج نتونستم بزنم همسرم میگفتن دوست ندارم و .... و من ۸سال پوشیه نزدم و فقط روگرفتم و جدیدا با عنایت حضرت زینب و توسل به ایشان همسرم با جریانی خودشون برام پوشیه گرفتن و گفتن دوباره بزن و من دوباره پوشیه میزنم اولین روزی که بعد ۸سال پوشیه زدم انگار مادری بودم که بچه ام رو ازم گرفتن و وقتی بهم برگردوندن چقدر خوشحال شدم و کلی گریه کردم