گویی که یه چاقو گذاشته باشم زیر گلوی خودم و بزور خودمو نشوندهباشم پای چرخ.
همینقدر با اکراه شروعش کردم چون یه جایی این تعویق لایتناهی باید تموم میشد.
باید از این تکبعدی گری بیرون کشیده میشدم حتی شده به زور تیزی.
علی ایُّ حالِِ الآن انسان خوشحالتریم.
جزو معدود وقتاییه که سوزنای پخش و پلا و میز بهم ریخته کلافهم نمیکنه.
در پی سلسله گندهای دانشجویی اینم براتون بگم که
جاتون خالی یه پژوهشی رو به زبان فارسی نوشتم درصورتی که باید اینگلیسی میبود.
هیچی دیگه، خیلی زبانم خوبه دارم ترجمه فارسی به انگلیسی هم انجام میدم الان.
میخوام فارسیش رو هم ضمیمه کار کنم که هم استاد بفهمه این ترجمه فاخر کار دست شاگرد ترازشه.
هم اگر جایی رو به واسطه خزعبل گوییهام نفهمید اقلا از رو ترجمه بخونه.
از اکانتم پرت شده بودم بیرون و به دلیل اینکه سیمکارتم یکم مشکل داشت کد تایید برام نمیومد