۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
یه آقاهه آیفونو زد گفت مامور آبم گفتم زنگ یکی دیگه رو بزنید.
هیچکس درو براش باز نکرد عصبانی شد رفت.
عذاب وجدان دارم الان
کاش واقعا دزد بوده باشه.
یه مامور آب شریفو بیخودی معطل نکرده باشم
۱۱ دی ۱۴۰۲
۱۱ دی ۱۴۰۲
محکوم
این یکی از قدیمی ترین نوشتههای نوتبوکمه نسبت به شعور اون موقع بنظرم از سطح خوبی برخورداره.
یه شاهکار دیگه از سری نوشتههای دوران نوجوونیم
متوجه شدم که در نفرتپراکنی ید طولایی دارم.
چندین ساله وحشیم.
۱۱ دی ۱۴۰۲
محکوم
یه شاهکار دیگه از سری نوشتههای دوران نوجوونیم متوجه شدم که در نفرتپراکنی ید طولایی دارم. چندین سا
حالا کی به توی الدنگ گفته آدمارو همونجوری هستن بپذیری آخه؟
بشین مشقاتو بنویس
۱۱ دی ۱۴۰۲
۱۱ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از افاضات
📪 پیام جدید
💬میان من و تو به اندازه ی یک فرسخ فاصله ست یک فرسخ پر از دلتنگی، غصه وغم، شادی و خوشحالی و حس خوب....
همه ی اینها را باید طی کنم تا به تو برسم؟ میدانم خیلی سخت است اما نمیتوانم بنشینم و تماشا کنم تا تورا از دست بدهم و تا آخر عمر فقط حسرت و پشیمانی را خوراک خود کنم
قدم گذاشتن توی این مسیر ممکن است برایم دشوار باشد اما وقتی به تو فکر میکنم تلخیِ آن لحظه تبدیل به شیرینی شوق دیدار تو میشود...در آن هنگام با خودم زمزمه میکنم:... چون عشق حرم باشد....... سهل است بیابان ها....
✍️رویاپرداز بنفش
#دایگو
۱۱ دی ۱۴۰۲
۱۱ دی ۱۴۰۲
۱۱ دی ۱۴۰۲
۱۱ دی ۱۴۰۲
۱۱ دی ۱۴۰۲