هدایت شده از بصیـــــــــرت
بر سجاده ای به وسعت زمین
و تربتی از شاه #شهیدان و با ایمانی راسخ بر بال فرشتگان می ایستیم و #صلاة عشق را میخوانیم
📿 #حی_علی_الصلاة📿
#التماس_دعا🙏
ـــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــ
#سیره_شهدا
نانوایے محل بسٺہ بود.
و براے خرید نان باید مسافٺ زیادے را طے مےڪردیم.
بہ محسن ڪہ ٺازه از راه رسیده بود، گفٺم:
《 مادرجان نانوایے بسٺہ بود؛
مےرے یہ جاے دیگہ چندٺا نون بگیرے؟》
گفٺ:《بلہ،چرا ڪہ نہ؟》
بعد موٺورش را گذاشٺ داخل حیاط
و ڪیسہ را از من گرفٺ.
پرسیدم:《چرا با موٺور نمیرے؟
گفٺ: 《پیاده مےرم موٺور مال خودم نیسٺ؛
مال بیٺالمالہ》.
.
.
منبعـ📚:ڪٺاب فرهنگنامہ شهداےسمنان
#شهیدمحسناحمدزاده
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
4_475770578398087807.mp3
13.99M
﷽
🎤 قطعه زیبای " #دوست_شهید_من"😞
به یاد تمام شهدایی که عاشقانه از این دنیا پر کشیدند🌹🌹
ــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_بیست_و_هفتم ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ، ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ
💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا
#قسمت_بیست_و_هشتم
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﺩﻣﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺮﺍﯼ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻤﯿﺎﻣﺪ . ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺮﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺎﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺯﺩ : ﻃﯿﺒﻪ ﺑﺮﻭ ﺩﻓﺘﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺮﺍ ﺑﺒﯿﻦ ﺁﻗﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﭼﮑﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻧﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ ! ﺯﻫﺮﺍ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺮﯼ ﻫﺎ !
ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺫﯾﺎﻧﻪ ﭼﺸﻤﮏ ﺯﺩ : ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﻮﻥ !
ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺮﻭ ﺑﺒﯿﻨﻢ !
ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺗﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺯﺩﻡ . ﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺗﻮ !
ﺩﺭ ﺭﺍ ﻫﻞ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ . ﺭﻭﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻢ . ﺳﯿﺪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ . ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ۵ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ، ﻋﺮﻕ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻋﻘﯿﻖ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺎﻧﺪ . ﺩﻝ ﺩﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ : ﮐﺎﺭﻡ ﺩﺍﺷﺘﯿﺪ؟
– ﺑﻠﻪ … ﺧﺎﻧﻢ ﺻﺒﻮﺭﯼ ! ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﺷﺪﯾﺪ، ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ، ﻓﻘﻂ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻋﻮﺽ ﻧﺸﺪﻩ . ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﭘﺪﺭﺗﻮﻥ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﻗﻀﯿﻪ ﻓﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ …
#ادامه_دارد...
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
@khamenei_shohada
✍شهید دکتر چمران میگفت:
🔹توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد ... رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ...
🌷اما روحم شفا پیدا کرد🌷
چه مریضی لذت بخشی ...
#روحمان_با_یادش_شاد
ــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🦋خــ❥ــدای من،
جمله ایست ڪه میگوید ڪاش قلبها در چهره ها بود
اما من از تو سپاس گذارم ڪه قلب مرا در چهره ام قرار ندادی
ڪه چه بسا در آن صورت از هم اڪنون خویش زشت تر بودم
و رنجم دو چندان.
اگر بندگان تو نیز مانند تو زیبایی درون را میدیدند و دوست دار زیبایی درون بودند
مـن
تنها ترین فرد روی زمین بودم.
چه حڪمتهای زیبایی در خلق آفریدگانت داری ای زیبـای من!
شبتون_نورانی
ــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️این فیلم مربوط به زمانیست که به دختر شهید "ابراهیم عشریه" خبر شهادت بابایش رو دادند.( فروردین ۹۵)
از این شهید والا مقام سه فرزند دختر به یادگار مانده است.
💐 #نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت #شهید_مدافع_حرم_ابراهیم_عشریه
ــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
هدایت شده از بصیـــــــــرت
#قرار_عاشقی
شب سی و چهارم از چله #دعای_فرج
اللهم عجل لولیک الفرج
#شبتون_مهدوی
@khamenei_shohada
#نشر_حداکثری
هدایت شده از 🍄دنیای تم و استیڪر ایتا🍄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
ذکر روز
یا ارحم الراحمین
🌹سلام بر همراهان عزیز🌹
امروز سه شنبه
۲۶ فروردین ۱۳۹۹
۱۴ آوریل ۲۰۲۰
۲۰ شعبان ۱۴۴۱
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺 @khstiker
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌹❤
🌺امیرمومنان علی(ع)
اين دل ها همانند تن ها، خسته مى شوند. براى رفع آن به سخنان حكمت آميز و زيبا رو بیاورید.🌹
📒نهج البلاغه،حکمت 197
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
هیچ میدانی چرابی حاصلیم چونکه ازیادشهیدان غافلیم عشق یعنی حرمت یک استخوان
یادگارازقامت یک نوجوان
آنکه باخون سرخش رسم کرد
برزمین جغرافیای آسمان
#صبحتون_شهدایی
ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada