بصیـــــــــرت
#شهید_مدافع_حرم #شهید_عارف_کاید_خورده #وصیتنامه_و_زندگینامه_شهدارادر 👇👇👇 #کانال_خامنه_ای_شهدا جستج
این #شهیدمدافع حرم متولد سال ۷۱ در #آبادان ، تاکنون سه بار برای نبرد با داعش به سوریه اعزام شده بود.
وی پیش از این در دو عملیات #نبل و #الزهرا سوریه جانباز شده بود و سرانجام در عملیات آزادسازی #البوکمال #سوریه به درجه رفیع #شهادت نائل آمد
متن #وصیت نامه این #شهید والامقام به شرح زیر است:
این جانب #عارف_کایدخورده فرزند حاجیعلی:
پیرو #ولایت فقیه باشید؛ قیامت یقه تان را می گیرم اگر #ولی فقیه را تنها بگذارید. ۱۳۹۶/۰۴/۱۹
@khamenei_shohada
#خبر_آمد_خبری_در_راه_است
#ورود_پیکرهای_مطهر_شهدای_تازه_تفحص_شده_به_کشور
#پیکرهای_مطهر ۴۴ شهید تازه تفحص شده #دوران_دفاع_مقدس روز پنجشنبه ۲۰تیر ماه ساعت ۹ صبح از #مرز_شلمچه وارد کشور خواهند شد.
این شهدا متعلق به #عملیات_های_رمضان، #محرم، #خیبر، #کربلای_پنج و #تک_دشمن در #سال_۶۷ هستند
#مراسم_استقبال از پیکرهای شهدا توسط یگان تشریفات نیروی انتظامی استان خوزستان و با حضور مردم شریف #آبادان و #خرمشهر در #مرز_شلمچه برگزار می شود.
#رسانه_باشید
بصیـــــــــرت
🔻خاطره ای شنیدنی از شهید شاهرخ ضرغام که با کله پاچه ترس به دل عراقی ها انداخته بود! 🔹مرتب می گفت: م
🔻مرتب می گفت: من نمی دونم، باید هر طور شده کله پاچه پیداکنی!
گفتم: آخه آقا شاهرخ تو این #آبادان محاصره شده غذاهم درست پیدا نمی شه چه برسه به #کله_پاچه!؟ بالاخره با کمک یکی از آشپزها کله پاچه فراهم شد. گذاشتم داخل یک قابلمه، بعد هم بردم مقرّ شاهرخ ونیروهاش. فکر کردم قصد خوشگذرانی وخوردن کله پاچه دارند.
🔹اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان روز گرفته بودند. آنها را آورد و روی زمین نشاند. یکی از بچه های عرب را هم برای ترجمه آورد. بعد شروع به صحبت کرد:خبر دارید دیروز فرمانده یکی از گروهان های شما اسیر شد. اسرای عراقی با علامت سر تائید کردند.
🔹بعد ادامه داد: شما متجاوزید. شما به #ایران حمله کردید. ما هر اسیری را بگیریم می کُشیم ومی خوریم!! مترجم هم خیلی تعجب کرده بود. اما سریع ترجمه می کرد. هر چهار اسیر عراقی ترسیده بودند و گریه می کردند. من و چند نفر دیگر از دور نگاه می کردیم و می خندیدیم.
🔹شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت. بعد هم زبان کله رادرآورد. جلوی اسرا آمد وگفت: فکر می کنید #شوخی می کنم؟! این چیه!؟ جلوی صورت هر چهارنفرشان گرفت. ترس سربازان عراقی بیشتر شده بود. مرتب ناله می کردند. شاهرخ ادامه داد: این زبان فرمانده شماست!! زبان،می فهمید؛زبان!! زبان خودش را هم بیرون آورد و نشانشان داد. بعد بدون مقدمه گفت: شما باید بخوریدش!
🔹شاهرخ می خواست به زور زبان را به خورد آنها بدهد. وقتی حسابی ترسیدند خودش آن را خورد! بعد رفته بود سراغ چشم کله وحسابی آنها را ترسانده بود.
🔹ساعتی بعد درکمال تعجب هر چهار اسیر عراقی را آزاد کرد. البته یکی از آنهاکه افسر #بعثی بود را بیشتر اذیت کرد.بعد هم بقیه کله پاچه را داغ کردند و با رفقا تا آخرش را خوردند.این کار آقا شاهرخ ترسی به دل عراقی ها انداخته بود که دیگه جرات نمیکرد ند به منطقه ما نزدیک بشن...