eitaa logo
کنگره ملی۲۰۰۰شهید دیار سربداران
656 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
385 ویدیو
20 فایل
ارتباط با دبیرخانه: @kongere_shohada_sarbedaran
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی احمد می خواست برای اولین بار برود جبهه، من توی شهر بودم و بچه ها توی خانه درس می خواندند. آن روز باران زیادی می آمد. وقتی آمدم خانه دیدم احمد نیست. از بچه ها پرسیدم و بچه ها گفتند: «نمی‌دونیم.» از رفتن احمد به جبهه چیزی به من نگفتند. من پیش حسین پسر دیگرم رفتم و گفتم: «احمد می خواد ترک تحصیل کنه، برو ببین اگه به حرفت گوش می‌ده به یک طریقی با خودت بیارش خونه.» حسین رفت و احمد را که داخل اتوبوس برای اعزام به جبهه نشسته بود پیاده‌اش کرد و به او گفت: «ما نمی‌گیم نرو، ولی اول درست رو بخون بعد برو.» این بچه در حالی که گریه می کرد آوردش خانه. احمد دو شبانه روز گریه می‌کرد. گفت: «شما نذاشتید برم. اما بدونید من بالاخره می رم.» وقتی این وضعیت را دیدیم که چقدر برای رفتن به جبهه اصرار می کند، به او اجازه دادم و او دو روز بعد به جبهه اعزام شد. @basetaregan_ir www.basetaregan.ir