#خاطره
در یکی از شب هایی که از مسجد به خانه بر می گشتم صدای گریه ای از اتاق به گوشم رسید، وارد اتاق شدم که دیدم محمد خواب است و در خواب گریه می کند خواستم بیدارش کنم اما در همان لحظه، لبخندی بر لبانش نقش بست که از تصمیم خود منصرف شدم. صبح موضوع را از ایشان جویا شدم محمد گفت: دیشب خواب دیدم در حال تشییع جنازه شهید شجیعی هستیم به نزدیکی های مصلی که رسیدیم دیدم همه شهدا سر از خاک برداشته و روی مزارشان ایستاده و منتظر ورود پاسدار #شهید_شجیعی هستند. در آن هنگام برادرم حسین -حسین جراحی برادر محمد در سال 59 به شهادت رسیده بود- را دیدم که تنها ایستاده و به من گفت عکست را بده و من عکسم را به برادر شهیدم حسین دادم.(مادر شهید)
#سالروز_شهادت
#پیوست_صلوات
#شهید_محمد_جراحی
#شهید_حسین_جراحی
#شهید_سردار_سیدابراهیم_شجیعی
#کنگره_ملی_بزرگداشت_1600_شهید_دیار_سربداران
@ba_setaregan
www.basetargan
#خاطره
در یکی از شب هایی که از مسجد به خانه بر می گشتم صدای گریه ای از اتاق به گوشم رسید، وارد اتاق شدم که دیدم محمد خواب است و در خواب گریه می کند خواستم بیدارش کنم اما در همان لحظه، لبخندی بر لبانش نقش بست که از تصمیم خود منصرف شدم. صبح موضوع را از ایشان جویا شدم محمد گفت: دیشب خواب دیدم در حال تشییع جنازه شهید شجیعی هستیم به نزدیکی های مصلی که رسیدیم دیدم همه شهدا سر از خاک برداشته و روی مزارشان ایستاده و منتظر ورود پاسدار #شهید_شجیعی هستند. در آن هنگام برادرم حسین -حسین جراحی برادر محمد در سال 59 به شهادت رسیده بود- را دیدم که تنها ایستاده و به من گفت عکست را بده و من عکسم را به برادر شهیدم حسین دادم.(مادر شهید)
#سالروز_شهادت
#پیوست_صلوات
#شهید_محمد_جراحی
#شهید_حسین_جراحی
#شهید_سردار_سیدابراهیم_شجیعی
#کنگره_ملی_بزرگداشت_1600_شهید_دیار_سربداران
@ba_setaregan
www.basetargan.ir