eitaa logo
با شمیم تا شفق
257 دنبال‌کننده
450 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. خانواده ارزش خیلی چیزها رو‌ داره تولدت مبارک ما @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. من چراغ خودم‌و روشن کردم
. سالن ترمینال مشهد ساعت نُه صبح را نشان می‌داد.سقف سالن که تبدیل به آسمان شد،خورشیدعصبانی‌ بود.انگار داشت در آسمان غر می‌زد و با حرص سبزی پاک می‌کرد.به سایه مجسمه‌ای پناه بردم تا مغزم از پرتاپ ساقه‌های نور در امان بماند.مسیرم سرراست نبود.اسنپ با هزینه پنجاه تومانی‌ بهترین گزینه بود.درخواست دادم. مردی با تی‌شرت آبی که دور شکمش انگار تیوپ انداخته بود،به طرفم آمد«داخل شهر میری؟» تایید کردم.گفت:«کجا؟اسنپ و لغو کن.می‌برمت» گفتم:«هنوز نگرفته.احمدآباد.چقدر می‌شه؟» اسنپ راننده‌های مطلع را هشت نفر اعلام کرد. مرد گفت:«چیزی نمی‌شه.۱۲۰ بدی درسته» تشکر کردم و گفتم اسنپ با نصف پیشنهاد او مرا خواهد برد.مرد با کمی فاصله کنارم نشست:«ترافیکه.برای خودش زده.بیا من با صد می‌برمت» گفتم زیاد است.پول برای من در عین بی‌ارزشی ارزشمند بود.هر بار می‌خواستم خرجش کنم تصویر همسرم با صورت آفتاب سوخته و شانه‌‌های افتاده‌ یادم می‌آمد.پشت‌بندش تصویر خودم ساعت پنج صبح،پشت سیستم در حالی که موهایم را چنگ زدم تا گره‌های متن باز شود،برایم ظاهر می‌شد.پول با زحمت می‌آمد.باید برای خرج کردنش،می‌سنجیدمش. مرد گفت:«دانشجویی؟» گفتم:«مگه نرخ کرایه با اقشار مختلف جامعه تغییر می‌کنه؟» مرد ادامه داد:«ترم اول دومی؟خانم دکتری؟» کوله مشکی‌ام مرا کم سن‌و‌سال‌ نشان می‌داد.خوراک مادرهایی بودم که برای سربه‌راه شدن پسرشان دنبال دختر می‌گشتند. اسنپ تعداد راننده‌های مطلع را هجده نفر گزارش داد. مرد که سکوتم را دید شروع کرد:«حالا که این‌جوری،دعا می‌کنم اسنپ گیرت نیاد.وسط راه بمونی.اینترنت تموم بشه.گوشیت خاموش بشه» بعد خندید و شکمش مثل ژله لرزید.صدایش را بالا برد:«تاکسی‌تاکسی» بعد ادامه داد:«یکی نیست بگه اگر قرار بود دعاهای بد ما برآورده بشه الان نصف مردم باید سَقَط می‌شدن» گوشی را کمی بالا آوردم. «اسنپ گرفته شد.حالا شما ‌در حق من این همه دعای بد کردید اما من دعا می‌کنم مسافرهای خوب نصیبتون بشه.الهی امروز پربرکت‌ترین روز زندگی‌تون باشه»از سایه مجسمه بلند شدم.مرد چند ثانیه خشکش زد.بعد گفت:«من این همه برات بد خواستم.هرکی دیگه بود می‌زد تو‌ی دهنم.تو‌ ولی برام دعای خوب کردی» گفتم:«من چراغ خودم‌و روشن کردم.مولانا می‌گه تو‌ مگو همه در جنگ‌اند و‌ زصلح من چه آید/تو یکی نه‌ای هزاری،تو‌ چراغ خود برافروز» و رفتم. صدایی از سمت مرد به‌گوشم نمی‌رسید.سوار اسنپ شدم.مرد دست‌هایش را بالا برد و‌ داد زد:«دمت گرم خانم دکتر.الهی قبول بشی» اسنپ راه افتاد و من توی دلم گفتم:«الهی آمین.الهی همه‌مون قبول بشیم» @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. لیست زندگی الکساندرا دختر آخر خانواده است‌. او در جلسه تقسیم اموال متوجه می‌شود باید برای فهمیدن و به دست آوردن ارثش لیست آرزوهای سیزده‌ سالگی‌اش را انجام دهد و برای این کار تقریبا یک سال زمان دارد. با اینکه خیلی زود پایان فیلم و حدس زدم اما دوستش داشتم. لطیف بود. به لیست زندگی خودم فکر کردم و بعد به اینکه توی یک سال چه کارهایی می‌شه انجام داد. جز معدود فیلم‌هایی که خانواده شخصیت واقعا خانواده دوست‌داشتنی بودن و عروس و مادرشوهر دشمن نیستن. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. «کوچک‌سازی» ایده فیلم و دوست داشتم. نکات و ظرافت‌های جهان فیلم هم رعایت شده و متناسب بود اما داستان گاهی بلاتکلیف است چیزهایی می‌گوید و بعد ادامه‌اش نمی‌دهد. البته برای من سکانس‌هایی داشت که بهش فکر کنم. جهان دچار بحران جمعیت شده است. یک شرکت تحقیقاتی برای حل این مشکل به علمی دست پیدا کرده که انسان را به موجودی دوازده سانتی تبدیل می‌کند. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
هدایت شده از حوزه هنری فارس
🔸‌اولین کارگاه از مجموعه کارگاه‌های «روایت شهر»🔸 🌐 نشست برخطِ «در شهر» چگونه شهر را ببینیم، بشنویم و روایت کنیم 🧕🏻با ارائه سرکار خانم مهندس زهرا کاشانی‌پور نویسنده و مهندس شهرسازی 💠بستر برگزاری: اسکای‌روم 💳 وجه التزام: ۱٠٠هزار تومان ✅در صورت شرکت در کارگاه، هزینه برگشت داده خواهد شد 🗓 پنجشبه ۱۵ خرداد ۱۴٠۴ 🕙ساعت ۱۱-۱٠ 📌محتوای تولیدی شرکت‌کنندگان در مجموعه کارگاه‌های «روایت شهر»، پس از تایید توسط تحریریه، به صورت کتاب‌نشریه و با نام نویسنده چاپ و منتشر خواهد شد. 📲راه ارتباطی جهت ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر: ۰۹۱۷۱۲۰۰۸۶۴ 📲 با ما همراه باشید : بله | ایتا | آپارات
. اگر تا به حال از من کتاب هدیه نگرفتید به من پیام بدید می‌خوام به مناسبت عید بزرگ غدیر به چند نفر عیدی بدم @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
هدایت شده از |بهارنارنج|
🔸‌دومین کارگاه از مجموعه کارگاه‌های «روایت شهر»🔸 🌐نشست برخطِ «دیدن با قلم، نوشتن با دوربین» رسیدن به دید فعال در عکاسی و تاثیر آن بر خلق روایت 🧕🏻با ارائه سرکار خانم فاطمه افضلی نویسنده و عکاس 💠بستر برگزاری: اسکای‌روم 💳وجه التزام: ۱٠٠هزار تومان ✅در صورت شرکت در کارگاه، هزینه برگشت داده خواهد شد 🗓️پنجشبه ۲۲ خرداد ۱۴٠۴ 🕙ساعت ۱۱-۱٠ 📌محتوای تولیدی شرکت‌کنندگان در مجموعه کارگاه‌های «روایت شهر»، پس از تایید توسط تحریریه، به صورت کتاب‌نشریه و با نام نویسنده چاپ و منتشر خواهد شد. 📲راه ارتباطی جهت ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر: ۰۹۱۷۱۲۰۰۸۶۴
. از آرزوهای بزرگ من اینه که بتونم به تمام آدم‌هایی که در مسیر زندگیم قرار می‌گیرند حداقل یک بار کتاب هدیه بدم. خیلی وقته که برای محقق شدن این آرزو تلاش می‌کنم. این‌بار بهانه‌ام برای تکمیل آرزوی بزرگم غدیر بود. خواستم مولا به این آرزو برکت بدن. امروز کارهای این پویش تمام شد. هشتاد نفر از طریق اینستاگرام و کانال ایتا در این پویش شرکت کردند. وسع مالی من اجازه نداد که به همه بزرگواران هدیه بدم. اما به تک‌تک شما پیام دادم. چون برای من ارزشمند هستید. اگر در پویش ثبت‌نام کرده بودید اما پیام تکمیلی دریافت نکردید حتما مطلع‌ام کنید. اسم تمام بزرگواران رو ثبت کردم. چون اسم شما جزیی از پازل تکمیل کننده آرزومه. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق