eitaa logo
باشگاه شعر
101 دنبال‌کننده
99 عکس
104 ویدیو
0 فایل
من آمدم که یک شبه شاعر شوم تو را اما برای وصف تو عمر قرون کم است پاسخگو هستیم😉: @bashgah_shear
مشاهده در ایتا
دانلود
تا دیده دلم عارِضِ آن رَشکِ پری را پوشیده به تن جامهٔ دیوانه‌گری را چون مردِ هنرپیشه به هر دوره ذلیل است خوش آنکه کند پیشهٔ خود بی‌هنری را شب تا به سحر در طلبِ صبحِ وصالت بگرفته دلم دامنِ آهِ سحری را در عصرِ تَمَدُّن چون تَوَحُّش شده افزون بر دیده کشم سرمهٔ عهدِ حجری را یاقوت مگر پیشِ لبِ لعلِ تو دم زد کز رَشک چو من جلوه دهد خون‌جگری را از روزِ ازل دستِ قضا قسمتِ ما کرد رسوایی و آوارگی و دربه‌دری را تا فرخی از سِرِّ غمِ عشق خبر شد رجحان دهد از هر خبری بی‌خبری را @bashgahshear
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم غرقِ خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم @bashgahshear