eitaa logo
⚘ خاطرات شهدا ⚘
1هزار دنبال‌کننده
811 عکس
97 ویدیو
0 فایل
با شهدا و راه و رسم شهدا تا ظهور امام زمان(عج) ارتباط با ادمین : @smh66313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️موذن... ▫️شهید بهشتی(ره): 🔶️دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا می‌شود. شهید بهشتی(ره)⚘️ @bashohada_313
🔺️چند شب دیگه مهمان امام حسین هستم تا نشستیم روی موتور، گفت:روضه بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. 🔶️می گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. 🔷️می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه. فقط مانده پشت موتور. با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب، هنوز گزیه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد. شهید حسین نیکو صحبت 🌹 @bashohada_313
🔺️دعا کن خدا ... بهش‌گفتم: چند‌ وقتیه به خاطر اعتقاداتم مسخر ام‌ ی کنن... 🔶️بهم‌گفت: برای اونایی که اعتقاداتتون‌‌ رو‌ مسخره‌ میکنن‌، دعا کنین‌خدابه عشق حسین‌ دچارشون‌ کنه :) شهید احمد مشلب⚘️⚘️⚘️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohada_313
شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی غیرت داشتند🥀 شهیدان «ثاقب و ثابت شهابی نشاط» دوقلوهای پرورشگاهی بهزیستی در سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح زندگینامه شهدا مهجور مانده‌است. غریب‌تر اینکه نام "ثابت" به واسطه پرورشگاهی بودن و قوانین خاص آن زمان، در پیچ و خم‌های اداری بنیاد شهید این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان شهید دفاع مقدس ثبت نشده است. سال ۶۲ این دو بردار به عنوان امدادگر به همراه ۱۲ نفر دیگر از جوان هم پرورشگاهی وارد مناطق عملیاتی شدند. وقتی به آنها گفتند که شما که پدر و مادر ندارید و پرورشگاهی هستید برای چی آمده‌اید جبهه؟ گفتند: ما پدر و مادر نداریم؛ شرف که داریم، غیرت که داریم. این دو برادر تا روز آخر جنگ حضور داشتند و بارها مجروح شدند و سرانجام ثاقب سال ۱۳۷۷ در اثر استنشاق گازهای شیمیایی شهید شده و ثابت هم به همین شکل در سال ۱۳۸۵ بعد از تحمل رنج‌های بسیار به شهادت رسید. جالب بود که این دو بعد از جنگ در پرورشگاه هم حضور داشتند و به بچه‌های بی سرپرست خدمت می‌کردند. @bashohada_313
محمدرضا بهم گفت: خواب دیدم در مسجد جامع هستم و پاهام آلوده به نجاست است و از ساق پا به پایین هرچه آب میریزم پاک نمیشه، تعبیرش چیه؟ گفتم: خدا إن شاء الله شما رو آمرزیده... محمدرضا گفت: نه! تعبیرش این نیست. چند روز بعد دوباره دیدمش. بهم گفت: تعبیر خوابم رو فهمیدم. مادرم یه جفت جوراب نو بهم داده بود که پوشیدم و احتمالا این جوراب از سال های قبل داخل صندوق بوده و ممکنه خمس آن را نداده باشند. لذا خمسش رو دادم و این تعبیر خوابم بود و حالا احساس راحتی میکنم..... معلم 🌷پنج صلوات هدیه‌ به‌ ارواح‌طیبه‌شهدا اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز 🌷🕊 @bashohada_313
_بهش گفتم :« بابک من به خاطر خانوادم نمیتونم بیام دفاع از حرم!» +گفت: توی هم دقیقا همین بحث بود! یکی گفت خانوادم یکی گفت کارم یکی گفت زندگیم این‌طوری‌ شد که تنها موند..💔✋🏻 @bashohada_313
‌ با‌هم‌رفتیم‌قم جلو‌ضریح‌بهم‌گفت‌:احمد آدم‌باید‌زرنگ‌باشھ ما‌از‌تِهران‌اومدیم‌زیارت باید‌یہ هدیہ‌ بگیریم، گفتم‌چۍمۍخواے ؟ گفت!(:💔✨ 🌱 @bashohada_313
🌷⃟🕊 هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد،🌸 و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند،🌼 اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین(ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم. 💚 @bashohada_313
دلانه✨ از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت...👀 هرچه‌ دوستش اصرار می‌کرد که بیا از همین کوچه برویم قبول‌ نمی‌کرد‌. می‌گفت: این‌‌ کوچه پر از دختره. معلوم‌ نیست ته این کوچه به کجا ختم ‌میشه...🚶🏽 شهدا برا همین حواس جمعی هاشون گلچین شدن تو چی رفیق؟ قابلیت و پتانسیل گلچین شدن و داری؟! 👈🏻 شهید علی صیاد شیرازی @bashohada_313
🔺بلندشو برو... شهید کاظمی در عملیات بیت المقدس ترکش خورده بود به سرش. با التماس بردیمش اورژانس. اصرار داشت سر پایی مداوایش کنند. پزشک که زخم عمیقش را دید بستریش کرد. 🔷️بر اثر خون ریزی زیاد از هوش رفت. اما یک باره به هوش آمد و گفت بلند شو برویم. اصرار کردم و دلیل این تصمیم را پرسیدم. گفت: می گویم به شرط اینکه تا زنده ام به کسی نگویی. 🔶️ در اتاق عمل خوابیده بودم که حضرت زهرا سلام الله علیها از در وارد شدند. دستی به سرم کشیدند و گفتند بلند شو! بلند شو! چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس. شهید احمد کاظمی⚘️⚘️ سالروز شهادت شهید کاظمی ▫️راوی: آقای خانزاده @bashohada_313
🔺️قرار معنوی... اصلا تحمل دوری مهدی را نداشتم. وقتی می دیدم که برای رفتن به صحنه نبرد بی قراری می کند شروع می کردم به گله کردن. از اداره محل کارش فشار می آوردند که بماند تهران؛ اما مهدی استخاره کرد و تصمیم گرفت که برود. خیلی ناراحت شدم. با این که مادر و خواهرش خانه ما بودند، همان طور که داشتم ظرف ها را می شستم شروع کردم به گله کذاری: «یا نرو یا ما را با خودت ببر. وقتی نیستی دلم خیلی برات تنگ میشه، دلشوره می گیرم، اذیت می شم. خسته شدم…». 🔷️اولین بار که رفت نجف، حالم خیلی بد شد. فشارم افتاد. دراز کشیدم روی تخت ؛ حتی محمد هادی شیر نمی خورد. شاید رفتن پدرش را حس می کرد. بلند شدم وضو گرفتم و قرآن خواندم. 🔶️با هم گذاشته بودیم که هر وقت دلتنگ و بی تاب هم شدیم. وضو بگیریم و رو به قبله با هم حرف بزنیم. بعد از استخاره به قرآن که خبر بازگشتش را می داد کمی آرام شدم. شهید مهدی نوروزی⚘️ @bashohada_313