eitaa logo
باسیّدالشهداءوشهداتـٰاظُهـور🌹
2.4هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
17 فایل
✨﷽✨ فعالیت مجموعه تقدیم به صاحب الزمان(عجّ) و روح تابناک حضرت زهرا(س) و تمام شهیــدان تا ازاین طریق مارا موردعنایت خویش قراردهند و دست مان در دنیا و آخرت بگیرند. {کاربرای رضای خـدا} قرآن صوتی نذرظهـور http://www.parsquran.com/book/ @askarii_313
مشاهده در ایتا
دانلود
باسیّدالشهداءوشهداتـٰاظُهـور🌹
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✨✺‌﷽‌‌‌✺✨۞✦┄ 💠شیفته دعای 💠 برادرم بسیار مهربان، دلسوز و قدردان خانواده بود. همیشه توصیه به خوب بودن و احترام به یکدیگر داشت و خود نیز آن را رعایت می کرد. کودکان را بسیار دوست داشت و به همه توصیه می کرد با آنها رفتار خوبی داشته باشیم. 💡نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نشد و همیشه در طول شبانه روز با وضو بود. صبح های جمعه ندای یا «صاحب الزمان(عج)» برادرم در دعای بلند بود و هیچ وقت آن را ترک نمی کرد. به محرم و نامحرم بسیار اهمیت می داد و به دختران و بانوان فامیل و دوست توصیه می کرد در معرض نگاه و دید نامحرم قرار نگیریم. 🔍می گفت اگر من هم نبودم دعای را ترک نکنید و باشکوه آن را برگزار کنید. 🌹✨ 🤲🕊 ✨یا فاطمه زَهرا سَلام الله💖 کانال ؛ 💫✨ ┄┅─✵🖤🌹🇮🇷✵─┅┄
🌸اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ به حق حضرت زینب سلام الله🌸
💚 الابذکرالله تطمئن القلوب 💚 ✨پروردگارا... 🌸ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻢ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ 🕊ﻭﻟﯽ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﻡ؛ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ 🌸ﻭ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ✨ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ... 🕊ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ، 🌸ﻋﺸﻖ ﺣﻘﯿﻘﯽ 🕊ﺳﻼﻣﺘﯽ 🌸ﺁﺭﺍﻣﺶ 🕊ﻭ ﻧﯿﮑﺒﺨﺘﯽ 🌸ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ 🕊ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ 🌸ﻫﺮ ﺁنچه ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ 🕊ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ 🌸ﻟﺒﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻞ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﮐﻦ ✨ﺁﻣﯿﻦ 🙏 🗓 امروز جمعه ☀️ ۲۶ دیماه ۱۳۹۹ ه.ش 🌙 ۱ جمادی الثانی ۱۴۴۲ ه.ق 🎄 ۱۵ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی ذکر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه 💕اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💕 🔹🌱🔸🌱🔹 ⭕️امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ↫◄ خداوند سبحان قُوت و نيازهاى فقرا را در اموال اغنياء واجب و معين كرده است از اين رو هيچ فقيرى گرسنه نمی‌ماند مگر به سبب بهره مندى غنى و ممانعت او از پرداخت حق فقير و خداى متعال دراين باره از آنها سؤال و بازخواست می‌کند. •✾•🌿🌺🌿•✾ دﻭ ﺧﺎﻧﻢ در ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟» ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.» از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند. ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.» نتیجه ﺍﺧﻼﻗﯽ: فریب شکل ظاهری زندگی دیگران را نخورید. شاید شما خوشبخت تر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیش را دارید... 🌴💠 یاعلی 💠🌴
🦋🕊🥀 مادرمان‌‌ حضرت‌‌‌ زهرا(س)، نه از آتش‌ در، که از دیدن‌ دست‌های بسته امام‌ِ زمان‌‌خود سوخت ! @yasabas💚🖤
تو تنها میزبانی هستی که ناخوانده ظهور می کنی! ساعت ظهور تو تنها به دست خدا کوک می شود!‎ ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم✨ ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
🌹🌱🦋 . میگفت : یه وقتایی دل‌ کندن‌ از یه سرے چیزای "خوب" باعث میشه.. یه چیزای "بهترے" بدست بیاریم... . ما براے رسیدن به امام زمـان "عج" از چی دل‌ کندیم؟! ❤️ ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسیّدالشهداءوشهداتـٰاظُهـور🌹
📖اَللّهُـمَّ نَـوِّر قُلُوبَنا بِالْقُـرآن 🌸اَللّهُـمَّ زَیِّـن اَخْلاقَنـا بِزینَةِ الْقُـرآن 📖اَللّهُـمَّ ارْزُقنـا شَفاعَـةَ الْقُـرآن 🌸اَللّهُـمَّ اغْفِـرلَنـا ذُنُوبَنـا بِالْقُـرآن 📖اَللّهُـمَّ اَکْرِمْنـا بِکَرامَـةَ الْقُـرآن 🌸اَللّهُـمَّ تَقَبَّـل تِلاوَتَنـا بِالْقُـرآن 📖اَللّهُـمَّ اسْتَجِب دُعـاءَنا بِالْقُـرآن 🌸اَللّهُـمَّ اشْـفِ مَرضانا بِالْقُـرآن 📖اَللّهُـمَّ ارْحَـم مَـوْتانا بِالْقُـرآن 🌸اَللّهم عَجّل لِولیّکَ الفرَج💚 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🦋✨ بزرگی میگفت: وابستہ بہ خدا شوید❣ پرسیدم: چہ جورے؟ گفت: چہ جورے وابستہ بہ یہ نفر میشے؟ گفتم: وقتے زیاد باهاش حرف میزنم، زیاد میرم و میام. گفت: آفرین زیاد با خدا حرف بزن، زیاد با خدا رفت و آمد کن...! 💚💚 🤲 ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
🕊 🦋✨ اَللهُم عجّل لوَلیّکَ الفرَج بحَق مادر پهلو شکستہ💔 ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
AUD-20201112-WA0026.mp3
3.7M
ترانه عشق بهانه عشق تو میراث جاودانه عشق زدیده نهان امیر جهان به دور تو گردم امام زمان عج💚 امام زمان عج🌼 ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✨✺‌﷽‌‌‌✺✨۞✦┄ گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز در اين ایل غریب گر چه یاران همگی بار سفر بربستند گرگ ها خوب بدانند شیرمردی چون سیّد علی خامنه ای هست هنوز👌 ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
مرا دَمی ز کمندِ غـمت رهـایی نیست که بوده این دل ما دم به دم گرفــتارت ... 🌹✨ ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
الهی امروز بهترين ثانيہ ها شيرين ترين دقايق دلچسب ترين ساعت ها دوست داشتنے ترين لحظہ هاروپيش رو داشته باشید سلام دوستان خوبم✋ روز آدینه تون پراز خیر و برکت🌸🌺 ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤
باسیّدالشهداءوشهداتـٰاظُهـور🌹
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✨✺‌﷽‌‌‌✺✨۞✦┄ 📜#رمان_عقیق 💟#پارت_چهارم لیوان نسکافه تقریبا داغم را به دست گرفتم ووارد م
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✨✺‌﷽‌‌‌✺✨۞✦┄ 📜 💟 حرص در آور تر میگویم:خیلی راستی با تمام خستگیت امشب باید بری خونه ما به جای مریم شیفت وایستادم مامان عمه تنهاست از روی بیچارگی مینالد:آیه..آیه...من به تو چی بگم! خدای من ...الان وقت از خودگذشتگی بود؟ آخه الان؟ نه الان؟ اینبار دلم واقعا برایش میسوزد دلجویانه میگویم: _الهی فدات شم میخوای بگم کمیل بره؟ تو بری خونه بخوابی؟ حق به جانب میگوید:اولا خدانکنه دوما لازم نکرده همینجوریشم از زیر بار درس خوندن در میره همینم مونده بفرستیش خونه عمه لبخندی به روی لبم مینشنید از این به فکر بودنش و در دلم برای هزارمین بار قربون صدقه اش میروم و میگویم: مرسی عزیزم من دیگه باید برم کاری نداری؟ _نه مواظب باش خدا حافظ قبل از قطع کردن گوشی سریع میگویم:راستی ابوذر... _جانم؟ _میخواستم بگم...برات متاسفم اونم از صمیم قلب خبر بدی برات دارم و اونم اینه که مامان عمه دیروز یه سریال کره ای جدید گرفته!! پفک با خودت ببر لازمت میشه! تقریبا فریاد میکشد:آیـــــــــه من زنده ات نمیزارم بی توجه به داد و بیدادهایش تندو سریع میگویم: فدات بشم یاعلی خداحافظ و گوشی را قطع میکنم... نگاهی به آسمان صاف و نگاهی به لیوان نسکافه سرد شده و غیر قابل شربم می اندازم و لبخندی میزنم و با خودم میشمارم... مبادا هنوز تعداد شکرهایم به هزارمینش در امروز نرسیده باشد بابت تمام این داشته ها ... میشمارم بابت این پرخوری که خدا نصیبم کرده پرخوری حسرت... میشمارم مبادا کم شود شکر هایم بابت نداشته هایم... لیوان نیمه خورده را به سطل آشغال می اندازم و در حالی که خودم جانم را بابت این اسراف ملامت میکنم به بیمارستان برمیگردم.. . ابوذر با لبخند گوشی را قطع میکند . مثل تمام روزهای عمرش اعتراف میکند به خودش برای داشتن اینچنین خواهری تا عمر دارد سپاسگذار خدا باشد کم نیست! کتابهایش را جمع میکند و این اعتراف را هم بی ربط پیوست میکند به اعتراف قبلی که واقعا نمیتواند با این حال خسته درس بخواند ترجیحا دور نمره بالاتر از ۱۵ را در ذهنش خط میکشد ... از پشت ویترین مغازه بیرون می آید و چراغ هارا یکی یکی خاموش میکند و بعد از قفل در شیشه ای مغازه کر کره های آن را پایین میدهد! حتی نای رانندگی کردن هم ندارد به زحمت ماشین را روشن میکند و به سمت خانه عمه عقیله اش حرکت میکند و با همان حال خسته نذر و نیاز میکند که عمه عقیله به عادت همیشگی مجبورش نکند سه قسمت فیلمهای مورد عالقه اش را یکجا باهم ببینند! نزدیک خانه عمه که رسید تلفن همراهش زنگ خورد... با دیدن نام خانم مبارکی سریع دگمه سبز رنگ را فشرد: _سلام علیکم بفرمایید خانم مبارکی صدای نازک دختر پشت خط درگوشش پیچید: _سلام آقای سعیدی ببخشید دیر وقت مزاحمتون شدم میخواستم بگم یه مشکل برام پیش اومده و نمیتونم فردا بیام ممنون میشم اگه با مرخصیم موافقت کنید... ابوذر نگران میپرسد:اتفاقی افتاده خانم مبارکی کمکی از دست من بر میاد؟ لبخندی ناخود آگاه بر روی لبهای دخترک مینشیند از این لحن نگران مرد پشت خط هیجانش را کنترل میکند و میگوید: _نه راستش مادرم یکم حالش خوب نیست بهتر دیدم که تو خونه بمونم و ازش مراقبت کنم البته با اجازه شما ابوذر جدی میگوید: این چه حرفیه خانم مبارکی مادرتون از هرچیزی واجب تره مشکل جدی که نیست؟ کمکی از دست من بر نمیاد/؟ دخترک دستش را روی قلبش میگذارد و در حالی که سعی میکند با التماس به آن توده ماهیچه ای حالی کند اینقدر تند نکوبد مبادا مرد پشت خط متوجه این هیجان شود آرام با ترس به اینکه نکند صدایش بلرزد میگوید: نه...نه آقای سعیدی مشکل اونقدرا حاد نیست یه سرما خوردگی ساده است ... ابوذر در ماشین را میبنند و آنرا قفل میکند و درهمان حال میگوید: از نظر من مشکلی نیست اگر میخواید میتونید بیشتر هم بمونید من میتونم با آیه صحبت کنم که چند روزی جای شما بایسته اگر کمی بیشتر از این مکالمه شان طول بکشد بعید نیست که عنان از کف بدهد... برای همین هول شده گفت:نه... گفتم که نیازی نیست...ببخشید آقای سعیدی مادرم صدام میکنه کاری با من ندارید _نه بفرمایبد به مادرتون برسید بازهم مشکلی بود خبرم کنید درخدمت هستم _چشم حتما خداحافظ _خدا نگهدار خانم... ... ✨یا زهرا سلام الله علیها🥀 @yasabas💚🖤