1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما همیشه صداهای بلند
را شنیدیم، پر رنگ ها را دیدیم،
غافل از از اینکه شهدا بی صدا
می آیند،بی رنگ می مانند
و آرام می روند..💔
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهیدان
@bashohadaaa1
🌿فإذا اختنَقتُمْ،
بالحُسينِ تنفّسوا..
اگر دلتان سخت به تنگ آمد،
با ذکر حسین(ع) نفس بکشید..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#یاحسین❤️
@bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#قسمت_هشتاد_وسوم ادامه قسمت شهادت
هنوز هوا روشن نشده بود که به ما دستور دادند برگردید.
گردان دیگری برای ادامه کار جایگزین ما شد.
وقتی که شدت آتش دشمن کم شد، آنها که سالم بودند از سنگرها بیرون آمدند.
در مسیر برگشت، نگاهی به جمع بچهها کردم.
آنها که باز می گشتند کمتر از شصت نفر بودند!
یعنی نفرات گردان سیصد نفرهما در کمتر از چند ساعت به یک پنجم رسید!
همین طور که به عقب بر می گشتیم به سنگرهای تیربار دشمن رسیدیم.جایی که از همان جا کار را شروع کردیم.
جنازه تیربارچی عراقی روی زمین افتاده بود، از آن جا عبور کردیم، هنوز چند قدمی دور نشده بودم که در کنار جاده، پیکر یک شهید جلب توجه کرد!
جلو رفتم.قدمهایم سُست شد.کنار پیکرش نشستم، هنوز عینک برچهره داشت، در زیر نور ماه خیلی نورانی تر شده بود.
خودش بود...برادر نیّری..
همان که از همه ما در معنویات جلوتر بود.
همان که هرگز او را نشناختیم...😭
کمی که عقب تر آمدم پیکر مهدی خداجو را دیدم..بعد طباطبایی(مسئول دسته)را..
بعد میرزایی...
خدای من چه شده!؟
همهی بچههای دسته ما رفتهاند.
گویی فقط من ماندهام!
نمی دانید چه لحظات سختی بود.
وقتی به اردوگاه برگشتیم سراغ بچههای دسته را گرفتم
از جمع سی نفره ما که سه ماه شب و روز با هم بودیم فقط هشت نفر برگشته بودند!
نمی دانید چه حال و روزی داشتم، یاد صحبتهای مسئول دسته افتادم که می گفت: « شهادت را به هرکسی نمی دهند، باید التماس کنی»
✨بعد ها شنیدم که یکی از بچهها گفت: برادر نیّری وقتی گلوله خورد روی زمین افتاد، بعد بلند شد و دستش را روی سینه نهاد و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله...
بعد روی زمین افتاد و رفت..😭
🔸ادامـــــه دارد..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری
@bashohadaaa1
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در سفارش به یکی
از یارانشان فرمودند:
«اى انس!
همیشه با وضو باش که
خدا عمرت را طولانی میکند،
و اگر توانستى در تمام طول
شبانه روز با وضو باشى این
کار را انجام بده؛
زیرا اگر با وضو بمیرى،
شهید محسوب میشوى»!
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#وضو #باشهدا
@bashohadaaa1
16.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿آیتالله بهجت به اون جوان
فرمود: امام زمان یک ماهه از شما
خوشحاله..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#استاد_علی_غلامی
@bashohadaaa1
✨🦋
هر جایِ دنیایی،
در مسیر حـق مؤثر باش..
حتی اگر شده به یک اخم
یا لبخندی..! :))
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_آوینی
@bashohadaaa1
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من فقط یکم موهام سوخته همین
یکمم کبوده رنگم مگه نه
لباسام یه ذره نامرتبه
ولی من هنوز قشنگم مگه نه !؟💔
#یا_رقیه
#از_غزة_بگو
@bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#قسمت_هشتاد_و_چهارم
دستنوشتههای شهید و خاطرات دوستان🦋
کل دوران حضور احمدآقا در جبهه سه ماه بیشتر نشد.
درست زمانی که دورهی سه ماههی ایشان تمام شد و قرار بود کل گردان برگردند ، عملیات والفجر۸آغاز شد
از حال و هوای احمداقا در آن دوران اطلاع زیادی در دست نیست.
هرچه بعدها تلاش کردیم تا ببینیم کسی در جبهه با ایشان دوست بوده، اما کسی را پیدا نکردیم.
ما به دنبال خاطراتی از جبههی ایشان بودیم.
اما چیزی به دست نیاوردیم، زیرا احمداقا بر خلاف بقیهی دوستان به گردانی رفت که هیچ آشنایی در اطرافش نباشد!
✨در مدت حضور در جبهه کسی او را نمیشناخت، لذا از این لحاظ راحت بود!
او میتوانست به راحتی مشغول فعالیتهای معنوی خود باشد، و این نشانهی اهل معرفت است که تنهایی و گمنامی را به شهرت و حضور در کنار دوستان ترجیح میدهند!
فقط بعد از شهادت ایشان، یکی از رزمندگان به مسجد آمد و ماجرای شهادت ایشان را برای ما تعریف کرد.
بسیاری از دوستان به دنبال درک روحیات احمداقا در جبهه بودند
آن ها می گفتند:
✨انسانهای عادی وقتی در شرایط دوران جهاد قرار می گیرند بسیار تغییر می کنند، حالا احمدآقا که در داخل شهر مشغول سلوک الی الله بود چه حالاتی در جبهه داشته است؟!
✨در یکی از نامههایی که احمداقا برای دوستش فرستاده بود آمده:
جبهه آدم می سازد.جبهه بسیار جای خوبی است برای اهلش!
یعنی کسی که از این موقعیت استفاده کند، و جای خوبی نیست برای نا اهلش!
🔸ادامـــــه دارد..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری
@bashohadaaa1
میگفت اگه فکر میکنی
رشته هایی که تو را به
امام حسین متصل می کند
از هم گسسته است،
به خوندنِ روزانه ی
زیارت عاشورا مداومت کن»🌿
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#زیارت_عاشورا
@bashohadaaa1