eitaa logo
🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
0 فایل
کانال با شهدا تاظهور به معرفی شھدا جانبازان آزادگان میپردازد. انگیزه های بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی شهدا،نگذارید یادشهدا فراموش شود امام خامنه ای جهت ارتباط @sadate_emam_hasaniam @shahiid61 👈 دکترمحسن خاکزاد پاسخگو به #شبهات مذهبی وسیاسی روز
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...نگاه نکن. نظر کن و کمی تامل...!!! مادر است. چهره ی پسر را با گلاب، و قلب خود را با داغ، دارد شستشو میدهد. اندکی ندامت در چهره ی مادر نمیبینی. پسر هم گویی آرام خواب رفته است. آری این است داستان مادران شهدا. https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
#دست_تقدیر ۱۳ #قسمت_سیزدهم 🎬: محیا داخل راهرو ایستاده بود و می دید که فقط آخرین ردیف صندلی ها خالی
۱۴ 🎬: ورودی نجف اشرف بودند، رقیه از جا بلند شد و محیا هم پشت سرش جلو امد، رقیه نزدیک صندلی راننده شد و با لحنی آرام به راننده گفت: اگر امکان دارد ما را ورودی وادی السلام پیاده کنید. راننده سرش را به عقب برگردانید، انگار از لهجه عربی رقیه که شباهتی به لهجه های عراق عرب نداشت متعجب شده بود، گفت: مقصد من جلوی حرم بود، اما چون شما می خواهید اونجا پیاده بشید و به نظر میرسه میهمان ما هستید، چشم خواهرم... رقیه تشکر کرد و سر در گوش محیا برد و گفت: ما باید جایی پیاده شویم که اولا شلوغ باشد و دوم اینکه ماشین رو نباشد و تا راننده بخواهد ماشینش را پارک کند ما بتوانید خودمان را جایی پنهان کنیم. محیا در زیر روبنده لبخندی زد و بر زیرکی مادرش آفرین گفت... مینی بوس جلوی شلوغ ترین ورودی وادی السلام توقف کرد، رقیه اسکناس را به طرف او داد و همراه محیا اولین نفر از ماشین پیاده شدند. هر دو وارد باریکه ای که به وادی السلام می رسید، شدند و محیا یک لحظه سرش را به عقب برگرداند و ماشین ابومعروف را دید که راننده در حال پارک کردن بود. محیا نیشخندی زد و زیر لب گفت: تا او به ما برسد که ناگهان دید، راننده ماشین را درست پارک نکرد و بدو به دنبال آنها آمد. رقیه که کاملا حواسش بود، لحظه ای ایستاد، اطرافش را با دقت نگاه کرد و جایی را زیر نظر گرفت و دست محیا را در دست گرفت و شروع به دویدن کرد.. محیا بی انکه بداند مقصدشان کجاست به دنبال مادرش کشیده میشد. رقیه همانطور که نفس نفس میزد، وارد قسمتی از قبرستان شد که سقفی گلی و نیمه مخروبه داشت. گوشهٔ دیوار آنجا از دید رهگذران پنهان بود و جایی مناسب برای مخفی شدن بود. رقیه و محیا مثل دو تا چوب صاف کنار هم ایستادند و حتی نفسشان را در سینه حبس کردند در همین حین صدای مردی از پشت سرشان بلند شد: سلام خواهرم کسی مزاحم شما شده و قصد اذیت کردنتان را دارد؟ رقیه به عقب برگشت و چهره مردی نا آشنا را دید و همانطور که روبنده اش را بالا میزد، به بیرون اشاره کرد و گفت: مردی به دنبال ما هست و نیت بدی نسبت به من و دخترم دارد، اگر کمکم کنید تا از دستش رها شویم تا عمر دارم دعایتان می کنم. مرد که انگار صورت رقیه یاداور چهره عزیزی آشنا برایش بود گفت: باشه ، بفرمایید چه کمکی از دستم برمیاد تا انجام دهم؟! رقیه آه کوتاهی کشید و گفت: اگر بتوانید به نحوی ما را از اینجا بیرون ببرید که آن مرد متوجه خروجمان نشود و به جای امنی برسانید، من و دخترم را مدیون خود کرده اید. مرد که به نظر می رسید از رقیه بزرگتر باشد و میانسال بود، لحظه ای به فکر فرو رفت و بعد بدون گفتن چیزی به عقب برگشت. رقیه که با نگاهش حرکات او را دنبال می کرد دید که او به سمت قبری آنسوتر رفت، پیرزنی سر مزار نشسته بود، کنارش زانو زد و چیزی در گوشش گفت، پیرزن به عقب برگشت و محیا و رقیه را نگاه کرد و بعد عصای چوبی کنارش را برداشت و با گفتن یک «یاعلی» از جا برخاست و به سمت آنها آمد. رقیه و محیا جلو رفتند و سلام کردند، پیرزن که مهربانی یک مادر در چهره اش موج میزد بدون سوال و پرسشی جواب سلامشان را داد رو به محیا کرد و گفت: عزیزم تو همراه من بیا و محیا بدون حرفی همراه او راه افتاد پیرزن که کمری خمیده داشت به محیا گفت دست مرا بگیر و وانمود کن که در راه رفتن به من کمک می کنی و دقایقی بعد، آن مرد که خودش را عباس معرفی کرد، همانطور که سرش پایین بود گفت: روبنده تان را پایین بیاندازید و شانه به شانه من حرکت کنید رقیه چشمی گفت، نمی دانست چرا به این مادر و پسر اعتماد کرده اما حس خوبی نسبت به آنان داشت ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...جهان‌ تا قبل از ظهور نمیتواند رهبرانی چون امامین انقلاب داشته باشد. رهبرانی، تاریخ ساز. دوران ساز. ایجاد بسیج عمومی با تعلیمات اسلام. مبارزه با کفر. نهراسیدن از قدرت ها. کار برای خدا. آگاه و خنثی کننده ی حیله های دشمن. سیاس در امور جهانی. آینده نگری. راهبردهای حیرت انگیز. و...صدها خصلت دیگر که هر انسانی متحیر میشود از اینهمه کفایت و اقتدار. هر کس از خیمه ی ولایت دور شد، گردنش را تزویر با خنجر بُرید. امان نامه خوب است که از ولایت بگیری نه از دشمن دین خدا. https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 بزرگترین آرزوی امام رضا علیه‌السلام (آیا این آرزو، آرزوی شما هم هست؟) 🎙 استاد_شجاعی https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...آماده شویم با وضو. با گام دل راهی شویم کربلا. ساعتی نمانده تا عرشیان در قتلگاه فرود آیند. خدا را چه دیدی شاید حضرت مادر سفارش کرد و امام عصر روحی فداه ترا خرید. شاید مرا هم...بخرد...!!! https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... 🍁 تا تو ای منتظَر از پرده نیایی بیرون شادمان مادر تو حضرت زهرا نشود __🍁__🍁__🍁__🍁__ ...سخت شده است نفس کشیدن آقای من. دیگر نه نای نشستن دارم نه توان حرکت. همچنان چشم براه آمدنِ شما هستم. ندانم کی و از کجا میآیی امام زمانم. لیک هنگام غروب که میشود نوری در وجود خویش می یابم که گویی نور از محمد و آل محمد علیهم السلام است. یعنی همان اَتَمَّ نورَه...!!! تمام نور وجود شماست. آخرین نور هم وجود شماست. نور شما که باشد، غمی در دل نمی ماند. اندکی مشکلات هم اگر گریبان مرا بگیرد، خیالم راحت است که همین امروز حل میشود. اصلا آقای من، طبیب مشکلات من شما. جان من هم فدای شما!!!. اگر قابلم یا علی...🌱 الاقل...محسن خاکزاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدگونه 🌷 سردار سرافراز اسلام حاج احمد متوسلیان: برای آنچه اعتقاد دارید ایستادگی کنید حتی اگر هزینه اش تنها ایستادن باشد ‌. https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 🌴 یا زینب 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد ابا عبدالله (علیه السلام) یاد میکنند. https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 🌴 یا زینب 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا