🌱شهید جلال افشار
شهید جلال افشار از شاگردان خاص آیت الله بهاءالدینی بود؛ یک بار ایشان به جمع طلبه ها وارد شدند و فرمودند:
« بین شما یکی از سربازان #امام_زمان عجل الله است و به زودی از میان شما می رود.»
بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش،
آیت الله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند و طوری که اشک هایشان از گونه سرازیر میشد و روی عکس جلال می افتاد.
فرمودند: امام زمان عجل الله از من یک سرباز می خواستند من هم آقای افشار و معرفی کردم، اشک من اشک شوق است...
از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان ساعد است...
شهید #جلال_افشار
@bashohadatashahadattt
مهریه همسران شهدا چه بود؟✨
مهریه همسر شهید #ابراهیم_همت: بنا به درخواست همسر شهید هیچ مهریهای در نظر گرفته نشد♥️
مهریه همسر شهید سید #محسن_صفوی: #شهادت سید محسن صفوی♥️
مهریه همسر شهید #جهان_آرا: یک سکه طلا♥️
مهریه همسر لبنانی شهید #چمران: یک جلد قرآن کریم و یک لیره لبنانی♥️
مهریه همسر شهید #جلال_افشار: یک چک با مبلغ بسیار پایین♥️ مبلغ چک پس از ازدواج به فرمانده سپاه اصفهان تقدیم شد تا خرج رزمندگان در جبههها شود.
مهریه همسر شهید #مهدی_باکری: سلاح کلت کمری شهید و یک جلد قرآن♥️
مهریه همسر شهید #ناصر_کاظمی: یک سکه طلا به عشق امام خمینی(ره)♥️
مهریه همسر شهید مدافع حرم #حسن_غفاری: زیارت شهرهای مکه، مدینه، مشهد، سامرا، کربلا، نجف، کاظمین♥️که همگی انجام شده و مهریه ادا شده است.
مهریه همسر شهید مدافع حرم #صادق_عدالت_اکبری: یک سفر حج♥️
مهریه همسر شهید مدافع حرم #محسن_حججی: ۱۲۴ هزار صلوات، حفظ قرآن، ۵ سکه طلا و ۱۴ شاخه گل نرگس به عشق امام زمان(عج)♥️
مهریه همسر شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی: مقداری بسیار کم طلا، هزار صلوات بر محمد(ص) و آل محمد♥️
مهریه همسر شهید #حمیدرضا_رفیعی:
یک جلد کلام الله مجید، یک جلد نهجالبلاغه، یک جلد نهج الفصاحه، یک جلد صحیفه سجادیه، یک جلد کتاب پرتویی از قرآن♥️
@bashohadatashahadattt
#روز_ازدواج
#شهیدانه
💢 جلال از شاگردان خاص آیت الله بهاءالدینی بود یک بار ایشان به جمع طلبه ها وارد شدند و فرمودند :
🔸 "بین شما یکی از سربازان امام زمان (عج) هست و به زودی از میان شما میرود."
🔹بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش، آیت الله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند و طوری که اشکهایشان از گونه سرازیر میشد و روی عکس جلال میافتاد .
🔸فرمودند: امام زمان (عج) از من یک سرباز میخواستند. من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است...
شهید #جلال_افشار🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
از اصفهان به قم میرفت، صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد جلال رو ازار میداد، رفت با خوشرویی به راننده گفت: اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید، یا برا خودتون بذارین راننده با تمسخر گفت: اگه ناراحتی میتونی پیاده شی، جلال رفت توی فکر، هوای سرد، بیابان تاریک و ….
قصد کرد وجدان خفته راننده رو بیدار کنه، اینبار به راننده گفت: اگه خاموش نکنی پیاده میشم، راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد، پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت: بفرما، جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت: بیا بالا جوون، نوار و خاموش کردم.
شهید #جلال_افشار🌷