eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
363 دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.2هزار ویدیو
75 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱شهید جلال افشار شهید جلال افشار از شاگردان خاص آیت الله بهاءالدینی بود؛ یک بار ایشان به جمع طلبه ها وارد شدند و فرمودند: « بین شما یکی از سربازان عجل الله است و به زودی از میان شما می رود.» بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش، آیت الله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند و طوری که اشک هایشان از گونه سرازیر می‌شد و روی عکس جلال می افتاد. فرمودند: امام زمان عجل الله از من یک سرباز می خواستند من هم آقای افشار و معرفی کردم، اشک من اشک شوق است... از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان ساعد است... شهید @bashohadatashahadattt
مهریه همسران شهدا چه بود؟✨ مهریه همسر شهید : بنا به درخواست همسر شهید هیچ مهریه‌ای در نظر گرفته نشد♥️ مهریه همسر شهید سید : سید محسن صفوی♥️ مهریه همسر شهید : یک سکه طلا♥️ مهریه همسر لبنانی شهید : یک جلد قرآن کریم و یک لیره لبنانی♥️ مهریه همسر شهید : یک چک با مبلغ بسیار پایین♥️ مبلغ چک پس از ازدواج به فرمانده سپاه اصفهان تقدیم شد تا خرج رزمندگان در جبهه‌ها شود. مهریه همسر شهید : سلاح کلت کمری شهید و یک جلد قرآن♥️ مهریه همسر شهید : یک سکه طلا به عشق امام خمینی(ره)♥️ مهریه همسر شهید مدافع حرم : زیارت شهرهای مکه، مدینه، مشهد، سامرا، کربلا، نجف، کاظمین♥️که همگی انجام شده و مهریه ادا شده است. مهریه همسر شهید مدافع حرم : یک سفر حج♥️ مهریه همسر شهید مدافع حرم : ۱۲۴ هزار صلوات، حفظ قرآن، ۵ سکه طلا و ۱۴ شاخه گل نرگس به عشق امام زمان(عج)♥️ مهریه همسر شهید مدافع حرم : مقداری بسیار کم طلا، هزار صلوات بر محمد(ص) و آل محمد♥️ مهریه همسر شهید : یک جلد کلام الله مجید، یک جلد نهج‌البلاغه، یک جلد نهج الفصاحه، یک جلد صحیفه سجادیه، یک جلد کتاب پرتویی از قرآن♥️ @bashohadatashahadattt
💢 جلال از شاگردان خاص آیت الله بهاءالدینی بود یک بار ایشان به جمع طلبه ها وارد شدند و فرمودند : 🔸 "بین شما یکی از سربازان امام زمان (عج) هست و به زودی از میان شما می‌رود." 🔹بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش، آیت الله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند و طوری که اشک‌هایشان از گونه سرازیر می‌شد و روی عکس جلال می‌افتاد . 🔸فرمودند: امام زمان (عج) از من یک سرباز می‌خواستند. من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است... شهید 🕊🌹 🌹🍃🌹🍃
از اصفهان به قم می‌رفت، صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش می‌کرد جلال رو ازار می‌داد، رفت با خوشرویی به راننده گفت: اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید، یا برا خودتون بذارین راننده با تمسخر گفت: اگه ناراحتی میتونی پیاده شی، جلال رفت توی فکر، هوای سرد، بیابان تاریک و ….   قصد کرد وجدان خفته راننده رو بیدار‌ کنه، این‌بار به راننده گفت: اگه خاموش نکنی پیاده میشم، راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد، پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت: بفرما، جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همین‌که جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت: بیا بالا جوون، نوار و خاموش کردم. شهید 🌷