🥀🕊🥀:
@bashohadatashahadattt
اگر #شهید باشی🌹
در جبهه #شهید می شوی
و می شوی ...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
اگر #شهید باشی🌹
در قلب تهران به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_صیاد_شیرازی
اگر #شهید باشی🌹
در بازار تهران به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_اسداله_لاجوردی
اگر #شهید باشی🌹
در کوچه پس کوچه های تهران به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
اگر #شهید باشی🌹
و #شهیدانه زندگی کنی ، آنگاه در کنار فرودگاه بغداد ، بدست پلیدترین افراد به #شهادت میرسی
و می شوی ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
و
#شهید_ابومهدی_مهندس
اگر #شهید باشی🌹
در حال خدمت به راهیان نور در طلائیه به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_حجت_اله_رحیمی
مهم این است که ...
اول #شهید_باشی ...
آنگاه #شهید_می_شوی ...
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌷🍃شبتون بخیرو شهدایی🍃🌷
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
:
@bashohadatashahadattt
بابا اخلاقش خیلی جدی و محترمانه بود. از آن طرف هم همیشه سرش شلوغ بود. همین باعث شده بود که رابطه مان مثل خیلی از پدر و دخترها نشود. خودش هم این را متوجه شده بود. یک روز صدایم کرد. رفتم توی اتاقش. جلوی پایم بلند شد. خیلی سرخ شدم. گفت: مریم جان! از فردا بعد از نماز صبح به مدت ۴۵ دقیقه می نشینیم و با هم صحبت می کنیم. چهل و پنج دقیقه اش عجبیب نبود. در طی این مدت به برنامه ریزی های دقیقه ای اش عادت کرده بودیم.گفتم: درباره چه موضوعی؟ گفت: در هر موضوعی که دلت بخواهد. صبح وقتی رفتم اتاقش. بابا سوره عصر را خواند و منتظر شد تا من صحبت کنم؛ اما من آنقدر خجالت می کشیدم که خودش فرمان را گرفت دستش. این برنامه همه روزه مان بود. کم کم من هم یخم باز شد و صحبت می کردم.. در همین برنامه صبحگاهی می رفتیم بیرون دور می زدیم. نان می گرفتیم و برمی گشتیم. قبلا گواهی نامه رانندگی گرفته بودم. خودش می نشست کنار دستم تا دست فرمانم خوب شود. این برنامه این قدر ادامه پیدا کرد که آن شرم و خجالت تبدیل به صمیمیت شد.
چقدر شیرین بود. تازه پدرم را پیدا کرده بودم.
📚 راوی: دختر #شهید_صیاد_شیرازی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
#عاشقانههای_شهدایی♥️
#همسفرانه ❥'
🦋در سالهاے اول زندگے، یک روز مشغول اتو کردن لباسهایش👕 بودم؛ در همین حال از راه رسید و از من گله کرد و گفت: شما #خانم_خانه هستید و وظیفهاے در قبال کارهاے شخصے من ندارید❌شما همین که به #بچهها رسیدگے مےکنید، کافےست.
🦋تا آنجایے که به یاد دارم حتے لباسهایش را #خودش مےشست و بعد از خشک شدن، اتو مےزد و هیچ توقعے از بنده نداشت☺️
✍به روایت همسر شهید
#شهید_صیاد_شیرازی
🌹🍃🌹🍃
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
#خودسازیباشهدا🌹
هرچۍازپشتِدرآشپزخونه
خواهشکردمفایدهنداشت..🚪!-
.
دروبستهبودومیگفت:
«چیزۍنیستالانتموممیشه..🤭»
.
وقتۍاومدبیرون،دیدمآشپزخونهرو
مرتبکرده،ڪفِآشپزخونهروشسته،
ظرفهاروچیدهسرجاشون،روۍاجاقِ
گازتمیزکردهوخلاصهآشپزخونهشده
مثلیهدستهگل.!.🌸-
.
گفتم:«بااینکارهامنوخجالتزدهمیکنۍ!♥️»
گفت:«فقطخواستمکمکۍکردهباشم..✋🏼»
#شهید_صیاد_شیرازی
💌فرازی از وصیت نامه
#شهید_صیاد_شیرازی
▫️خداوندا! اين تو هستی كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادی.
▫️خدايا! تو خود می دانی كه همواره آماده بودهام آنچه را كه تو خود به من دادی، در راه عشقی كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود.
▫️پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فيض شهادت برسم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🌹🍃🌹🍃
خیلی اشکش را نگه می داشت، توی چشمش. همسرش فقط یکبار گریه اش را دید، وقتی امام رحلت کرد. دوستش می گفت: «ما که توی نماز قنوت می گیریم، از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد. اما «صیاد» توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت « اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای »، بلند هم می گفت، از ته دل.
#شهید_صیاد_شیرازی
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجوری دل همسرت رو شاد کن!😍
🎙 #شهید_صیاد_شیرازی
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#شهیدانه 🕊🕊
#شهید_صیاد_شیرازی:
در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیدم ، فقط یک بار دیدم امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز مرتضی جاویدی یا همان «اشلو» ی معروف
● مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر۲، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصرهی دشمن مقاومت جانانهای میکند.
● در حالی که ۴ شب و ۳ روز در ۴۰ کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می دهد، او پشت بیسیم می گوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمی کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند.
● بعد از عملیات والفجر ۲ فرماندهان جنگ به محضر امام میروند. محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات میدهند و به رشادت و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره میکنند. امام با شنیدن سخنان صیاد از جا برمیخیزد و تمام قد میایستد و شهید جاویدی را در بغل میگیرد. همهی نگاهها به امام بود و لبهای مبارکشان که بر پیشانی مرتضی مینشیند و مرتضی در حالی که اشک میریخته است، شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام میکند.
#شهید_مرتضی_جاویدی
#سالروز_شهادت 🌹
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt