eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
389 دنبال‌کننده
19هزار عکس
11.8هزار ویدیو
38 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت... یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند، رسید به ... ترمز زد و ایستاد... یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد: و … نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب! … هرکی آقا مجید رو نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید  ؟! قاطی کرده چرا ؟! خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: “مگه متوجه نشدید؟ پشت چراغ قرمز یه بود که عروس توش نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن. من دیدم تو روز روشن جلو چشم داره گناه میشه. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !” 🌷 ( )🌷 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا
یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت... یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند، رسید به ... ترمز زد و ایستاد... یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد: و … نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب! … هرکی آقا مجید رو نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید  ؟! قاطی کرده چرا ؟! خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: “مگه متوجه نشدید؟ پشت چراغ قرمز یه بود که عروس توش نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن. من دیدم تو روز روشن جلو چشم داره گناه میشه. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !” 🌷 ( )🌷 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا