eitaa logo
شهدای مستجاب الدعوه
161 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
424 ویدیو
6 فایل
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾ ال عمران @Zohor_313_Zohor نشر_پیامهاے_این_ڪانال_صدقه‌ے_جاریه_است
مشاهده در ایتا
دانلود
💕معرفی شهید💕 شهید حسین معز غلامی🌺✨ در فتنه 88 تازه 15 سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نا اهلان بیفتند بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان همان جا وعده و قرار را گذاشته بود برات شهادتش را از خود مولایش حسین گرفته بود هوای حرم را در سر داشت تا فدایی حرم شود.🕊🌿🌷 ✅ خصوصیات اخلاقی شهید محمد حسین معز غلامی شهید معز غلامی عشق به آل الله داشت؛ عشق به ابا عبدالله و عشق به خانم زینب (س)‌ و سه ساله امام حسین (ع). 🔶خط قرمز شهید معز غلامی ولایت فقیه بود. حسین می‌گفت در بیرون از کشور در عراق، سوریه و لبنان و جاهایی که ما رفتیم، دیدیم رهبری عزیز ما را با عنوان امام خامنه‌ای می‌شناسند و مورد خطاب قرار می‌دهند. حسین بسیجی بود؛ از آن بچه های بسیجی پای کارکه بیشتر وقت اش را صرف تربیت نوجوان ها می کرد،حضور در ماموریت ها و فعالیت های متعدد و مختلف به گواه خاطره ها و دلِ تنگِ رفقا، جای حسین در بین آن‌ها خالی خالی است؛ ❇️ او به بسیج اعتقاد ویژه ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی رو ول کردید بسیج رو رها نکنید تاریخ تولد: 1373/01/06 🌸 تاریخ شهادت: 1396/01/04 🥀 محل تولد: ایران - خوزستان - امیدیه  محل شهادت: حماء-سوریه✨ طول مدت حیات: 23 سال  مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه50-تهران ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱شهید‌حاج‌قاسم‌سلیمانی: دختر عزیزم! من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند...💔 لحظاتی از دیدار شهید سلیمانی با دختران شهدای مدافع حرم .. 🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
🌱دیروز‌در‌خدمت‌یکی‌از‌اساتید‌بودم ایشون‌می‌گفتند: این‌شهید‌عزیز‌پایه‌اول‌ودوم‌حوزه‌رو‌شاگردم‌بودن بعد‌بهشون‌گفتم: آقــا‌آرمان‌به‌نظرم‌اسمت‌رو‌عوض‌کن‌دوروز‌دیگه که‌می‌خوان‌صدات‌بزنن‌یــا‌اسمت‌رو‌به‌عنوان سخنران‌بگن‌زیاد‌جالب‌نیست‌بگن حجت‌الاسلام آرمان علی وردی . شهید بزرگوار میگه: ڪہ‌حــاج‌آقــا‌تــا‌اون‌‌روز‌نیستم.. هیچ‌وقت‌اون‌روز‌نمیاداگر‌بودم‌چشم‌عوض می‌کنم . گویامی‌دانست‌روزی‌نامش‌می‌شود‌رمز‌جــوانان سرزمینش‌براۍدفاع‌از‌آرمــان‌هایشان! 🕊 ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
از همسایه‌ها که همکارش بودند شنیده بودم به همین زودی می‌شود فرمانده‌ی نیروی زمینی سپاه. چند بار ازش پرسیدم طفره رفت و حرف را عوض کرد. شبی که حکمش را از تلویزیون خواندند، بهش گفتم: چرا نگفتی؟ گفت: مگه فرقی می‌کنه؟ مهم اینه که بتونم خدمت کنم. اینجا و اونجا نداره. این مقام‌ها مثل یه ورق کاغذ زیر پا می‌مونه. اگه یه روزی برکنارم کنن انگار یه ورق کاغذ رو از زیر پام کشیدند. هیچ احساسی ندارم. فقط باید بتونم بهتر خدمت کنم، همین. 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
🔆 خیلی اتفاق می افتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه می کردند و می خواستند به علی بگوید تا مشکل شان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کسی به او مراجعه می کرد، اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش می داد و اگر منع قانونی داشت، توجیهش می کرد و علت نشدنش را بیان می کرد. 🔸 یک بار یکی از همشهری ها کاری داشت. پدر به علی نامه نوشت. آن شخص به تهران رفته بود و علی به او ناهار هم داده و علت انجام نشدنش را بیان کرده بود. اما او شیطنت کرده، به پدر گفت: دیدی پسرت اعتنایی به تو و حرفت نکرد. این مطلب باعث نارحتی پدر از علی شد. 🔸 آن وقت ها علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم می آمد همه خواهرها و برادرها جمع می شدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد ؛ اما پدر با ناراحتی علی را هل داد و روی زمین انداخت. 👈 علی دیگر بلند نشد. همین طور با زانو آمد و خودش را روی پای پدر انداخت و گفت: اگر مرا نبخشید از روی پای تان بلند نمی شوم. او التماس می کرد و ما همه گریه می کردیم. پدرم ناگاه تکانی خورد و علی را بلند کرد. 🔸 علی وقتی بلند شد بعد از دست بوسی پدر و مادر کنار پدر نشست. گویی اصلا اتفاقی نیفتاده است. در ضمن حرفها، پدر را روشن کرد که آن شخص حقش نبوده. بعدا پدر مفصل خدمت آن شخص رسیده بود. راوی: خواهر شهید 📚 برگرفته از کتاب؛ «خدا می خواست زنده بمانی» نویسنده: فاطمه غفاری ناشر: روایت فتح ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
🌱کار همیشگی اش بود لباس نظامی اش را که می پوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسین(علیه السلام) می داد بعد هم رو به عکس حضرت  آقا می ایستاد و احترام نظامی می گذاشت بهش گفتم: "مگه آقا شما را می بیند که همیشه احترام میذاری؟! " بهم گفت : " وظیفه ی من احترام به حضرت آقاست حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند. " 🕊 ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
وسلام بر اوکه میگفت: برای‌بهترین‌دوستان‌خود آرزوی‌شهادت‌کنید... 🕊 ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
🌱در اسلام تماشاچی نداریم؛ همه‌ی مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه‌‌ی نبرد بین حق و باطل شرکت کنند وگرنه خود نیز باطلند! 🕊 ♥️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@bashohadatazoohor
آدم نبــاید توی هیـئـت گیــر کنه.... 📿 🪖 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@bashohadatazoohor
~می‌گفت : نمی‌توانم بی‌ وضو باشم حتے پیش از خوردن غذا وضو می‌گرفت آسایش را،با خدا بودن می‌دانست ... 🦋 ♥️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@bashohadatazoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید و لذت ببرید حکایات تکان دهنده از شهدا خاطره‌گویی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در بین رزمندگان مدافع حرم 🕊🌹 @bashohadatazoohor
🥀 اجر‌کسانی‌است‌که‌در‌زندگی‌خود مدام‌درحآل‌درگیری‌با‌نفسند‌و‌زمانی‌که نفس‌سرکش‌خودرا‌رام‌نمودند، خداوند‌به‌مزداین‌جهاد‌اکبـر،شهادت‌را روزی‌آن‌ها‌خواهد‌کرد 🥀 @bashohadatazoohor
میگفت تهش تو این دنیا فقط خدا برات میمونه.. 🕊 ♥️ @bashohadatazoohor
گفتم: محمد.. این ‌لباس‌ جدیدت‌ خیلی بهت‌ میاد.. گفت: لباس ‌شهادته گفتم: زده ‌به‌ سرت؟! گفت: میزنه ‌ان‌شاءالله چند ثانیه‌ بعد ‌از ‌انفجار‌ رسیدم ‌بالای سرش نا نداشت ‌ فقط‌ آروم ‌گفت: دیدی زد؟! 🕊 @bashohadatazoohor
🌱بعضیا میگن: اصن رفاقت با "شُهــــــدا"چه معنـی میده؟! چرا بایـد رفیق شهـــید انتخاب کنیـم؟! باید عرض کنم خدمتشون که.. زغال‌های خاموش‌رو کنار زغال‌های روشن میگذارند تا روشن بشه؛چون همنشینی اثر داره پس رفیقی‌ رو انتخاب کنید که به شما انرژی و معنویت ببخشه👌🏻 و چه رفیقی بهتـر از "شُهــــــــــدا" 🕊 ♥️ @bashohadatazoohor
«در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه‌های خصوصی تـر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر میبینید» 🕊 ♥️ @bashohadatazoohor
بی عدالتی است یادمان رود پدرش برای ما رفت 💔 و برای اون فقط عکسی گذاشت😭 (: @bashohadatazoohor
🌱چطور می‌توانیم از عنایات شهدا بهره‌مند شویم؟ شهدایی که بالای سر ما می‌چرخند تا به ما کمک کنند تازه ملائکی هم دراختیار دارند. ولی خدا اذن نمی‌دهد، چرا!؟ چون ما باید یک دکمه را بزنیم! و آن دکمه اخلاص است. یعنی کار باید لله باشد و دنبال دیده شدن و منم منم نباشیم! ♥️ @bashohadatazoohor
🌱شهید را شب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می‌گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و ... 🕊 ♥️ @bashohadatazoohor
🌿کلام شهیـــــد: مشکلات، انسان‌های کوچك را متلاشی می سازد و انسان‌های بزرگ را متعالی !🙂 🕊 ♥️ @bashohadatazoohor
🔆 خیلی اتفاق می افتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه می کردند و می خواستند به علی بگوید تا مشکل شان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کسی به او مراجعه می کرد، اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش می داد و اگر منع قانونی داشت، توجیهش می کرد و علت نشدنش را بیان می کرد. 🔸 یک بار یکی از همشهری ها کاری داشت. پدر به علی نامه نوشت. آن شخص به تهران رفته بود و علی به او ناهار هم داده و علت انجام نشدنش را بیان کرده بود. اما او شیطنت کرده، به پدر گفت: دیدی پسرت اعتنایی به تو و حرفت نکرد. این مطلب باعث نارحتی پدر از علی شد. 🔸 آن وقت ها علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم می آمد همه خواهرها و برادرها جمع می شدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد ؛ اما پدر با ناراحتی علی را هل داد و روی زمین انداخت. 👈 علی دیگر بلند نشد. همین طور با زانو آمد و خودش را روی پای پدر انداخت و گفت: اگر مرا نبخشید از روی پای تان بلند نمی شوم. او التماس می کرد و ما همه گریه می کردیم. پدرم ناگاه تکانی خورد و علی را بلند کرد. 🔸 علی وقتی بلند شد بعد از دست بوسی پدر و مادر کنار پدر نشست. گویی اصلا اتفاقی نیفتاده است. در ضمن حرفها، پدر را روشن کرد که آن شخص حقش نبوده. بعدا پدر مفصل خدمت آن شخص رسیده بود. راوی: خواهر شهید 📚 برگرفته از کتاب؛ «خدا می خواست زنده بمانی» نویسنده: فاطمه غفاری ناشر: روایت فتح ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadatazoohor
-کار خوبه برای خدا باشه... به قول شهید ابراهیم هادی، مشکل ما اینه برای رضای همه کار می‌کنیم جز برای رضای خدا... واسه همینه کارامون برکت نداره.. ‹ 🫶🏻 ›↝ @bashohadatazoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱شاید اگر ما شیعیان رازداری اهل بیت (علیهم‌السلام) رو بلد بودیم، شهید ادواردو آنیلی الان زنده بود... و چه بسا صاحب باشگاه یوونتوس الان یه شیعه بود نه یه یهودی..! 🕊 ♥️ @bashohadatazoohor
وتا‌ابد‌بہ‌آنان‌کہ.. پلاکشان‌را‌از‌گردن‌خویش‌درآوردنـد.. تا‌مانند‌مادرشان‌گمنـام‌و‌بۍ‌مزار‌بمانند‌.. مدیونیـم:)! @bashohadatazoohor
-حسرت‌ِنداشتن‌ِخیلےچیزها به‌خاطربودن‌ِتوی‌حصار‌ِگناهانھ‌ مثل‌ِحسرٺ‌ِشھادٺ..! (: ‹ ♥ ›↝ ‹ 🌱 ›↝ @bashohadatazoohor