دواۍدلتنگۍفقطدیدنِیارِ🤍
اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا
بنویسید در ڪتاب ها
ما در خواب ناز بودیمـ
ڪہ او رفت🥀💚
#دلتنگتیمحاجے🖤
🥀به وقت #سردارشهیدحاجقاسمسلیمانے
@bashohadatazoohor
🌱چطور میتوانیم از عنایات شهدا بهرهمند شویم؟ شهدایی که بالای سر ما میچرخند تا به ما کمک کنند تازه ملائکی هم دراختیار دارند. ولی خدا اذن نمیدهد، چرا!؟
چون ما باید یک دکمه را بزنیم! و آن دکمه اخلاص است. یعنی کار باید لله باشد و دنبال دیده شدن و منم منم نباشیم!
#شهیدانه ♥️
#استاد_رائفی_پور
@bashohadatazoohor
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـ ۱۳۰ــفحه 📚
@bashohadatazoohor
🔴چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان/
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان/
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان . . .
سالروز #ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) و #روز_ازدواج مبارک باد
« 💛🌞 »
-
هࢪ ڪس ڪه رو به روی علی
قد علم ڪند
باید سفࢪ به سوی دیار
عَدَم ڪند...
@bashohadatazoohor
406.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیامکی_از_بهشت💌
از جواد به رفقا: دل به موندنیها ببندید نه به رفتنیها!
حُبِّ دنیا به دردتون نمیخوره...
با خدا ببندید...
#شهید_جواد_محمدی🌷
@bashohadatazoohor
#کرامات_شهدا
🌹ماجرای امداد غیبی که اشک شهید همت را در آورد
🌷شب عملیات مسلم بن عقیل(علیه السلام) اوضاع خیلی به هم ریخته بود و نیرو ها شدیدا مشغول اجرای دستورات فرماندهان خود بودند .در همین گیر و دار، ناگهان چشمم به همت افتاد.
دیدم ساکت و آرام همین طور که به آسمان نگاه می کند، اشک میریزد. تعجب کردم.
گفتم: «حتما مشغول راز و نیاز با خداست و داره از خدا برای پیروزی توی عملیات کمک می گیره.»
به هر حال کنجکاوی باعث شد که بروم سراغش، از او پرسیدم: «چیه حاجی چرا گریه میکنی؟»
به آسمان اشاره کرد و گفت: «به ماه نگاه کن.»
نگاهی به ماه انداختم و گفتم: «خب، چی شده؟»
گفت:«ماه لحظه به لحظه بچه ها رو همراهی می کنه. هر جا اونا توی دید دشمن قرار می گیرن، ماه می ره زیر ابر و جایی که از دید دشمن بیرون میان و نیاز به روشنایی دارن، ماه میاد و همه جارو روشن میکنه. می بینی لطف خدا رو که چطور شامل حال ما میشه؟ حالا فهمیدی برا چی اشکم در اومده؟»
او رفت و این امداد غیبی را از پشت بیسیم به اطلاع فرمانده گردان ها هم رساند و آن ها را متوجه حرکت ابر و ماه کرد.دقایقی بعد صدای گریه ی همه ی آن ها ار پشت بی سیم شنیده می شد.
📚خاطرهای از «محمد جوانبخت»برگرفته از کتاب «برای خدا مخلص بود»؛ روایت هایی از زندگانی شهید محمد ابراهیم همت
#یادشهداباصلوات
@bashohadatazoohor