#خاطرات_شهید
✍️..از بزرگان محل و #مسجد ماست. كنارش نشستم و گفتم از ابراهيم برايم بگو.
سكوت كرد ، چشمانش خيس شد و گفت ، جوان بودم ، محيط فاسد قبل از انقلاب. می خواستم كار را رها كنم ، می خواستم به دنبال هرزگی بروم و...
آن روز سركار نرفتم ، #ابراهيم هم سر كار نرفت ! ، چون تا ظهر با من در خيابان راه رفت و حرف زد تا مرا هدايت كند ، صاحب کار من كه از بستگانم بود ، دنبالم آمده بود. يكباره مرا ديد ، جلو آمد و یک كشيده محكم در صورت ابراهيم زد!
فكر كرده بود او باعث گمراهی من است! ، اما ابراهيم ، برای خدا صبر كرد ، صبر كرد تا توانست مرا آدم كند ،
مرد صورتش خيس خيس شده بود و با سكوتش اين آيه را فرياد مي زد ،
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ
و بخاطر پروردگارت صبر کن
(مدثر/7)
#شهیدابراهیم_هادی
📚 #خدای خوب ابراهيم
#شهدا #دفاع_مقدس #کلام_شهدا #خاطرات
@bashohda کانال باشهدا
شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی #مشاور سردار حاج قاسم سلیمانی 🌹
🍂نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به #کربلا رسیدم، به نیابت از #ابراهیم زیارت و دعا📿 کردم. همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در #بینالحرمین جمعیت زیادی👥 نشستهاند. مانند جلسات هیئت!!
🍂من هم وارد شدم و گوشهای نشستم. یکباره دیدم که #ابراهیم، با همان چهره ملکوتی🌟 روبروی من نشسته. خواستم به طرفش بروم اما #خجالت کشیدم.
🍂از آقایی که چای☕️ پخش میکرد پرسیدم: ایشون #ابراهیم_هادی است؟گفت:بله. گفتم: اینجا در عراق چه میکند⁉️ به آرامی گفت: ایشان #مشاور حاج قاسم سلیمانی است...
🍂و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام، رزمندگان عراقی شهر #تکریت که دژ محکم داعش محسوب میشد را به راحتی و با کمترین👌 تلفات آزاد کردند. آن هم با #توسل به مادر سادات حضرت زهرا (س)♥️
📚کتاب سلام بر ابراهیم۲
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهدا #دفاع_مقدس #عکس #کلام_شهدا #خاطرات #وصیتنامه
@bashohda کانال باشهدا
شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
#نماز_شب_شهیدهمت
مادر #شهیدهمت می گوید « #ابراهیم از جبهه برای دیدن فرزند تازه به دنیا آمده اش به شهرضا رسیده بود با اینکه دیروقت بود، نیمه شب باصدای گریه و تضرع او از خواب بیدار شدم🙁 و دیدم داره نماز شب می خونه صبح همان شب، وقتی که #ابراهیم قصدبازگشت به جبهه را داشت✌️، به او گفتم یک مقدار بمان و خستگی ات را رفع کن پاسخ داد مادرجان ما تا به حال درخواب های سنگین غوطه ور بودیم☺️، اما حالا دیگر وقت بیداری است ما هیچ وقت نمی توانیم فقط به راحتی و استراحت خودمان فکر کنیم☝️اگر به این چیزها فکر کنیم دیگرنمی توانیم مزهی بیداری را بچشیم من خواب و استراحت دنیا را با تمام زرق و برقش به دنیادارها میبخشم😊
مادر، این دنیا تنگ است و جای من نیست🕊
راوی:مادرشهید
#محمدابراهیمهمت🌹
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #کلام_شهدا #خاطرات #عکس
@bashohda کانال باشهدا
شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
#ابراهیم می گفت :🌷
#چـادر یادگار حضرت زهرا (س) است ؛
ایمان یڪ زن وقتی کامل میشود که حجـاب را کامل رعایت ڪند ...
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #کلام_شهدا #خاطرات #عکس
@bashohda کانال باشهدا
شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
#ابراهیم یعنی فکه، یعنی کانال، یعنی کمیل، یعنی رمل
رمل یعنی یک قدم جلو، سه قدم عقب !
یعنی #غربت یعنی #کربلا که کل ارض کربلا
ابراهیم یعنی ...
#متحیرم چه نامم تو را
#سلام_بر_ابراهیم
#سلام_بر_شهدا
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #کلام_شهدا #خاطرات #عکس
@bashohda کانال باشهدا
شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
1️⃣ سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود.
از خیابانی رد شدیم. #ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا! من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.
با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یا الله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد.
وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم #نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش میکنم این طوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. ان شاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم.
بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت میکردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره! با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی میگی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟
جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشون #حاج_میرزا_اسماعیل_دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب #طوبی_محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده است.
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_وطن #کلام_شهدا #خاطرات
@bashohda
کانال باشهدا
از جبهه برمی گشتم هیچ پولی نداشتم فکرم مشغول بود سرچهار راه عارف ایستاده بودم با خودم گفتم فقط باید خدا کمک کنه در همین فکر بودم که یکدفعه #ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد پیاده شد و مرا در آغوش کشید وقتی خواست برود گفت حقوق گرفتی؟ گفتم نه ولی مهم نیست.
دست کرد توی جیبش و یک دسته اسکناس در آورد و گفتم: به جون آقا ابراهیم نمی گیرم. گفت که قرص الحسنه است هر وقت حقوق گرفتی پس می دی و پول را گذاشت داخل جیبم و رفت.
آن پول با برکت خیلی از مشکلاتم را حل کرد خیلی ابراهیم را دعا کردم مثل همیشه حلال مشکلات بود.
📚سلام بر ابراهیم ۱
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_وطن #کلام_شهدا #خاطرات #عکس
@bashohda
کانال باشهدا
#سیره_شهدا
#ابراهیم در موضوع امانت بسیار جدی بود. یک سلاح کمری که به دوستش داده بود و موقع تحویل آن به سپاه رسیده بود. در حالی که می توانست بی خیال باشد ولی به دنبال دوستش تا یکی از روستاهای اصفهان رفت تا امانت را پس بدهد و به این آیه قرآن عمل کرده باشد.
📚خدای خوب ابراهیم
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_سلامت #کلام_شهدا #خاطرات #وصیتنامه #عکس
@bashohda
کانال باشهدا
📌پیام شهید
#ابراهیم می گفت:
✨ در زندگی، آدمی مؤفق تر است که در برابر عصبانیت بقیه #صبور باشد
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_سلامت #کلام_شهدا #وصیتنامه #خاطرات #عکس
@bashohda
کانال باشهدا
❣️ #عــند_ربـهم_یــرزقون
✍️باران شدیدی در تهـران باریده بود
خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد می خواستند به سمت
دیگرخیابان بروند مانده بودند چه
کنند..!
همان موقع #ابراهـــیم از راه
رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول
کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف
دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این
کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز
شکستن #نفــــس خودش نداشت
مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین
بچـــــهها مطـــرح بود!✨
#شهید_ابراهیم_هادی ...
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_امنیت #کلام_شهدا #خاطرات #عکس
@bashohda
کانال باشهدا