eitaa logo
با شهدا
948 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
*درخصوص این عکس نقل می کنند یکی از دردناکترین و در عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقی ها در می‌آیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه می‌دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر بیسیمچی گردان ‏همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که می‌گوید:* *احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود ‎عراقي ها عنقریب می‌آیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی می‌کنم از قول ما به ‎امام بگویید همانطور که فرمودید ‎حسين وار‎ مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم....* *پ.ن: این وعدہ خداست* *ڪہ حق النــــــاس را نمے بخشد!* *خـــــــون شهدا حق الناس است* *نمے دانم با این حق النـــــاس* *بزرگے ڪہ بہ گردن ماســــــت،* *چہ خواهیم ڪرد؟!* هفته دفاع مقدس گرامی باد.🌷 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
ما هم سربازیم! در عملیات مسلم بن عقیل دچار خونریزی معده شد و مدام خون بالا می‌آورد😞. به‌ناچار منطقه‌ی نظامی را ترک کرد و چند نفر همراه با او به بیمارستان اسلام‌آباد غرب رفتیم. جلوی در بیمارستان به‌دلیل ازدیاد بیماران و مراجعان ما را راه نمی‌دادند. یکی از همراهان به دهانش آمد که سردار را معرفی کند و با تشر به مسؤولی که راه‌مان نمی‌داد بگوید می‌دانید چه کسی را در این بحبوحه جنگ جلوی در بیمارستان معطل کرده‌اید... که همت جلوی او را گرفت و به آن مسؤولی که جلوی ما را گرفته بود، گفت: ما هم سربازیم برادر. از منطقه آمدیم. مثل همه‌ی بیمارها. ببین جایی برایمان پیدا می‌شود؟ بعد از چند ساعت معطلی، بالاخره تختی در بخش عمومی اورژانس بیمارستان به همت دادند. وضعیت از نظر اصول نظامی اصلا مساعد نبود. بیم ترور شدن حاج همت را داشتیم. ایشان از ما می‌خواست او را روی تخت بیمارستان در اورژانس عمومی کنار ده‌ها بیمار دیگر رها کنیم و برویم. هر چه کردیم نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که خود را به مسؤولان بیمارستان معرفی کند و از آن‌ها بخواهد یک اتاق خصوصی در اختیارش بگذارند. هر بار که این درخواست را تکرار می‌کردیم شهید همت می‌گفت: ما هم سربازیم.☝️ 👤 راوی: سرتیپ امیر رزاق‌زاده؛ از همراهان و هم‌رزمان شهید همت هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
.... 🌷شهید که شد جنازش موند تو منطقه. حاج حسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم. رفتم منطقه، همه جا رو آب گرفته بود. هر چی گشتم اثری از علی نبود خبرش رو که به حاجی دادم، باورش نشد. خودش اومد بازگشتیم، فایده نداشت، جنازش موند که موند.... 🌷علی دو سال قبل توی بقیع متوسل شده بود به بانوی مدینه. خواسته بود شهید که شد بی‌مزار بمونه شبیه بی‌بی. حاجتش رو گرفت، همون‌طور که می‌خواست گمنام باقی موند و بدون مزار.... 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید علی قوچانی هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
🌺 میلاد پر برکت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام جعفر صادق (علیه السلام) مبارک باد هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🌹 شهید محمّد بروجردی (1333 بروجرد – 1 خرداد 1362 کردستان) 🔸شهید بروجردی جزو هسته اولیه تشکیل‌دهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودکه تشکیل نیروی آموزش دیده و منسجم از بچه‌های سپاه را بر عهده داشت.بروجردی برای مقابله با ضدانقلاب بنا به دستور امام (ره) عازم پاوه شد. حضور آن شهید در کردستان؛ که تا آخرین لحظات حیاتش ادامه داشت، منشا خیرات و برکات زیادی شد، وی یه طور مستقیم فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعب‌العبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام، بر ضدانقلابیون پیروز شد. او بارها می‌گفت: «آن شخصی که مردم کردستان را دوست داشته باشد می‌تواند در کردستان کار کند، من به این مردم محروم و ستمدیده علاقه دارم» در شرایطی که همه احساس می‌کردند، کردستان ازدست‌رفته با حضور و مبارزات طولانی و به دلیل ویژگی‌هایی که در مقابله با عناصر ضدانقلاب و تجزیه‌طلب داشت، نقش بسزایی در نجات کردستان ایفا کرد که این مهم، شهید بروجردی را به «مسیح کردستان» معروف کرد. احترام ویژه‌ای برای اهل تسنن قائل بود به همین دلیل مردم او را مظهر اتحاد و انسجام منطقه می دانستند. در شرایطی که دشمن نابکار شعار جدایی کردستان و تفرقه میان اهل تسنن و شیعیان در کشور را سر می‌داد تنها ایجاد یک جرقه کافی بود تا اتحاد و انسجام موجود درهم‌ شکسته و کشور تجزیه شود. سرانجام محمد بروجردی در تاریخ اول خرداد 1362 در مسیر جاده مهاباد، نقده بر اثر برخورد خودرو آن‌ها با مین به فیض عظیم شهادت نائل شد. هدیه به روح مطهر شهید @bashohda
🌹 شهید محمّد بروجردی 🔰 شهید محمد بروجردی به روایت امام خامنه ای من شهید بروجردی را از اوایل پیروزی انقلاب شناختم. اواسط سال 1358 من در جایگاه فرماندهی سپاه قرار گرفتم و رفتم در سپاه مرکزی مستقر شدم. برادرانی از آشنایان سپاه، کسانی که در سپاه بودند، به من مراجعه کردند و گفتند خوب است که شهید بروجردی را بگذارید اینجا. ظاهراً منطقه غرب کشور بود. موافقت کردم و شهید بروجردی را فرستادیم آنجا و از آن وقت با کار ایشان آشنا شدم. در طول دو یا سه سال، شهید بروجردی را می‌دیدم که در اشتغالات گوناگون و مأموریت‌های مختلف سپاه، نقش داشت. تشکیل قرارگاه حمزه یکی از کارهای بسیار مهم بود. یادم می‌آید در سال‌های 60 و 61 بود که حضور ضد انقلاب در منطقه غرب کشور، یک حضور بسیار فعالی شده بود. از طرف عراق تغذیه می‌شدند، هم تغذیه مالی و هم تغذیه تبلیغاتی و هم تغذیه تسلیحاتی. خیلی شیطنت می‌کردند. حضورشان در منطقه غرب کشور، واقعا مشکلات بزرگی برای مردم آن منطقه بود. مرحوم شهید بروجردی در این زمینه‌ها بسیار فعال بود. یک‌بار در سال 59 یا اوایل 60 رفتم منطقه غرب، ایشان آن وقت در باختران بود و از نزدیک شاهد کار او بودم، اما چیزی که من از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می‌کند مسئولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر می‌کردند یک نفر که با او موافق‌اند، او را تقویت کنند و یکی را که با او مخالف‌اند، با او مخالفت کنند. با کارهایش برخورد کنند. به هیچ وجه این‌طور چیزی نبود. اما شهید بروجردی هیچ‌گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کارشکنی یا مخالفتی هست، انجام نمی‌داد و این علاقه من به این شهید را خیلی بیشتر کرد. من تصور می‌کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض‌های کاری با او داشتند، نشانه آن روح عرفانی شهید بود. معاشرتی که بتوانم جزئیات حالات عرفانی او را به دست بیاورم، متأسفانه نداشتم ولی برخوردها و رفتارها نشان‌دهنده معنویات و روحیات افراد است. 1366/7/15 هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
🌷ساعت ١١ شب بود. همه در سنگر بوديم. مجتبى جهت اداى نماز شب به قصد وضو از سنگر خارج شد. دشمن همه جا را به دشت زر آتش گرفته بود. صداى انفجار پياپى خمپاره‌ها سكوت شب را در هم شكست. مجتبى هنوز برنگشته بود!! يكى از بچه‌ها براى آوردن آب بيرون رفت. در همان لحظه، خمپاره‌اى در نزديك ما با صداى مهيبى منفجر شد. 🌷رزمنده‌اى كه براى آوردن آب رفته بود، هيجان زده و با رنگ و روى پريده به داخل سنگر بازگشت و گفت: عجله كنيد، بياييد گونى‌ها... گونى‌هاى شن در كنار تانكر آب ريخته‌اند و مجتبى...! 🌷همين كه اسم مجتبى را شنيدم، همه مان سراسيمه بيرون آمده و به سكوى تانكر آب دويديم. تانكر سوراخ شده بود و گونى‌هاى شن ريخته بود. پيكر پاك مجتبى عزيزى در زير گونى‌ها افتاده بود. گونى‌ها را به كنار زديم. ديگر دير شده بود و در محراب عبادت خود به شهادت رسيده بود. ريزش آب تانكر همچنان ادامه داشت و.... 🌹خاطره اى به ياد شهيد معزز مجتبى عزيزى هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
: از بین این همه امتحانات مختلف اصلاً حس نکردید امتحان‌ها سخت‌تر شده‌؟ شهرت و فالووربازی‌ها اذیت می‌کند؟ شهوت و نهضت جنسی اذیت می‌کند؟ پول و لقمه حلال در آوردن سخت شده و اذیت می‌کند؟ احترام به بابا مامان در این شرایط سخت‌تر شده؟ برای هیئت‌آمدن بعضی وقت‌ها باید خیلی با خودت بجنگی و کارها را بالا پایین کنی، سخت‌تر شده! خوب معلوم است دیگر رفقا! هر چه به بالای قله ظهور نزدیک‌ می‌شویم دیگر هوا کم است هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
😁 . حرف‌شهادت‌ڪہ‌پیش‌مےآمد، یڪے مےگفت: اگر‌من‌شهید‌شوم، نگران‌نماز‌و‌روزه‌هایم ڪہ‌قضا‌شده‌اند‌هستم 😥 و‌یا‌نگران‌سرپرستےخانواده‌ام‌هستم🥺 و... نوبت‌معاون‌گردان‌رسید همہ‌گفتند: تو‌چے؟ چیزےبراےگفتن‌ندارے؟ پاسخ‌داد: اگر‌من‌شهید‌بشوم، فقط‌‌غصہ‌ے ۳۵‌روز مرخصےراڪہ‌نرفتہ‌ام‌مےخورم.🤕 از‌آن‌میان‌یڪےپرید‌و‌قلم‌وڪاغذی‌آورد وگفت: بنویس‌ڪہ‌بدهند‌بہ‌من🤗 قول‌مےدهم‌این‌فداڪاری‌را‌بڪنم 😜 و‌بہ‌جاےتو‌بہ‌مرخصےبروم😁😂 هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
تلنگرانہ 🌱 فردا همان روزیه که ممکنه هرگز اونو نبینی و دیروز همان روزیه که حتما دوباره اونو در قیامت خواهی دید امروز همان روزیه که دو فرصت مهم در اختیارت گذاشتن: 🍃 یکی جبران خرابیهای دیروز و دیگری زمینه سازی برای خوبیهای فردا فردای تو امروز ساخته میشه پس کار امروزتو به فردا ننداز . هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🔹ساعت مخصوص خدا گفتم:" با فرمانده تان کار دارم." گفت:"الان ساعت یازده است،ملاقاتی قبول نمی کند." رفتم پشت در اتاقش در زدم،گفت:"کیه؟" گفتم :"مصطفی من هستم.""گفت :"بیا تو." سرش را از سجده بلند کرد ،چشمهای سرخ، خیس اشک و رنگش پریده بود.😓 نگران شدم :"گفتم چه شده مصطفی؟ خبری شده؟کسی طوری اش شده؟" دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین.زُل زد به مهرش .دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشتهایش رد می کرد. گفت :"ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط‌برای‌خدا گذاشتم.بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم. از خودم می پرسم کارهایی که کردم ،برای خدا بود یا برای دل خودم؟"😔 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا