در زندگی همسرم هیچوقت اسراف جایگاهی نداشت، باقیمانده غذا را دور نمیریخت و در یخچال نگهداری میکرد تا با وعده بعدی مصرف کند، در مصرف آب بینهایت صرفهجویی میکرد، از زمانی که بحران کمآبی جدی شد و با خشکسالی و کمبود بارندگی مواجه شدیم، در مصرف آب خیلی محتاط بود، آبی را که بعد از استحمام علیاکبرمان در وان حمامش جمع شده بود، هیچوقت در چاه نمیریخت، با اینکه طبقه دوم یک آپارتمان زندگی میکردیم ولی وان آب را پایین ساختمان میبُرد و آب را پای درختان میریخت.
هیچوقت با آب آشامیدنی قالی یا پتو نمیشست، میگفت حیفه که آب آشامیدنی مردم صرف شستن پتو و قالی شود و با این وضع کمبود آب باید قالیشویی این کار را انجام بده و اینقدر این مسئله براشون مهم بود که به دیگران هم تذکر میدادند.
🌷شهید علیرضا نوری🌷
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
شیعیان خواب بس است یاری کنید...
بهر مذهب خود، حالا علمداری کنید...
به اطلاع کلیه عزیزان می رسانم ، به درخواست شبکهٔ وهابی و خبیث کلمه، کانالهای فعال شیعی پاسخ به شبهات در برخی شبکه های مجازی مسدود شده است ، حال برآنیم تا کاری نماییم کارستان و به دشمن پست و دنی نشان دهیم که ما شیعیان تا آخرین قطره خونمان پای مذهب سراسر نورمان خواهیم بود
با ورود خود و تبلیغ و معرفی کانال های زیر به دوستان و آشنایان ، ما را در تبلیغ مذهب شیعه یاری نمایید باشد که مشکل گشای دو عالم یاریگر شما گردد.
کانال های خودتان در یوتیوب:
https://www.youtube.com/channel/UCbW3n2JfIz4TvvjQQHNxUSw
https://www.youtube.com/channel/UCXLF7lVVvQfgMD1NUX-bxeA
همیشه در کار خیر پیش قدم بود.
دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای رضای خدا باشد.
دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن می نوشت.
روزی که خیلی برای خدا کار انجام می داد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود.
یادم هست یکبار به من گفت:
امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد گره از کار چندین بنده خدا وا کنم.
به هیچ یک از تعلقات دنیا دل خوش نمی کرد.
هیچ چیز او را راضی نمی کرد، مگر اینکه دل یک انسان را بخاطر خدا خوش کند.
لباس نو نمی پوشید.
می گفت:
هر زمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند، من هم می پوشم.
به روایت: خواهر شهید ابرهیم هادی🌷
کتاب سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص ۱۵۶
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
یکبار بعد از شهادتش خواب دیدم در هیئت هستیم و صحبت میکنیم، از اکبر پرسیدم: چی اون طرف به درد میخوره؟ گفت: قرآن خیلی این طرف به درد میخوره!
اکبر خودش قاری قرآن بود و هر چه به شهادتش نزدیکتر میشد، انسش با قرآن بیشتر میشد، شبهای آخر هروقت بیکار بودیم، اکبر به سراغ قرآن جیبیاش میرفت، پرسیدم: آن لحظه آخر که شهید شدی، چی شد؟ گفت: آن لحظه آخر، شیطانمیخواست من را نسبت به بهشت ناامید کند.
🌷شهید اکبر شهریاری🌷
▫️به روایت همسر شهید
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
کسی خبر شهادت ایشان را به ما نداد، روز اول ماه رجب شهید میشوند، بعد از آن خود داعش خبر شهادت هادی را روی سایتها و خبرگزاریهایش گذاشت، چون آقای کجباف برای ایشان چهره شناختهشدهای بود ولی ما هنوز از موضوع اطلاع نداشتیم، بعضی دوستان و آشنایان خبرها را دیدند و به ما گفتند، ساعت یک ونیم نیمهشب بود که به پسرم خبر دادند، پسرم هم از دوستان هادی در اهواز ماجرا را جویا شد که آنها گفتند ما میخواستیم فردا صبح خبر را به شما بدهیم، از گریه و زاری پسرم و عروسم ماجرا را فهمیدم، حالم بد شد و بدنم شروع به لرزیدن کرد، دخترم هم با همسرش آمد خانهمان، آنقدر گریه و بیقراری کرد که اصلا نمیتوانستیم ساکتش کنیم، ساعتهای اول برای ما غیر قابل تصور بود.
داعش در همان ساعتهای اول اعلام کرد که جنازه کجباف پیش ماست و در ازای دادن جنازهاش یک تا یک و نیم میلیارد دلار از ایران میخواهیم، همرزمان هادی این موضوع را به پسرم گفتند و قصد داشتند این مبلغ را هم به داعش بپردازند اما من تا موضوع را شنیدم مخالفت کردم.
🌷شهید هادی کجباف🌷
ولادت: ۱۳۴۰/۴/۳
شهادت: ۱۳۹۱/۱/۳۱
محل شهادت: سوریه
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada