8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ شهید بابک
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠
هروقت که راه کربلا باز شود
چهار سال مریض بود.
کلی دوا و دکتر کردیم. فایده نداشت. آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان. معاینه اش کرد و گفت:«کبدش از کار افتاده. شاید تا فردا صبح زنده نماند!» پدرش سفره حضرت ابوالفضل علیه السلام را نذر کرد. آقا شفایش داد.
دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر می گردی؟
جواب داد:
« هر وقت که راه کربلا باز شود.»
توی عملیات والفجر یک شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابوالفضل.
وقتی شهید شد شانزده سالش تمام شده بود، شانزده سال بعد هم برگشت. درست شب تاسوعا وقتی برگشت که اولین کاروان اززائران ایرانی رفتن کربلا.
راه کربلا باز شده بود...
#شهید_علیرضا_کریمی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
♥️🌱
🌱
#خاطــره🎞
#عاشقانه_های_شهدایی
❥|همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی|
تعریف میکرد :
همسرم پسر عمه ام بود .
آبان ۹۱ عقد کردیم و ۱ ماه بعد همزمان با
عید غدیر خم💚عروسی برگزار شد .
عشق واقعی اونه که چیزی رو بپسندی که محبوبت رو راضی میکنه .
از علاقه و شوقش برای رفتن به سوریه و شهادت آگاه بودم و بهمین دلیل برای رفتنش رضایت داشتم .
شب آخربه همسرم گفتم : نمیدونم زمان عملیات چه شبیِ،امابشین برات حنا ببندم .
رومبل کناربوفه نشست وموها، محاسن و پاهاش رو حنابستم .
مسواکش رو که دیگه لازم نداشت، بیرون انداخت و
مسواک دیگه ای برداشت .
اما من مسواک قبلیش رو برداشتم و گفتم میخوام یادگاری بمونه .
گاهی انگار برخی احساسات خبر از وقوع اتفاقات مهمی میدن .
اونشب تاصبح خوابم نمیبرد و به همسرم که خوابیده بود،
نگاه میکردم تا ببینم نفس میکشه .
ساعت ۴ صبحانه آماده کردم .
وقت رفتن ۳ بار تو کوچه به پشت سرش نگاه کرد .
چهره خندانش رو هیچوقت فراموش نمیکنم .
موقع خداحافظی گفت :
«دلم رو لرزوندی اما ایمانم رو نمیتونی بلرزونی»
بعد از شهادتش شبی که در معراج بود، ازش خواستم برای لرزوندن دلش منو ببخشه و حلالم کنه
صبحی که میرفتن، گفتم کاش شکمش درد بگیره، پاش درد بگیره نره .
دوباره ته دلم میگفتم نه، بخدا راضی نیستم درد بکشه .
دوست دارم و عاشقتم رو راحت بیان میکردن .
قبل رفتن گفتن :
فرزانه من پشت تلفن نمیتونم جلوی دوستام بگم دوستت دارم چیکار کنم ؟
گفتم :
تو بگو یادت باشه، من یادم می افته.
موقع پایین رفتن از پله ها میگفت :
یادت باشه، یادت باشه.
منم میگفتم :
یادم هست، یادم هست
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
خوشا روزی که گرم جنگ بودیم
میان رنگها بیرنگ بودیم
دل هرکس شهادت راطلب داشت
حدیث عشق و مستی رابه لب داشت
روزتون شهدایی🌤
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
*شهیدی که آرزو داشت هزار تکه شود*🥀
*سردار شهید محسن حاجی بابا*🌹
تاریخ تولد: ۳ / ۲ / ۱۳۳۶
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۲ / ۱۳۶۱
محل تولد: تهران
محل شهادت: سر پل ذهاب
🌹همرزم← شهید انس و الفتی مثال زدنی با قرآن داشت🌷 *همیشه زیارت عاشورا میخواند*📿 تنها چیزی که به هیچ کس هدیه نمیداد انگشتری بود که از مادرش به یادگار گرفته بود💐 *و به من میگفت میخواهم به گونهای شهید شوم که حتی تکههای بدنم را نتوانند جمع آوری کنند*🥀🖤 همرزم← آرزوی محسن چیزی نبود جز شهادت🕊️ او به دوست خودش حسین خدابخش گفته بود *اینجور شهادت که ۱ تیر به آدم بخوره من میگم شهادت سوسولی‼️دعا کن با گلوله توپ شهید بشویم*💥 زیرا اگر در این دنیا بسوزیم🔥 میتوانیم مطمئن شویم که خداوند گناهانمان را بخشیده است✨ *او به آرزوی خود رسید و با گلوله توپ 130 خودروی آنها مورد اصابت قرار گرفته و پیکرشان در آتش میسوزد*🔥🖤 پیکر شهید حاجی بابا را به تهران بر میگردانند *و در قطعه 26 بهشت زهرا(س) دفن میکنند*🌷اما وقتی حسین خدابخش میخواهد خودروی آتش گرفته را به عقب برگرداند🥀 متوجه میشود *تکهای از بدن شهید حاجی بابا در خودروی سوخته جامانده است🥀تکه دیگر بدن او را در روستای مشکنار در نزدیکی منطقه بازی دراز*💫 دفن میکنند🕊️🕋
*سردار شهید محسن حاجی بابا*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊