eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
677 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود.💍 ریخت و پاش هم بیداد می کرد.😕 ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ 😍 خریدمان یک بلوز ودامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. ❤️ چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ 😳😍 خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم.😍🏠 همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد.💞 🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
یکبار خواب دیدم که شهید شده است و جالب اینجاست همین خواب را دقیقا ایشان هم دیده بود😱 . من به ایشان گفتم: «خوابی دیده‌ام و نگرانم.⁦☹️⁩ گفت: «عیال جان! آن روزی که شما من را انتخاب کردی احتمال بوده هر اتفاقی بیفتد. یعنی شما می بایست خود را از آن روز برای هر اتفاقی آماده می‌کردی. مثل اینکه شما می دانی یک جایی آتش است اما وارد آتش می‌شوی.» 💔 دعای سر عقد من هم این بود که ایشان به شهادت برسد.😢💓 من را به جدش حضرت زهرا(س) قسم داد که: «دعا کن به آنچه می‌خواهم برسم و در واقع شما من را همراهی کن.» 💓 قبل از اینکه برای بار آخر به جبهه اعزام شود یک بار به من گفت: «عیال جان! بیا از هم بگذریم و این دلبستگی‌ها را کم کنیم.» 💔💓 ما خیلی به هم وابسته بودیم.💔 وابستگی‌مان آنقدر بود که من ساعت را نگاه می‌کردم و وقتی متوجه می‌شدم نزدیک است که ایشان از سر کار به خانه برسد، تپش قلبم شروع می‌شد. 💗 وقتی در خانه را می‌زد تپش قلبم بیشتر می‌شد یعنی اشتیاق من برای دیدن ایشان اینقدر زیاد بود.💞😢 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . می‌گفت که : من از آقا مصطفی صدرزاده یادگرفتم اگه از در انداختنت بیرون از پنجره بیا بجنگ برای خواسته هات نا امیدت کردن پا پس نکش برو جلو خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی بهت میده خواسته تو . . . :) 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" فرزند حاج عماد جوان بود و هیچکس نکرده بود در این مسیر باشد. میتوانست دانشگاهش را ادامه بدهد. هزاران فرصت داشت ک ب دنیا برسد. اما آن جوان که روح، معنویت، معرفت و عشق را درون خود داشت، همه ی این کارها را رها کرد و به ، و رفت. خبر شهادت او به هر کس رسید، مثل این بود ک حاج عماد، آن فرمانده و تیزبین و تاریخی، دوباره به شهادت رسیده است. " سلام به تو که نامت سیره ات بود ؛ ... 《سخنان سید حسن نصر الله راجب شهید جهاد مغنیه 》 🌷 فرزندِ شهید عماد مغنیه لا یوم کیومک یا اباعبدالله 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
رشته مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت یکی‌ از بهترین دانشگاههای خاورمیانه بود و تنها یڪ درسش باقی مانده بود ڪہ در سوریه، عنوان چهارمین شهید خانواده را از آن خود کرد. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
" فرزند حاج عماد جوان بود و هیچکس #مجبورش نکرده بود در این مسیر باشد. میتوانست دانشگاهش را ادامه بده
جوان بسیار باحیایی بود🙂.در لبنان زندگی بسیار سخت است آن هم برای یک جوان مذهبی و حزب اللهی. همیشه وقتی میرفتیم بیرون سرش پایین بود🍃. دائم و سریع هم کارش را انجام میداد که برویم و زیاد در این فضاها نمی ماند. مهمانی که میرفتیم یا در جمعی اگر حضور داشت لبخند دائم بر لب هاش بود☺️ اما با همان چهره مهربان و خندان دینش را حفظ میکرد.. گاهی در جمع دوستانمان اگر از بچه ها حرفی ناشایست میشنید با همان خنده اش متذکر میشد به آن ها.☝️ 📚 برگرفته از مصاحبه با دوستان شهید در حزب الله 👌 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
" فرزند حاج عماد جوان بود و هیچکس #مجبورش نکرده بود در این مسیر باشد. میتوانست دانشگاهش را ادامه بده
💠شهید جهاد مغنیه : 💟ما فرزندان مڪتبے هـستیم ڪہ بہ ما آموختہ است آزادہ زندگےڪنیم، ما از دشمن تجاوزڪار طلب امان نمے‌ڪنیم بلڪہ با خونمان حق خود را بازپس مے‌گیریم ...🌿
رفاقت با شهدا
" فرزند حاج عماد جوان بود و هیچکس #مجبورش نکرده بود در این مسیر باشد. میتوانست دانشگاهش را ادامه بده
🌷خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود. 🌷همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت دور هم جمع بودند. از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند . 🌷همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به ... جهاد فقط گفت:  طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!... 🌷همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! 🌷وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید. درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!... طرح جهاد، شهادت بود.