💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
شیرصحرا " لقب که بود؟
فرمانده ای که صدام شخصا برای سرش جایزه تعیین کرد .
وی فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کردکه یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقرشده است.
درسال 1335 وارد ارتش شد سریعا به نیروهای ویژه پیوست .
فارغ التحصیل اولین دوره رنجری درایران بود .
دوره سخت چتربازی و تکاوری را در کشور اسکاتلند گذراند.
دراسکاتلند در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتشهای جهان اول شد وقدرت خود وایران رابه رخ کشورهای صاحب نام کشاند .
وی اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت ، او طی نامه ای به صدام حسین او رابه نبرد در دشت عباس فراخواند صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود.
پس ازنبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خورده و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت میگیرد.
درسال 62به فرماندهی قرارگاه حمزه وسپس فرماندهی لشکر 23 نیروهای ویژه منسوب میشود. بخاطر رشادتش درجنگ به او لقب "شیرصحرا " دادند.
وی در عملیات قادر درمنطقه سرسول براثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید . زمان شهادت رادیو عراق باشادی مارش پیروزی پخش کرد.
اینهاگوشه کوچکی از رشادت بزرگ مردی بودکه اکثریت ایرانیان او را نمی شناسند. او سرلشکر شهید "حسن آبشناسان " بود فرمانده شجاع نیروهای ویژه ایران ..
#شهید_حسن_آبشناسان
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
مداحی آنلاین - قم شهرینه ایله نظر - مهدی رسولی.mp3
4.7M
🔳 #وفات_حضرت_معصومه(س)
🌴قم شهرینه ایله نظر
🌴فرصتدی قارداش
🎤 #مهدی_رسولی
⏯ #واحد #ترکی
👌 #پیشنهاد_ویژه
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
لوگوگرام, [۳۰.۰۱.۱۷ ۲۰:۴۵]
🌹شهید غلامعلی پیچک🌹
💠بوی عطر میداد💠
توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش
همون جا افتاد و به آسمون پر کشید
درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم
یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن
به هر سختی بود برگردوندیم
خیلی تعجب آور بود
هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه
اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود
دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه
انگار همین الان شهید شده باشه
خم شدم که صورتش رو ببوسم
خدا شاهده بوی عطر می داد
چه عطر خوشبویی بود....
راوی:(دوست شهید)
شهید_غلامعلی_پیچک
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#چــندکلامـــی_خودمونـــــــی👇👇
تو مترو نشستی رو صندلی....👇😊
یه خانم یا آقایی میاد روبه روی شما می ایسته...
شما بلند میشی و جاتو میدی بهش...
😊🙄
از این کار میتونی اهداف مختلفی داشته باشی ..🤔
حالا یا مبارزه باهوای نفس
یا خدمت به خلق الله ..
خادمی عباد الله..
🤗😉😊❤️
خانم یا آقایی که جاتو دادی بهش از این لطف شما احساس شرمندگی میکنن ...
🙈🙄☺️
شرمنده میشن وقتی میبینن شما ایستادی و اون جای شما نشسته ...
خودشو به شما مدیون میدونه و هی تشکر میکنه... .
#رفقا....❤️😊👇
خیییلی وقته.....
#شهدا #جاشونو دادن که
#مابشینیم ....
🕊💐
نههه . . . " جاشونو" ندادن ما بشینیم"
" #جونشونو" دادن ما " بایستیم"😔💐
ماچیکارمیکنیم؟🤔🤔
مگه خدا نگفته "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" ؟!
#حواسمون_هست؟!
داریم جلوی چشم کسانی که #جونشونو بخاطر ما دادن #گناه میکنیم ...
#ببخشیدای_شهید😔😔
که #بجای #راهت #👈راحتی را انتخاب کردم..😔🌸
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
✅ روایتی از نحوه شهادت یکی از شهدای مدافع حرم که در جوار حرم حضرت زینب (س) به فیض عظیم شهادت نائل آمد ...
🌙 شب سوم محرم از عملیات و کار برگشتیم خیلی خسته بودیم و میخواستیم استراحت کنیم محمدحسین گفت بریم حرم زیارت ... همه خسته بودن جز یکی از بچه کسی همراهش نشد دوتایی رفتند درب حرم بسته و داعش نزدیک حرم شده بود با اینکه شب سوم محرم بود به دلیل نا امنی هنوز پرچم بالای گنبد رو برای ماه محرم تعویض نکرده بودند
محمدحسین و همراهش با اصرار وارد صحن حرم میشن و میبینن خادم مشغول آماده سازی پرچم که در تاریکی شب پرچم رو تعویض کنن محمدحسین اصرار میکنه اجازه بدین من پرچم رو تعویض کنن که با اصرار زیاد اجازه میدن وقتی میره بالا و پرچم رو عوض میکنه احترام نظامی به خانم حضرت زینب میذاره و بعد میاد پایین
💠 وقتی رفتیم اونجا با موشک ۱۰۷ مقرر تکفیری ها رو زدیم
محمدحسین دومی رو که خواست بزنه تک تیرانداز از پهلو و بازو مجروحش کرد
رفتیم داخل دیدیم مجروح شده و منتقلش کردیم بیمارستان تا لحظه ای که ببرنش اتاق عمل ذکر میگفت
یک عمل چند ساعته سنگین داشت تیر از پهلوی چپش وارد و از پهلوی راست خارج شد کلیه چپش تخلیه شد و کلیه راست به دستگاه دیالیز وصل بود بعد از عمل یک ساعت به هوش اومد و بعد رفت کما
۱۵ روز کما بود و هفت روز بعد عاشورا شهید شد ..
💐 شادی روح پر فتوح شهید صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#خاطرات_شهدا 🌺☔
فرمانده بودم پادگان زیاد برق میرفت یک روز عارف اومد گفت:حاج آقا تا برق میره بچه ها از ترس پتو میچسبند به دیوار و فریاد میزنندیا ابوالفضل میشه دستور بدید جشن پتو غدقن بشه.😐
حسابی خنده ام گرفت.😅گفتم اسمت چیه گفت عارف.گفتم بیرون وایسا.
تماس گرفتم گفتم بیایید عارف رو بندازید تو پتو تا بیشترین حد ممکن بندازیدش بالا!😊
یادش بخیر اولین آشنایی من بود.انقدر این بچه نجیب و مودب بود که حدو حساب نداشت .
به نقل از همرزم بزرگوار شهيد 🌱
#شهيد_عارف_كايدخورده ♥️☔
#مجنون
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
زندگینامه
شهید احمد قاسمی یکی از گلهای پرپرشده روحانیت است که در پنجم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۰ش در روستای سقی از توابع شهرستان گناباد چشم به جهان هستی گشود. دوران طفولیت را در کانون مهر و محبت والدینی متدین، پاک و ساده سپری نمود. در هفتمین بهار زندگیاش راهی مدرسه شد تا الفبای رشد و کمال را بیاموزد و برای آینده اسلام فرد مؤثری باشد. پس از گذراندن تحصیلات اولیه، جذبه محبت سالار عشق به او مهلت نداد و احمد را حجرهنشین دلدار کرد.
تحصیلات حوزوی را در مدرسه علمیه امام رضا(ع) شهرستان گناباد آغاز نمود سپس برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس هجرت کرد.
وی در مشهد در دروس حضرت آیتالله العظمی خامنهای (حفظهالله) شرکت میکرد و با بعضی از روحانیون چون شهیدان معظم، حجتالاسلام والمسلمین کامیاب و فرزانه و عجم در ارتباط بود.
در مجالس مهم و محافل مذهبی و سیاسی شرکت میکرد و یکی از پایهگذاران این مجالس ارزشمند بود. مخالفت با گروهکهای معاند اسلام و انقلاب، بحث و جدل با منافقین و مخالفت با بنیصدر از جمله فعالیتهای این روحانی انقلابی بود.
با شروع جنگ تحمیلی، فرمان جهاد پیر جماران، خمینی کبیر(قدسسره) را لبیک گفت و عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
دو بار در میدان عشق و جانبازی حضور پیدا کرد تا اینکه در تاریخ شانزدهم بهمنماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی در سن نوزده سالگی بر اثر اصابت ترکش خصم به بدن این سرباز فداکار امام زمان (عج) در منطقه عملیاتی میمک، به آرزوی دیرینه خود رسید و در جوار اولیای الهی در غرفههای بهشتی قرار گرفت.
#سالروز_شهادت
#شهدا_را_یاد_کنیم_حتی_با_1_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
داستان آموزنده :
طیب حاج رضایی گنده لات تهران بود که شاه هروقت میخواست بدون دخالت مأموران حکومت ، تجمعی را از هم بپاشد به او دستور میداد و او بهمراه نوچه ها اینکار را بخوبی انجام میداد . **************** در یکی از روزهای پیش از پیروزی انقلاب ، شاه او رااحضارکردو به او گفت: ایندفعه مأموریت تو بهم زدن مجلس یک آخوند بنام سیدروح الله خمینی هست . طیب با شنیدن این نام جا خوردوگفت : ببخشید اعلیحضرت ، فرمودید طرف سیده؟ شاه گفت: آری طیب گفت : معافم کنید، من هرگز به اولاد زهرا خیانت نمیکنم .
و این ابتدای اختلاف شاه و طیب شد . شاه او را تهدید کرد به شکنجه و کشتن اما طیب آنقدر ثابت قدم بود که نترسید . او را به زندان بردندو شکنجه کردند،از رأی خود برنگشت . تا اینکه حکم اعدامش صادرشد ،هنگام اعدام از گنده لات تهران جز پوست و استخوانی نمانده بود . به او گفتند: قبل از مرگ در خواستی نداری؟ گفت: به سید روح الله بگویید : طیب به تو خیانت نکرد ، انتظار دارد روز قیامت شفاعتش کنی . چون پیامش را به امام رساندند امام فرمود: او محتاج شفاعت من نیست ، او خود خیلیها را شفاعت خواهد کرد . طیب حاج رضایی به وصیت خودش درزیر پای زائرین حضرت عبدالعظیم(ع) در شهر ری دفن شد و در صحن مطهر به آرامش ابدی رسید. روحش شاد و راهش پررهرو باد .
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊