شلمچه بودیم!
آتش دشمن سنگین بود و همه جا تاریک تاریک. بچه ها همه کُپ کرده بو دند به سینه ی خاکریز. دور شیخ اکبر نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یکدفعه دو نفر اسلحه بدست از خاکریز اومدند پایین و داد زدند: (( الایرانی! الایرانی!)) و بعد هر چی تیر داشتند ریختند تو آسمون. نگاشون می کردیم که اومدند نزدیک تر داد زدند: ((القم! القم، بپر بالا.)) صالح گفت: ((ایرانیند! بازی درآوردند!)) عراقی با قنداق تفنگ زد به شانه اش و گفت: (( الخفه شو! الید بالا!)) نفس تو گلوهامون گیر کرد. شیخ اکبر گفت: ((نه مثل اینکه راستی راستی عراقی اند.)) خلیلیان گفت: ((صداشون ایرانیه.))
یه نفرشون چندتا تیر شلیک کرد و گفت: ((رُوح! رُوح!)) دیگری گفت: ((اقتلوا کلهم جمیعا.)) خلیلیان گفت: (( بچه ها میخوان شهیدمون کنن.)) و بعد شهادتین رو خوند. دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ ما رو زدن و هلمان دادن که ببرندمون طرف عراقیا.
همه گیج و منگ بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم که یهو صدای حاجی اومد که داد زد: (( آقای شهسواری!حجتی! کدوم گوری رفتین؟!)) هنوز حرفش تموم نشده بود که یکس از عراقیا کلاشو برداشت. رو به حاجی کرد و داد زد: (( بله حاجی! بله! ما اینجاییم.)) حاجی گفت: ((اونجا چیکار میکنین؟)) گفت: ((چندتا عراقی مزدور دستگیر کردیم.)) زدن زیر خنده و پا به فرار گذاشتن!
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#سردار_بی_مرز 🌏
💢خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی
👤راوی: آقای رضا دوست محمدی(بازنشسته سپاه سیرجان و فرمانده حوزه مقاومت بسیج قنات ملک)
🔺نان حلال :
پدر سردار سلیمانی اهل خمس و زکات بود و هرسال، غنی و فقیر از گردوهای باغ او بهره مند می شدند و کسی دست خالی نمی ماند.
🔘یادم می آید سال ۱۳۴۳، معلم مدرسه گفت که پدر هر بچهای باید ۲۰۰ خشت بزند تا مدرسه ساخته شود.
پدر سردار به جای پدر بچههایی که نمیتوانستند خشت بزنند هم خشت میسازد تا مدرسه زودتر ساخته شود.
💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
شهید ورزشکار بسیجی عبدالکریم ناحی 🌹 متولد : 1340 محل تولد : دزفول تاریخ شهادت : 1361/02/10 حضور در
شهبد عبدالکریم ناحی در سال 1340 در شهر دارالمومنین دزفول در خانواده ای که عشق به اهل بیت 《 علیه السلام 》 داشت متولد شد و تحت سرپرستی و تربیت پدری که خدمتگزار اباعبدالله 《 علیه السلام 》 و مادری که محبت حضرت زهرا 《 سلام الله علیها 》 داشت بزرگ شد 🌸
در سن 6 سالگی وارد دبستان و دوران راهنمایی را در مدرسه یعقوب لیث و در رشته برق هنرستان شهید بهشتی مشغول تحصیل گردید. 💐
از اوایل کودکی با عنایت به عشق ائمه و امام حسین 《 علیه السلام 》 خدمتگزار بقعه متبرکه سید محمود و در ایام عزاداری محرم و صفر پرچمدار هیئت زنجیر زنان سید محمود بود .
#شهید_عبدالکریم_ناحی
رفاقت با شهدا
شهید ورزشکار بسیجی عبدالکریم ناحی 🌹 متولد : 1340 محل تولد : دزفول تاریخ شهادت : 1361/02/10 حضور در
در دوران انقلاب با توجه به سن و سال در فعالیت های انقلاب اعم از راهپیمایی ها و اعتراضات علیه رژیم ستمشاهی شرکت داشت 🌿
علاوه بر تحصیل در مغازه تعویض روغن یار و یاور پدرش بود که مبادا تحت فشار کاری قرار گیرد در هر حال مطیع دستور پدر بود و هیچ گاه احساس خستگی نمی کرد 💪🏻
با شروع جنگ تحمیلی در پایگاه بسیج عباسیه اعظم در دزفول فعالیت خود را همراه با سایر برادران بسیج آغاز کرد ، با طی دوره آموزشی چندین بار در جبهه های کرخه _ دالپری _ شوش_صالح مشطط _ عنکوش _ طلایه و ... بهمراه برادران رزمنده شرکت نمود 👌🏻
شهید عبدالکریم بهمراه مربی خود برادر علی شریفی مسئولیت ورزش پایگاه بسیج را بر عهده داشت 🏸
#شهید_عبدالکریم_ناحی
#ادامه دارد ...
رفاقت با شهدا
شهید ورزشکار بسیجی عبدالکریم ناحی 🌹 متولد : 1340 محل تولد : دزفول تاریخ شهادت : 1361/02/10 حضور در
در سال 1360 در عملیات فتح بستان ( طریق القدس ) فرمانده یکی از دسته های رزمی عمل کننده بود و در عملیات فوق از ناحیه سر مورد اصابت ترکش توپ قرار گرفت و زخمی گردید و جهت مداوا از اهواز به اصفهان اعزام و بعد از چند روز بستری و بهبودی نسبی به دزفول برگشت 🌹
ولی با توجه به تاکید پزشک معالج مبنی بر استراحت کافی و ادامه درمان ، شهید قرار ماندن در خانه و شهر را نداشت و دائما جبهه بود بطوریکه با اعزام اولیه تعدادی از رزمندگان بسیجی شهرمان به پایگاه دوکوهه همراه شد
و همراه برادران گردان جهت شناسایی قسمتی از منطقه عملایت فتح المبین اعزام شد تا اینکه در اوایل فروردین ماه 1361 با شروع عملیات پیروزمندانه فتح المبین و جدال مردانه با بعثیون همراه با سایر سلحشوران لشکر اسلام ضربه محکمی بر دشمن وارد کرد .
#شهید_عبدالکریم_ناحی
#ادامه دارد ...