⬇⬇⬇⬇
و آن دسته از برادرهاي جوان كه
نماز را سبك ميشمارند
توجه داشته باشند كه
حضرت علي (ع) به خاطر نماز جنگيد
و حتي در جبهه جنگ،
وقت نماز را فراموش نميكرد.
شهید رجب سیرجانی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
از خانه زدم بیرون.شب بود.
مشکلی حسابی نگرانم کرده بود. باید ضامنی پیدا می کردم تا مشکلم را با کلانتری حل کند. غرق در فکر و غصه بودم که آریای سفیدرنگ(ماشین) او توجهم را جلب کرد. خودش پشت فرمان نشسته بود. وقتی مرا دید ، دستی برایم تکان داد و رد شد.
با داد و فریاد و اشاره او را نگهداشتم.
او بهترین کسی بود که می توانست کمکم کند .
بعداز سلام و علیکی عجولانه ، گفتم : «یکی دو ساعت وقتت را بده به من ، مشکلی برایم پیش آمده است.»
او سکوتی کرد و گفت :«متأسفانه من هم گرفتارم . فعلاً نمی توانم...»
نگذاشتم حرفش تمام شود. خیلی اصرار کردم . گفتم :« دست از سرت برنمی دارم تا کمکم کنی.»
او وقتی اصرار بیش از حد مرا دید گفت :«تنها با یک شرط قبول می کنم. مشکلت را بگو ، اگر از کار خودم مهمتر بود ، تمام وقتم برای شما. آنقدر می مانم تا حل شود.»
با خوشحالی مشکلم را بازگو کردم .
او هم بی درنگ گفت :«سوار شو بریم.» محمدابراهیم آن شب ساعتها از وقتش را صرف کار من کرد تا مشکلم حل شُد . 😊
وقتی خداحافظی کرد پاسی از شب گذشته بود.
چند روز بعد تازه فهمیدم آن شب ، شبِ عروسی او بوده است . 😔
#شهید_محمدابراهیم_احمدپور
شهردار خوبو ص۳۷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
جذب به روش ابراهیم
خواهر شهید ابراهیم هادی میگفت :
🔺 یک روز موتور شوهر خواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،
عده ای دنبال #دزد دویدند و او را زدند زمین.
ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد،
🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.
ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد.
آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد.
❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد.
❤️طرف #نماز خوان شد، به #جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه #شهید شد...
#جذب_به_روش_ابراهیم_هادی
#شهدا_بهترین_الگو
اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
💠 خاطرات شهدا
🌹زیارت عاشورا
مدتی از شهادت سید گذشته بود.
قبل از محرم سید را درخواب دیدم،پیراهن مشکی به تن داشت.
گفتم:سید چرا مشکی پوشیدی؟!گفت:محرم نزدیک است.
بعد ادامه داد:اینجا همه جمع هستند.شهدا ،امام (ره) و..
با سید خیلی درد و دل کردم
گفتم سید ما رو تنها گذاشتی و رفتی.
گفت:چرا این حرف را میزنی؟هر مشکل و غمی دارید ،با نام مبارک مادرم برطرف میشود.
بعد ادامه داد:اگر دردی دارید ،حاجتی دارید عاشورا بخوانید.زیارت عاشورا درد شما را درمان میکند ،توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید
🌷شهید سید مجتبی علمدار🌷
راوی:از دوستان شهید
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#پوتین_های_خاکی
#نیایش
خدایا! مرا از بلاے غـــــرور و خودخواهے نجاٺ ده،تا حقایق وجود خود راببینم و زیبايے تو را تماشا کنم...
خدایا! پســـتے دنیا و ناپایدارے آن را در نظرم جلوه گرساز؛تافریبـــــــ زرق و یرق عالم خاکےرانخورم...
خدایا! من ضعیفم،ناچیزم و پرکاهے در مقابل طوفانها هستم،بہ من دیده عبرتـــــــ ده تا ناچیزےخود وعظــــــمٺ تو را بفهمم...
#شہید_دکتر_چمــــــران
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
با دست روی شانهی من زد و بیمقدمه گفت:
آقای ناصری!
حیفه تا زمانی که #جنگ هست ما شهید نشیم!
حیفه!
کاری بکن که #شهید بشی!
گفتم:
حسن آقا، چه باید کرد؟
گفت:
دو تا #راه داره،
"یکی #خلوص و دیگری #تلاش و #کوشش!"
اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم، شهید می شیم!
بهت بگما!
بعد از جنگ معلوم نیست #سرنوشت ما چی می شه و عاقبت مون به کجا ختم می شه!
بهترین عاقبتی که میتونیم به دست بیاریم، اینه که شهید بشیم!
در شرایط #شهادت، همه چیز سعادته!
بعد از رفتن او، نزد سردار مفقودالاثر #علی_هاشمی رفتم و به او گفتم:
حسن چنین حرفهایی میزد!
چهرهاش انگار پ#یام خاصی داشت!
به نظرم به همین زودیها شهید میشه!
علی هاشمی گفت:
افرادی مثل حسن باید شهید بشن!
اینها #لیاقت دارن و مزد لیاقت خودشونو میگیرن!
همانطور هم شد و چند روز بعد، قبل از عملیات #والفجر مقدماتی، خبر شهادت او به دستمان رسید.
#شهیدغلامحسین_افشردی
📚 من اینجا نمی مانم
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#قهرمان_لرستان
#سیلی_سرباز_بر_صورت_فرمانده!
🌷در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره. فرمانده گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری.
🌷یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه. بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند.
🌷سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند؛ گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم. بعد هم با گریه بیرون رفت.
🌷بعدها شنیدم آن سرباز، راننده و محافظ شهید بروجردی شده. یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت....
🌹 قهرمان لرستان، سردار سرلشکر پاسدار محمّد بروجردى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش عباس هست🥰✋
*همه چیز رو فراموش کرده بود اِلا ابوالفضل(ع)*💚
*شهید عباس مجازی*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۶ / ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۱۷ / ۱۲ / ۱۳۶۵
محل تولد: امیر کلا، بابل
محل شهادت: بیمارستان
🌹 دوست← *والفجر 8 مجروح شده بود*🥀برده بودنش یکی از بیمارستان های شیراز🏥 *حافظه اش را از دست داده بود🥀کسی را نمی شناخت حتی اسمش را فراموش کرده بود.*🍂 پرستاران یکی یکی اسم ها را می گفتند بلکه عکس العمل نشان بده💫 *به اسم ابوالفضل که می رسیدند شروع می کرد به سینه زدن💚 خیال می کردند اسمش ابوالفضل است*💛رفته بودم بیمارستان🏥 گفتند: *این جا مجروحی بستری است🍂که حافظه اش را از دست داده🥀فقط میدانیم اسمش ابوالفضله»*💚 رفتم دیدنش *تا دیدم شناختمش، عباس بود🍃عباس مجازی*🍃بهشون گفتم:« این عباس است نه ابوالفضل🍂 گفتند:« *ما هر اسمی که آوردیم عکس العمل نشان نداد🍂 اما وقتی گفتیم ابوالفضل شروع کرد به سینه زدن💚فکر کردیم اسمش ابوالفضل است.* 🥀عباس میون دار هیئت بود🏴 *توی سینه زنی اونقدر ابوالفضل ابوالفضل میگفت که از حال می رفت🥀بس که با اسم ابوالفضل سینه زده بود💚 این کار شده بود ملکه ذهنش،🍂همه چیز رو فراموش کرده بود🍂اِلا سینه زدن با شنیدن اسم ابوالفضل💚سرانجام به علت جراحات وارده🥀🖤 اسفند 65 به ملکوت اعلی پرواز کرد*🕊️🕋
*شهید عباس مجازی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔