eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
677 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . . 🌼وصیتنامه‌ۍ‌شهید : خدا تورا کمک‌کند اےامام‌زمان!💛 ما انتظار او را نمے کشیم؛ او انتظار ما را مے کشد...!⛅️ و وقتے خودمان را اصلاح کنیم.. بعدِساعاتے،ظھـ✨ـورمےکند :) 🌙 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی گم می شود/ به کجا می رویم؟! نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان. برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست. به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری. رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی.؟ خیلی آرام و متواضع پاسخ داد. این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است. و شما نمی توانی وارد شوی. منهم منتظر ماندم. مانع پرواز نشوم. 🔹در صورتیکه فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بودند. نه به نگهبان اهانت کرد. و نه خواستار تنبیه او. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم. 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂تفاوت ارتشیها با بسیجیها😂 از زبان شهید حاج ابراهیم همت امیر عقیلی سرتیپ دوم ستاد لشگر سی پیاده گردان گرگان یک روز به حاج همت گفت: "من از شما بدجور دلخورم" حاج همت گفت: "بفرمایید چه دلخوری دارید ؟" گفت : "حاجی شما هر وقت از کنار پاسگاههای ارتش رد می شوید یک دست تکان می دهید و با سرعت رد می شوید ولی وقتی از کنار بسیجی های خودتان رد می شوید هنوز یک کیلومتر مانده چراغ میزنی , بوق میزنی, آرام آرام سرعتت را کم می کنی 20 متر مانده به دژبانی بسيجیها پیاده می شوی لبخند می زنی دوباره دست تکان می دهی بعد سوار می شوی و از کنار دژبانی رد می شوی. همه ما از این تبعیض ما بین ارتشیها و بسیجیها دلخوریم .. " حاج همت با لبخند گفت: "اصل ماجرا این است که دژبانهای ارتشی چند ماه اموزش تخصصی دیده اند اگر ماشینی از دژبانی رد بشود و به او مشکوک شونداز دور بهش علامت میدن بعد تیر هوایی می زنند آخر کار اگر خواست بدون توجه از دژبانی رد شود به لاستیک ماشین تیر می زنند. ولی این بسیجیها که تو میگی اگر مشکوک شوند اول رگبار می بندند تازه بعد یادشان میافتد باید ایست بدهند یک خشاب را خالی می کنند بابای صاحب بچه را در میاورند بعد چندتا تیر هوایی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد ؛ داد می زنند ایست".این را که حاجی گفت ، بمب خنده بود که توی قرارگاه منفجر شد.😂 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید توکل حسنوند همیشه روزه بود، جبهه هم که می رفت با فرمانده اش قرار می گذاشت که 10 روز جابجایش نکنند تا بتواند قصد کند و روزه بگیرد. جوان 21 ساله که یکی از نیروهای زبده اطلاعات عملیات لشگر 57 ابوالفضل(ع) بود، طی عملیاتی در منطقه حاج عمران شد و پس از یکسال که خانواده منتظر جنازه اش بودند، با پیکری کاملاً سالم به خرم آباد برگشت. به دستور نماینده امام و امام جمعه خرم آباد- آیه الله میانجی- پیکر شهید به مدت یک هفته در مکان مخصوصی در بیمارستان شهید مدنی خرم آباد مورد زیارت عموم مردم شهر قرار گرفت. عطر خوشبوی پیکر مطهر شهید همه زائرین را مبهوت کرده بود. 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊 @baShoohada 🕊
مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: " رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است." آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟ گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم. بهش گفتم اگه تو بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.... مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت: مادر خدا هست... 📚برگرفته از کتاب فاطمیون 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امشب مون داداش مرتضی هست🥰✋ *سید شهیدان اهل قلم*📷 *شهید سید مرتضی آوینی*🌹 تاریخ تولد: ۲۱ / ۶ / ۱۳۲۶ تاریخ شهادت: ۲۰ / ۱ / ۱۳۷۲ محل تولد: شهر ری محل شهادت: فکه 🌹او کارگردان فیلم مستند و روزنامه‌نگار حوزهٔ فرهنگی اهل ایران بود🌷کلام شهید← *دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند💚 وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین*💚 همرزم← پای سید روی مین رفت🥀 *پایت روی آن برود، 1300، 1400 ساچمه بیرون می‌ریزد. تقریباً در آن صحنه همه زخمی شدیم*🥀من عقب برانکارد سید را گرفته بودم🥀 *پا از مویرگ‌ها جدا شده بود🥀و سه چهار بار پایش زیر پایم افتاد و روی زمین کشیده شد*🥀بی‌شباهت به صحنه‌ی شهادت آقا اباالفضل العباس(ع) نبود🥀 *که می‌گفتند به پا ضربه زدند و پا از روی اسب کشیده می‌شد.🥀پایش را برداشتم و روی سینه‌اش گذاشتم*🥀و شروع کرد مادرش را صدا زدن: *«یا فاطمه زهرا(س)💚 خیلی دردش زیاد بود*🍂 یک جا دیگر نتوانست تحمل کند گفت: *«خدایا! همه گناهانم را ببخش و مرا شهید کن»*🕊️ این آخرین ذکر سید بود و بعد از آن به اِغما رفت🍂 *و دوربینش به هنگام شهادت خاموش شد📷🥀 20 فروردین 1372 بود در فکه و در حال ساخت مجموعه مستند و تلویزیونی روایت فتح📷 که او بر اثر برخورد با مین‌🥀به شهادت رسید.*🕊️🕋 *شهید سید مرتضی آوینی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 Zeynab:Roos..🖤💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا