#اینگونه_مسئولینم_آرزوست...!!
#هست_ولی_کمه!
🌷آن روزها هر کدام از بچه ها به نوبت یک شبانه روز شهردار میشدند، وظیفه شهرداری عبارت بود از غذا گرفتن، سفره پهن کردن، غذا دادن، ظرف شستن، جارو کردن و از اینگونه کارها....
🌷روزی بچه های سپاه بهبهان به شوش آمده بودند. در مورد کم و کیف اعزام نیرو با مجید جلسه ای داشتند. یکی از دوستان در همان موقع آمد و او را صدا زد و گفت: برادر مجید امروز نوبت شهرداری شماست، ظرفها مانده است. وی در جواب گفت الان میآیم. ما تا حدودی از حرکت دوستان ناراحت شدیم.
🌷اما او خواست این نکته را گوشزد کند که در اینجا، حتی فرمانده هم در نوبت شهرداری است و در امور ریز و درشت، پا به پای دیگران کار میکند. او به خدمتگزاری به نیروهای خویش عشق میورید و آن روز مجید خیلی زود جلسه را جمع و جور کرد و به انجام امور به اصطلاح شهرداری پرداخت.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار دکتر مجید بقایی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
*ذبیح الله مدافع حرم*🕊️
*شهید محمد حسین علیخانے*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۵۰
تاریخ شهادت: ۱۵ / ۶ / ۱۳۹۵
محل تولد: کرمانشاه
محل شهادت: سوریه
*🌹مادرش← یک شب قبل از تولد حسین خواب دیدم یک هدیه برای من از سقف به پایین آمد🍃 در آن لحظه متوجه حضور یک آقایی روی پله شدم که هدیه را با دستان خود به من داد💛وقتی نام او را پرسیدم گفت: من امام زمان شما هستم💚و آقایی هم که هدیه را از بالا تحویل داد امیرالمومنین علی(ع) است💚 این هدیه به شما امانت داده میشود،🎊 خیلی خوب از او مراقبت کن و سپس او را از تو پس میگیریم.»🎊 از آن شب به بعد هر زمانی که پسرم به جبهه میرفت همهاش دلهره داشتم🥀و میگفتم این هدیه را به زودی از من میگیرند🥀تا اینکه بالاخره در راه دفاع از حرم شهید شد🕊️و خدا را بابت این پیروزی بزرگ شکر میکنم🌷همسرش← اولین اعزامش به سوریه مصادف با ایام شهادت حضرت زهرا (س) بود🏴 دفعه دوم مصادف با سالروز ولادت صاحبالزمان (عج) بود💚 دفعه سوم مصادف با ایام تولد امام رضا (ع) بود💛 محمد حسین میگفت با این اعزام ها لابد خدا برایم برنامه ریزی دارد🕊️همسرم ذبیح الله شهدای مدافع حرم است🌷در روز عید قربان به دنیا آمد🎊 در روز عید قربان ازدواج كرد🎊 و در آستانه این عید بزرگ نیز به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید محمد حسین علیخانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
🌺🌸🍃
#لبخند_شهدا
با یه موتور درب و داغون میومد کمیته، سر و کله اش که پیدا میشد بچه ها تیکه بارش میکردند.
آقای بروجردی! پارکینگ ماشین های ضد گلوله اون طرفه ، برو اونجا پارکش کن!
حاجی! حیفه اینو سوار میشی ها! میدونی بهش خط بیفته چی میشه!؟ 😂
حاجی بده من ببرمش روش چادر بکشم تا آفتاب نخوره، حیفه! 😄
بروجردی هم کم نمی آورد، موتور رو داد به همین آخری و گفت:
بارک الله! ببر چادر بکش روش، فقط مواظب باشیا، ما همین یه وسیله رو داریم. 😂😂
شهید #محمد_بروجردی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
❌❌ دیدن عکس فوق برای تمامی مسئولین واجب است!
#فرماندهی_متواضع
🌷تازه رسیده بودم به قرارگاه. همانطور که داشتم میرفتم صحنه ای عجیب دیدم. در آن هوای گرم و در آن موقع از ظهر که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر بودند، حاج احمد کنار تانکر آب نشسته بود و با عشق، ظرف های نهار بچه های قرارگاه را میشست. گفتم شاید حاج احمد نباشد؛ اما وقتی جلوتر رفتم دیدم خود اوست.
🌷آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو بیا، فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، بشقاب های نیروهایش را بشوید!؟ فوری دوربینم را آماده کردم و خیلی سریع، قبل از اینکه متوجه شود، از او در آن حالت عکس گرفتم.
🌹خاطره ای به یاد سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
4_5963190408321173145.mp3
3.4M
#داستان شخصی که در روز غدیر ولایت حضرت علی (ع) را نپذیرفت!
🎙 حجت الاسلام استاد عالی
#رسانه غدیر باشیم ✨
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d