رفاقت با شهدا
بابای من فدای بابای رقیه شد...
رقیه را تو با تمام وجودت فهمیدی
وقتی فقط از تمام وجودت یک عکس
برایت ماند...
شبیه سه ساله حسین
که از تمام وجودش فقط یک سر برایش ماند...
🌷شهید جواد عبدی به همراه تنها دُردانه اش نازگل
#آخرین عکساهای شهید وفرزندش ده روز قبل از شهادت
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
روایت اول؛ بخشندگی شهید محمدرضا دهقان یکی از دلیرانی است که دل به دریای عاشقی زد و پا به میدان دفاع
#آخرین مکالمه
این شهید بلندمرتبه بارها و بارها حرف از رفتن و به شهدا پیوستن را زمزمه میکرد و با من به دفعات در این مورد درد و دل میکرد و میگفت: مامان، حلالم کن. دعا کن شهید بشم. من هم با همان جمله تکراری جوابش را دادم و گفتم: برای شهادت، اول نیتت را خالص کن. اینبار گفت: مامان، به خدا نیتم خالصِ خالصه. ذرهای ناخالصی وجود ندارد. این را که شنیدم گفتم: پس شهید میشوی. آنقدر از شنیدن این حرف خوشحال شد که از پشت خط، صدای جیغهایش میآمد. باز هم ادامه داد و گفت: پس دعا کن بدنم هم مانند شهدای کربلا تکهتکه شود. از این خواستهاش جا خوردم و گفتم: محمدرضا! این دعا از من برنمیآید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آخرین جمله شهیدمحمدرضادهقان
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرمانده دسته بود.
#در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است. اگر کسی در باره حضورش در جبهه سوال میکرد، طفره میرفت و چیزی نمیگفت. یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:" اگر یک نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه مریض شوند." یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada ✨
رفاقت با شهدا
#پارت هشتم 🎋
#آخرین مکالمه و التماس دعا از پدر
در این آخرین مکالمه وقتی بابک تماس گرفت من از تهران داشتم برمیگشتم رشت که به مشهد بروم. بابک تا شنید من میخواهم مشهد بروم گفت آقا جان قول بده من را دعا کنید. من گفتم: پسرم، عزیزم، قربان صدایت بشوم تو باید من را دعا کنی، گفت نه آقا جان قول بده، هردو از هم التماس دعا داشتیم و این شد آخرین حرفهای بین من و بابک بود. نکته جالب اینجاست که بابک همان روز از من خواست که از دوستان شهیدم بخواهم شفاعتش را بکنند و این اتفاق یک جور عجیبی افتاد و بعد از شهادتش من اصلا خبر نداشتم که مزارش را کجا در نظر گرفتهاند اما وقتی که برای تشییع او رفتیم دیدم که خانه جدید بابک درست کنار بچههای عملیات کربلای دو و کربلای پنج است که همگی دوستان و همرزمان من بودند و در جبهه شهید شدند. دیدم بابک با دوستان من همجوار شده است. همان موقع به پسرم گفتم بابک جان، بابک زیبای من دیدی خدا خودش تو را به خواستهات رساند، خودش آرزویت را برآورده کرد؛ تو باعث افتخار من شدی پسرم.
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#آخرین یادداشت شهید باکری
وقتی کلامی میشنوید آنرا برای عمل کردن بیاموزید و نه برای نقل کردن که راویان همیشه بسیار هستند اما رعایت کنندگان اندکند !!
👤 امام علی (ع)
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada