eitaa logo
پایگاه مقاومت مسجد امام حسن عسکری علیه السلام قم
261 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
💐کانال پایگاه مقاومت بسیج خواهران مسجد امام حسن عسکری علیه السلام صفاشهر قم🌼 🌸در راستای تربیت انقلابی و تشکیل بسیج میلیونی بانوان 🌸 برای ارتباط با ادمین کانال : @Ebrahim_hady یا با شماره ی ۰۹۹۰۷۶۳۵۷۳۰ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم کپی‌حرام🚫 خیلی قبل‌تر از خانه‌اش پیاده می‌شود. گاهی قدم زدن تا حدی حال آدم را خوب می‌کند. یعنی ایمان می‌تونه راضیش کنه؟! خدایا همه‌ی امیدم تویی. از ظهر تا الآن حتی برای لحظه‌ای این حرف امیر را فراموش نکرده: "تو انتخاب مامانم بودی". شده بود یک زخم عمیق که روح و جانش را به درد می‌آورد. چند قدم جلوتر یک زن بساط پهن کرده است. لیف و اسکاچ‌های رنگ به رنگ و دست‌باف خودش برای فروش گذاشته. کنار آن زن که بچه‌ی کوچکش هم در آغوش گرفته می‌نشیند. بچه‌ مدام توی بغل مادرش وول می‌خورد. از بس مادرش توی بغل نگهش داشته، خسته شده. بشری سلام می‌کند. گونه‌ی بچه را نوازش می‌کند. دستش را می‌گیرد و می‌بوسد. _چند تومنه اینا؟ می‌داند که امیر این لیف‌ها را نمی‌پسندد. چند اسکاچ برمی‌دارد. پولشان را حساب می‌کند. با لبخند می‌گوید: می‌شه یه شکلات بدم به بچه‌تون؟ _دست شما درد نکنه. بشری دست توی کیفش می‌کند که شکلات دربیاورد. نگاهش به جعبه‌ی مخملی می‌افتد. نفسش را آهمانند بیرون می‌دهد. چقدر فراموش‌کار شدم من! این نذر هنوز توی کیفم مونده! النگوی طلایی که نذر سلامتی امیر کرده بود را همراه چند شکلات توی دست زن می‌گذارد. زن با تعجب نگاهش می‌کند. مثل همیشه لبخند گیرایی می‌زند. _فکر کن از خواهرت قبول می‌کنی. به در آپارتمان می‌رسد. امیر با عجله بیرون می‌آید. خسته و دل‌شکسته است اما مثل همیشه در سلام کردن پیش‌دستی می‌کند. امیر بدون این‌که جوابش را بدهد به طرف سراتویش می‌رود. بشری سر جایش می‌ایستد و به او نگاه می‌کند. بدهکارم هستم! با شنیدن صدای جیغ لاستیک‌ها، آه سنگینی می‌کشد. همان لحظه درد شدیدی در قفسه‌ی سینه‌اش می‌پیچد. دستش را به در می‌گیرد. درد از پایین قفسه‌ی سینه‌اش شروع و توی گودی گردنش تمام می‌شود. خودش را به آسانسور می‌رساند. دستش را جلو می‌برد تا دکمه را بزند اما انگشت‌هایش سر شده‌اند. سری برای این وضعیت خودش تکان داد. با پشت دست مچ شده‌اش دکمه را می‌زند. با نفس‌های به شماره افتاده‌، از در خونه‌ داخل می‌رود. پشت در مجبور می‌شود تکیه بدهد. چشم‌هایش سیاهی می‌روند. همون‌جا سر می‌خورد. .. .. ایمان فقط گفته بود: کار واجبی باهات دارم. هر جا هستی خودت‌و برسون قدوسی. امیر با سرعت رانندگی می‌کند. انقدر که از بچگی ایمان حواسش به او بوده و از او هواداری می‌کرد، از ایمان بیش‌تر از بقیه حرف شنوی دارد. نزدیک قدوسی می‌شود. می‌خواهد به ایمان زنگ بزند و بپرسد کجا باید بیاید. متوجه می‌شود گوشی‌اش همراهش نیست. باید تمام مسیر آمده را برگردد. اولین دوربرگردان دور می‌زند. به سرعت برق به خانه‌اش می‌رسد. کلید را توی قفل می‌چرخاند. قفل باز می‌شود اما در نه. فکر می‌کند شاید گیر کرده. در را محکم‌ هل می‌‌دهد اما فقط به اندازه‌ی یک وجب باز می‌شود. صدای زنگ گوشی‌ش از داخل خانه می‌آید. بشری را صدا می‌زند. جوابی نمی‌شنود. دوباره بلند‌تر صدایش می‌زند. معلوم نیست از راه نرسیده باز کجا رفته! _امیر! صبر کن. صدای ضعیف بشری او را به شک می‌اندازد. نکنه بشری پشت دره؟ _بشری! کمی بیش‌تر در را هل می‌دهد. به قدری که بتواند از پهلو وارد خانه بشود. بشری در حال تلاش برای بلند شدن است. _چت شده باز؟ این چند ساعت بیرون از خانه نتوانسته بود چیزی بخورد. دوباره لرزش دست گرفته. نفس سنگینی می‌کشد. _خودم‌و تا بالا رسوندم ولی دیگه داخل که اومدم، چشام سیاهی رفت. امیر کمکش می‌کند. روی مبل می‌نشاندش.. دوباره صدای تلفنش بلند می‌شود. از روی اپن برش می‌دارد. _جانم داداش. _گوشیم‌و جا گذاشته بودم. چند لحظه ساکت می‌شود. _میام الآن. تماس را قطع می‌کند. پوفی می‌کشد. _تو این گیر و دار ایمان‌و کم داشتم. _داره میاد این‌جا؟ جوابی نمی‌دهد. از خانه بیرون می‌زند. ✍🏻 کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
✅ در ماجرای ذبح اسماعیل (ع) توسط ابراهیم (ع) خدا چه زمانی نمره قبولی به ابراهیم داد؟ 🌹 کلام خدای : هنگامى كه اسماعیل به سن رشد رسید، ابراهیم به او گفت: پسرم! من در خواب مى‏بينم كه تو را ذبح مى‏كنم. با تأمل بنگر و ببین نظر تو چيست؟ اسماعیل گفت: پدر! آنچه به تو دستور داده شده، انجام بده! اگر خدا بخواهد، مرا اهل صبر خواهى يافت. پس هنگامى كه هر دو خدا شدند و ابراهيم، پیشانی اسماعیل را بر زمين گذاشت تا ذبحش كند، به او ندا داديم كه: اى ابراهيم! خوابت را محقق کردى و فرمان پروردگارت شدى. ما به کسانی که خوب عمل می کنند، اين گونه پاداش مى‏دهيم كه شدنشان را به جاى عمل مى پذيريم. ✍️ شرح: خدا بودن، یعنی مطیع دستورات و خدا بودن. این اساس سبک زندگی قرآنی است. 📖 فلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ * فَلَمَّا وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ * وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ (صافات، 102 تا 105) ╔ ✾" 🔰 "✾ ════════════╗  کانال پایگاه مقاومت بسیج امام حسن عسگری(ع) @basigkhaharan ╚═══════ ✾" 🔰 " ✾
✨﷽✨ در فضای مجازی همانند فضای حقیقی جایز نیست و در صورتی که موجب افراد گردد باید و رضایت کند. ✅ خواندن و یا فیلم‌های به بهانه در فضای مجازی جایز نیست. ✅ و و محتوایی که در فضای مجازی که موجب شدن و آن شود به نفع اسلام مسلمین نبوده و جایز نیست. ✅ نوشتن ، دیگران در نامه و مطبوعات و یا در محیط وب و در فضای مجازی بیان علوم دیگران و گوش دادن به آن در فضای حقیقی جایز نیست. ✅ به دیگران در فضای مجازی همانند تهمت در فضای حقیقی است . ✅ و کردن دیگران در فضای مجازی جایز نیست. ✅ گفتن و تحقیر دیگران در فضای مجازی جایز نیست. ✅ انتشار و در فضای مجازی در صورتی که غیبت و هتک افراد گردد جایز نیست. ✅ دیگران در فضای مجازی در غیاب آنان و یا در حضور آنان در صورت هتک جایز نیست . ✅ مربوط به اقوام در فضای مجازی که و توهین به همراه داشته باشد و باعث قوم مورد نظر گردد جایز نیست. @samenqom313