۱.m4a
1.59M
✅ویژه ثامن (1)
🌀 صوتی/ اختصاصی
♦️ پیام بصیرتی و روشنگری دکتر قاسم حبیب زاده- مسئول محترم سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سازمان بسیج مستضعفین به جوانان مومن و پایِ کار انقلاب اسلامی
❇️ مبارزه جوانان مومن انقلابی با جریان تحریف در قالب نشست های بصیرتی در فضای مجازی.
🛑 جریان تحریف و مکمل آن جریان تحریم در پی ناامید کردن مردم هستند.
🔷 همواره اراده مردم انقلابی ایران، تقویت انسجام ملی، فتح قله های شرافت و کرامت و پیشرفت می باشد.
#نشستهای بصیرتی
#شهید کمالی
https://sapp.ir/meyar.pb
eitaa.com/meyarpb
https://rubika.ir/meyar_pb
◾️ #اطلاعیه
🔰 راهپیمایی مردم دارالمومنین شهرستان خوی در محکومیت حادثه تروریستی زائران گلزار شهدای کرمان و جنایات وحشیانه رژیم کودک کش صهیونیستی
▫️زمان : جمعه ۱۵ دی ماه بعد از نماز عبادی، سیاسی جمعه شهرستان خوی
◾️ مکان: از مصلی امام خمینی (ره) به طرف چهارراه مرکزی
#سپاه _شهدا _آذربایجان_ غربی
#سپاه_ شهرستان _خوی
#حوزه _سه _بسیج_ شهری _شهید_ حاجی قلیزاده
#گردان_ دوم_ امام _حسین (ع)
#از_زائرانت_هم _میترسند
#شهید _القدس
#دهه_ بصیرت _ومقاومت
#منتظران_ ظهور
19.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥لطفا این کار👆 بسیار مهم را منتشر کنید🙏
💥سرنوشت ایران بدون حجاب💥
عذاب خدا برای آنها که میدانند و به وظیفه عمل نمیکنند، بسیار سخت تر از افراد نادان است😱
#لبیک_یا_خامنهای
#شاهچراغ
#امامزمان
#حجاب
#زن_عفت_افتخار
#شهید
#ارمان_علی_وردی
🇮🇷توصیه شهید!
🌷چند روزی بود مریض بود. در تب می سوخت. ناگهان از خواب پرید. گفتم: چی شده ناصر؟
گفت: خواب دیدم!
کمی آب خورد و خوابید. ربع ساعت نشده دوباره از خواب پرید و گفت خواب یک شهید را دیدم.
باز با بی حالی چشم هایش روی هم افتاد. هنوز نیم ساعت نشده باز از خواب پرید. این بار اشک می ریخت.
گفتم: چی شده ناصر؟ خواب چی می دیدی؟
گفت: هر سه بار خواب یک شهید را دیدم. هر سه بار هم گفت: اگر می خواهی شهید بشی، باید یه چیزهایی رو توی خودت تغییر بدی، اصلاً #دروغ نگی، #غیبت هم نکنی!
گفتم: حالا چرا گریه می کنی؟
گفت: الکی امیدوارم می کنن، باشه از این به بعد بیشتر مواظبت می کنم ببینم این خواب چقدر صحت داره...
بالاخره هم مراقبت هایش نتیجه داد و شد شهید.
🇮🇷🌷🇮🇷
#شهید ناصر ورامینی
#شهدای_فارس
❤️🔥 این وصیتنامه را بیست بار بخوانید!
▶️ رهبر معظم انقلاب: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ از جان گذشتهی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّتنامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّتنامهاش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خواندهام.»
📝 گزیدهای از وصیتنامه شهید ۱۹ ساله، ناصرالدین باغانی:
🔹اینجانب ناصرالدین باغانی بندهی حقیر در درگاه خداوندم. چند جملهای را به رسم وصیت مینگارم:
🔸سخنم را دربارهی عشق آغاز میکنم.
ما را به جرم عشق موأخذه میکنند. گویا نمیدانند که عشق گناه نیست! امّا کدام عشق؟
🔹خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمیکرد، پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه!
🔸به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم، امّا همهی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم.
🔹بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری.
🔸فهمیدم در این مدت که فکر میکردم عاشق تو هستم اشتباه میکردهام، این تو بودی که عاشق من بودهای و من را میکشاندهای!
🔹اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو میآمدم. ولیکن وقتی توجه میکنم میبینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتادهام ولی باز مستقیم آمدهام؛ حال میفهمم که این تو بودهای که به دنبال بندهات بودهای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کردهای و هر شب به انتظار او نشستهای تا بلکه یک شب او را ببینی.
🔸حالا میفهمم که تو عاشق صادق بندهات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود؛ عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر.
🔹آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار میکردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق مینشستی. اما من بدبخت ناز میکردم و شب خلوت را از دست میدادم و میخوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر میکردم که با پای خود آمدهام
🔸وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی به صحنهی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نرد عشق ببازی. من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب میکردم.
🔹آخر تو بزرگ بودی و من کوچک؛ تو کریم بودی و من لئیم؛ تو جمیل بودی و من قبیح؛ تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم...
🔻امّا #شهادت چیست؟
🔸آن هنگام که رزمندهای مجاهد، بسوی دشمن حق میرود و ملائک به تماشای رزم او مینشینند و شیطان ناله بر میآورد و پای به فرار میگذارد و ناگهان غنچهای میشکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام میتوانیم داد؟
🔹شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید. فقط شهید میتواند شهادت را درک کند.
🔸#شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد. شهید در این دنیا قبل از این که به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمیتوانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصلشان نیز نمیتوانید درکشان کنید. شهید را شهید درک میکند. اگر شهید باشید شهید را میشناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمیکند که نمیکند.
🔹برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه میخورند، و از این در عجبند و حیرت میکنند که چرا به فکر خود نیستید!
🔸به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شدهاید نه برای ماندن در قفس! این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید...
#از_محبوب