🚢 سفینة النجاة است حسین علیه السلام🌴🌷🌴
☝️ خدا به حضرت نوح اجازه داد فقط «خانوادهی ایمانی» رو سوار کشتی کنه.
☜ فقط «اهل ایمان».
✅ هر کس که «اهل» بود رو سوار کُنه،
❌ ولی هر کس «نا اهل» بود رو حق نداشت سوارِ کشتی کنه..😨
⛔️ حتّی نوح اجازه نداشت همسر و پسرِ کافرش رو سوار کشتی کنه.😱
⚡️فقط «اهلِ ایمان».⚡️
قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ (هود/۴۰)
💢 به نوح گفتیم: «از هر یک از انواعِ حیوانات، یک جفت در کشتی سوار کن. و همچنین خانواده ات را، مگر کسانی که قبلاً وعده هلاکشان داده شده (همسر و فرزند کافرت)؛و همچنین مؤمنان را!»
🔎 دقّت کنیم:
🔴 «قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا... أَهْلَکَ... وَ مَنْ آمَنَ».
☝️ فقط اونهایی که «اهل» باشن، و فقط اونهایی که «مومن» باشن.❌
⛔️ حتّی تو سوره مومنون میفرماید که به نوح گفتیم درباره «ظالمین» اصلاً حرفی نزن:☝️❌
وَ لَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (مومنون/۲۷)
💢 ای نوح! اصلاً درباره ستمگران با من سخن مگو، که آنان همگی غرق خواهند شد.
✨✨✨✨✨
⁉ حالا ما از این آیات چه درسی باید بگیریم؟
در این فتنههای آخرالزمان، که امواج سهمگینش داره همه رو غرق میکنه، و به صغیر و کبیر👦👴 هم رحمی نمیکنه، ما باید به یه کشتیِ نجات پناه ببریم،
☝️ و کدوم کشتی بهتر از کشتی نجاتِ #امام_حسین (ع)، که پیغمبر اکرم (ص) فرمود بر روی عرش خدا نوشته شده است:
🌴 ️إنَّ الحُسَينَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفينَةُ النَّجاةِ.🌴
👈 حسین چراغ هدایت، و کشتیِ نجات است.
☝️ امّا یادمون باشه که برای سوار شدن به این کشتی، باید «اهل» شد..
👈 باید «ایمان» داشت.☺️
✅ چون #امام_حسین (ع) هم مثل نوح، از بالای عرشه، از خانوادۀ ایمانیاش دستگیری میکنه، از اونهایی که «اهل» هستند.
✔️ باید خودمون رو به حوالیِ کشتی نجاتِ #امام_حسین برسونیم، و با «توبه و عمل صالح»، خودمون رو جزو «خانواده ایمانی» ثبت کنیم،😊☺️ تا ارباب از ما هم دستگیری کنه:↶
👌 چون خداوند به ارباب شهیدان، فقط اجازۀ نجاتِ خانواده ایمانیاش رو داده:
🔴👈 «قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا... أَهْلَکَ... وَ مَنْ آمَنَ»
⚠️ و مراقب باشیم به سرنوشت پسر نوح دچار نشیم،😱
که گفت من به کوه بلندی پناه میبرم و نجات پیدا میکنم.
🔚 امّا قرآن میفرماید:
وَ حَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ (هود/۴۳)
💢 موج بین او و پدرش جدائی انداخت، و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت!
❗️حواسمون باشه!
«امواج گناه»، بین ما و #امام_حسین جدایی نندازه.😔
✍#د.س.ا.ص
🔅#پندانه
🔻عصا زنان و آرام نزدیک شد و در حالی که سعی میکرد نفسی تازه کند گفت: «پسرم خیر از جوونیت ببینی یه کمکی به من میکنی؟»
🔹راهش رو کج کرد و زیر لب گفت: من دانشجویم پولم کجا بود؟
🔹 پیرزن چند قدم دیگر دنبالش آمد و صدای خواهشش به گوش رسید که: «از صبح هیچی نخوردم، یه کمکی بکن دیگه، منم جای مادرت...»
🔹عصبانی برگشت سمت پیرزن، خواست بگوید که پولی برای کمک ندارد اما پیرزن اسکناس 5 هزار تومانی را سمتش گرفت و گفت: «خیر ببینی، من پا ندارم برم اونور، از سوپر اونطرف یه چیزی بخر برام، ثواب داره.ننه !»
🔸هیچگاه برای عصبانی شدن زود تصمیم نگیریم!
♦۱۸ شهریور ۵۷(فردای قتل عام مردم تو میدون ژاله) سفرای آمریکا و انگلیس به شاه گفتن ازش حمایت میکنن
چهار ماه بعد که از ایران فرار کرد تو کشورشون راش ندادن، حتی واسه درمان سرطانش
این سرنوشت همه کساییه که دلشونو به وعدههای آمریکاییها و اروپاییها خوش میکنن
👤 سید حمید علیزاده
💢نامه جانکاه #حاجقاسم خطاب به یارهمیشگی خود شهید پورجعفری: قول میدهم که اگر رفتم و آبرو داشتم،بدون تو وارد بهشت نشوم
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود،اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند،در هواپیما، ماشین و . . بارها نگاه کردم،جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشتهام.
حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود.
♦️حسین عزیز!خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند.
♦️حسین!بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی،حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم.
♦️حسین جان!شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر.
♦️حسین!پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی.
حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی.
♦️حسین عزیز!فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم میشود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی.
اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، کآنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند،خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم.
♦️حسین عزیزم!سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.
♦️حسین جان!عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد.
♦️حسین عزیز!اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند.
♦️برادر خوبم!اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است.
دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد،عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان.
♦️حسین!می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن،نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی!چون پاره ای از وجودم بودی،ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن.
انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم،دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام.
خداحافظ،برادرت قاسم سلیمانی
۱۰ / ۸ /۱۳۹۵ سفر حلب
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
سرماي شديدي خورده بود.احساس ميكردم به زور روي پاهايش ايستاده است. من #مسئول_تداركات لشكر بودم. با خودم گفتم: خوبه يك #سوپ براي حاجي درست كنم تا بخوره #حالش_بهتر بشه.
همين كار را هم كردم. با چيزهايي كه توي آشپزخانه داشتيم، يك سوپ ساده و مختصر درست كردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خيلي ناراحت شده است. گفت: چرا براي من سوپ درست كردي؟
گفتم: حاجي آخه شما مريضي، ناسلامتي #فرماندهي_لشكرم هستي؛ شما كه سرحال باشي، يعني لشكر سرحاله!
گفت: اين حرفا چيه ميزني فاضل؟ من سؤالم اينه كه چرا بين من و بقيهي نيروهام فرق گذاشتي؟ توي اين لشكر، هر كسي كه مريض بشه، تو براش سوپ درست ميكني؟
گفتم: خوب نه حاجي!
گفت: پس اين سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذايي رو ميخورم كه بقيهي نيروها خوردن.
#شهادت_اتفاقی_نیست
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک به حق دماء شهدائنا