sedayeenghelab 166.mp3
5.1M
📢 #صدای_انقلاب شماره: 166
💠 قسمت اول
🎙 عاشورا نتیجه تحریف
#دکتر_یدالله_جوانی
#عاشورا
#محرم
#تحریف
#فرهنگی
🆔 @sedayeenghelab_ir
Sedayeenghelab 165 - صدای انقلاب - نظریه ی ولایت فقیه - دکتر مسعود رضایی.mp3
4.5M
📢 #صدای_انقلاب شماره: 165
💠 مبنای تفاوت نظر درباره ی نظریه ی ولایت فقیه
🎙 دکتر مسعود رضایی؛ کارشناس حوزه ی فقه و اندیشه ی سیاسی
#ولایت_فقیه
#ولایت_مطلقه_فقیه
#امام_خمینی
#امام_خامنه_ای
#نظریه_ولایت_فقیه
#دکتر_مسعود_رضایی
#مسعود_رضایی
#اندیشه_سیاسی
#شبهه_سیاسی
🆔 @sedayeenghelab_ir
sedayeenghelab 167.mp3
5.13M
📢 #صدای_انقلاب شماره: 167
💠 قسمت دوم
🎙 عاشورا نتیجه تحریف
⭕️ کارشناس برنامه: دکتر یدالله جوانی
#عاشورا
#محرم
#تحریف
#فرهنگی
🆔 @sedayeenghelab_ir
sedayeenghelab 168.mp3
3.1M
📢 #صدای_انقلاب شماره: 168
💠 قسمت سوم
🎙 عاشورا نتیجه تحریف
⭕️ کارشناس برنامه: دکتر یدالله جوانی
#عاشورا
#محرم
#تحریف
#فرهنگی
🆔 @sedayeenghelab_ir
Sedayeenghelab 169 - صدای انقلاب - مکانیزم ماشه - دکتر سیامک باقری.mp3
8.5M
📢 #صدای_انقلاب شماره: 169
💠 چیستی مکانیزم ماشه
🎙 دکتر سیامک باقری؛ کارشناس مسائل بین الملل
#قطعنامه_۲۲۳۱
#شورای_امنیت
#مکانیزم_ماشه
#برجام
#بین_الملل
#دکتر_سیامک_باقری
🆔 @sedayeenghelab_ir
#گزارش_تصویری
مراسم محفل قرآنی نوجوانان و ارائه گزارش کلاس های تابستانی جمعه ۱۳۹۹/۰۵/۲۴ بعد از نماز مغرب و عشاء با حضور نوجوانان، والدین نوجوانان، مسئولین پایگاه و میهمانان برگزار شد؛
این مراسم پس از نماز جماعت مغرب و عشاء آغاز شد و در ادامه گزارش فعالیت های انجام شده، مسائل و مشکلات و شرح برنامه های فعلی و آینده واحد نوجوانان پایگاه توسط مسئول نوجوانان پایگاه برادر گودرزی ارائه شد و بیان شد که به دستور فرمانده محترم پایگاه، اولویت اول پایگاه مقاومت بسیج حضرت علی اکبر علیه السلام فعالیت قرآنی است به همین سبب نیاز است برای ادامه و بهتر پیش رفتن فعالیت های قرآنی نوجوانان، والدین گرامی با استاد قرآن همکاری و پیگیر انجام تکالیف فرزندان خود باشند.
در ادامه مراسم نیز پرسش و پاسخ تعدادی از حفاظ این دوره پایگاه و قرائت قرآن قاریان این دوره پایگاه در حضور میهمانان مراسم انجام شد.
#پایگاه_مقاومت_بسیج_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🌐 @Basij_aliakbar
✅ نشریه آیات انسان ساز / شماره 13/
موضوع: بصیرت عاشورایی
ارسال پاسخ نامه نشریه مهلت: 25 محرم 99
@seratt114 به آیدی
کانال گزارشات قرآنی بسیج صالحین( ایتا)
https://eitaa.com/quran_basij110
کانال معاونت تعلیم و تربیت(پیام رسان سروش)
Sapp.ir/tehran.salehin
داستان امام حسین(ع) و شیخ رجبعلی خیاط
شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید :
« یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛
حسین جان !
ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم.
وقتی اینگونه آرزو می کند، می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ.
شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد.
وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.
او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند:
شیخ رجبعلی !
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ ولی هیچ کدام جا خالی نکردند
و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند، دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی.
مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟
📚کتاب طوبای کربلا …صفحه ۱۴۱
صلي عليك يا ابا عبدالله◾️◾️◾️◾️
🔷🔹آیت الله شبیری زنجانی فرمودند:
چند سالی بود که معنی و تفسیر آیه 73 سوره زمر مرا بخود مشغول نموده بود
یعنی مومنین را به سمت بهشت می کشند .
از خود پرسیدم چرا گفته شده به سمت بهشت میکشند!!
تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم .که می فرماید:
🔹🔸مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین (ع) را ملاقات نمایند .
امام به دیدار محبان می آید .
این ملاقات بسیار طولانی می شود .
امام صادق می فرماید هردو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام, محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند .
ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد.
🌷🌷🌷
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام داشت، نداشت. لباسهای این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود. این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود.با بقیه بچه ها بازی نمیکرد و لباسهایش چرکین بودند. تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت در برگه اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت " نیاز به تلاش بیش تر دارد" احساس لذت میکرد. روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند. معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام میدهد". معلم کلاس دوم نوشته بود" تیدی دانش آموز دوست داشتنی در بین همکلاسیهای خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است". اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی میگذارد". در حالیکه معلم کلاس چهارم نوشته بود" تیدی دانش آموزی گوشه گیرست که علاقه به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستی ندارد و موقع تدریس میخوابد". اینجا بود که معلمش، خانم تامسون به مشکل دانش آموز پی برد و شرمنده شد. این احساس شرمندگی موقعی بیش تر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشام کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود. خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم میخورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود. اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده دانش آموزان قطع شد. در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: " امروز شما بوی مادرم را میدهی". در این هنگام اشک خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده میکرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام میکرد. از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی میکرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام". خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختی. بعد از چند سال خانم تامسون از دریافت دعوت نامه ای که از او برای حضور در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان رشته پزشکی دعوت کرده بودند و در پایان آن با عنوان " پسرت تیدی" امضاء شده بود، شگفت زده شد! او در آن جشن در حالیکه آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام میرسید، حاضر شد. آیا میدانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان کودکان مبتلا به سرطان است.
🌷🌷🌷