eitaa logo
«پایگاه انصارالحسین(ع)🇵🇸»
402 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
954 ویدیو
73 فایل
پایگاه مقاومت بسیج انصارالحسین(ع) کانال اطلاع رسانی برنامه ها و گزارش های پایگاه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️السـلام علیـک یا عــلی یبن موسي رضا ❤️ تنها من ب قید تو درمانده ام اسیـــر کز هر طرف شکسته دلی مبتلای توست... (ع) (ع) (ع)💚 🆔 @basij_ansar313
«ضامن آهو سلام...💚» 🔸حرم امام رضا(ع)🔸 🔹اردو پارک آبی 🔹 (ع) (ع) (ع)💚 🆔 @basij_ansar313
«ضامن آهو سلام...💚» 🔸حرم امام رضا(ع)🔸 🔸هماهنگی اردو پارک آبی 🔸 (ع) (ع) (ع)💚 🆔 @basij_ansar313
«ضامن آهو سلام...💚» 🔸حرم امام رضا(ع)🔸 🔹اردو پارک آبی 🔹 (ع) (ع) (ع)💚 🆔 @basij_ansar313
بعد از رکوع و سجده بعد از قیام هر شب دو زانو میزنم با احترام از دور.... (ع) (ع) (ع)💚 🆔 @basij_ansar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم هلال را که چرا قامتت خم است گفتا خموش باش که ماه محرم است سیاه‌پوشی حرم مطهر امام رضا(ع)🏴 ▪️سه‌شنبه ۲۷ تیر ماه ۱۴۰۲▪️ فرارسیدن عزای حسینی(ع) تسلیت باد. ⬛️ @basij_ansar313
باز محرم آمدو دلها شکست 💔 از غم زینب دل زهرا شکست ◾️@basij_ansar313
YEKNET.IR - shoor - pirayesh - shabe 1 muharram 1402 - shoor.mp3
5.81M
🔳 🌴ماه محرم شد ... 🌴ولی امسال به زیر خاکم به یاد خادم الحسین(علیه‌السلام) مهزیار رضایی و کربلایی صمد عباسی ▪️ @basij_ansar313 ▪️
📸 💠 استاد انصاریان 🔸در تعبیر معنوی، ابی عبدالله(ع) به تنهایی همه هستی است و آنچه خوبان همه دارند، او به تنهایی دارد؛ یعنی اگرچه یک فرد است، اما جمع است. ▪️ @basij_ansar313 ▪️
خدایا امیدوارم این دو شب گناهانمونو پاک کرده باشی که امشب خیلی کار داریم...😔💔 ▪️ @basij_ansar313 ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر سر دوش عمو آن سه ساله دختر دست ها را گره انداخته بر موی عمو زیر لب میگوید : عمر کوتاه رقیه به فدای خم گیسوی عمو 🖤🥀 @basij_ansar313
※ مجموعه داستان ۱ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز اول | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی ※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. ✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد. نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند. پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» ✘ امام (ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود. ــــــــــــــــــ  پ. ن  : داشتم به خودم فکر می‌کردم: از روزی که فهمیدم باری بر زمین هست، که باید بروم و بلندش کنم که یقیناً جمعیتی را به امامشان می‌رساند، تا روزی که این تصمیم عملی شود، یکسال طول کشید و من مصمم بودم که عملی نشود ! یکسال من " عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی " بودم، و این بار بزرگ، کم و بیش بر زمین ماند، تا ... امروز می‌فهمم رحم خدا را و منّت امام را، که نگفت برو، احتیاجی به تو و خودکارت ندارم! ※ چشمانش را بست و ۳۶۵ روز بعد راهم داد! (ع) ▪️@basij_ansar313▪️
🏴 خوبه گاهی وقتا گوشه هیئت توی تاریکی بشینیم و با خودمون فکر کنیم که چرا خیلیا در طول تاریخ به قافله شهداء کربلا پیوستند اما ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟؟!!! 🏴 وقتی با دلمون خلوت میکنیم میبینم بین ما و شهداء یه تفاوتهای محسوسی هست، میبینیم که ما اسیر بودیم و اونا آزاد... 🏴 وقتی که خوب نگاه میکنیم رنجیر اسارت خیلی چیزا رو به دست و پای دلمون میبینیم ▪️ ما اسیر به به و چه چه اطرافیانمونیم، دلمون غنج میره برای تعریف دیگران و کینه کسی که نقدمون میکنه رو به دل میگیریم ▪️ ما اسیر مدل ماشینمونیم، بدون خط و خش بودنش، بوق 1011 آلمانی اصل، شیشه دودی و واکس چرخش ▪️ ما اسیر مدل ریشیم، انگشتر خوش رکاب، تسبیح شاه مقصود ، لباس مارک و مدل سال ▪️ ما اسیر شلوغی هیئتیم،بزرگی خیمه، ریتم مداحی، نامی بودن سخنران و عکس یادگاری ▪️ ما اسیر نفسیم، اسیر حب و بغض، اسیر جاه و مقام، اسیر جناح و سیاست و گروه 🏴 وقتی که خوب نگاه میکنیم میبینیم سر تا پای ما غرق در اسارته، نفسمون آقای ماست و سرپرست ما شیطونک های اطراف مان!! 🏴 خب، با این همه غل و زنجیر که به دست و پای ما هست چطوری انتظار پرواز داشته باشیم؟ چطور میخوایم همراه باشیم با عشاق حسین علیه السلام؟! 🏴 اگه میخوایم اباعبدالله ما رو هم انتخاب کنه و اذن ورود بده برای پیوستن به قافله عشق باید بند بگسلیم از پای دلمون و عبور کنیم از همه دلبستگی هامون، رها بشیم از اسارت تمام لذات دنیوی و هجرت کنیم به سوی حسین علیه السلام (ع) ▪️ @basij_ansar313 ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجموعه داستان ۲ |ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز دوم | عبدالله بن مطیع پرده اول : ※ وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد. آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه می‌روم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد. اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟ عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک می‌شوند. پرده دوم: امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد. عبدالله به امام حسین علیه‌السّلام گفت: ‌ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟ امام (علیه‌السّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است. عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند. هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند». ـــــــــــــــــــــــ پ. ن : ※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید ! و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت می‌کرد! گویی او امام بود و حسین علیه‌السلام مأموم. ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت! و دغدغه‌ای بالاتر از پر آب شدنش! داشتم با خودم فکر می‌کردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجره‌ی فهم خودش می‌بیند، از پنجره‌ی آرزوها و دغدغه‌هایش. دارم یکی یکی ورق می‌زنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را ! همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را ! همان " فقط تو و دیگر هیچ " را! ✘ من قطعاً اگر به چشم سر هم امام را می‌دیدم، همان را می‌خواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود. چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمی‌شناختمش! ▪️ @basij_ansar313 ▪️