✳️ کولر بیتالمال
🔻 یک روز با دو تا از همرزمانش آمده بود خانه. خانه کوچک بود و تا دلت بخواهد، گرم. تابستان بود و عرق، همینطور شُر و شُر از سر و رویمان میریخت. یکی از دوستهای #عبدالحسین سینهای صاف کرد و گفت: «حاج آقا کولری را که دادید به آن بندهی خدا، برای خانهی خودتان که خیلی واجبتر بود!» کنجکاو شدم. با خودم گفتم: « پس شوهر ما هم کولر تقسیم میکند!» خندید و گفت: «شوخی نکن بابا! الآن خانم ما باورش میشود و فکر میکند اجازهی تقسیم تمام کولرهای دنیا دست ماست!» انگار فهمیدند عبدالحسین دوست ندارد راجع به این موضوع صحبت شود. دیگر چیزی نگفتند.
🔸 بعد از شهادتش، همان رفیقش میگفت: «آن روز، وقتی شما از اتاق بیرون رفتید، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای که #شهید دادند، آن #مادر_شهید که جگرش داغدار است، توی گرما باشد و بچههای من زیر کولر؟! خانوادهی من در انقلاب سهمی ندارند که بخواهند کولر #بیتالمال را بگیرند.»
📚 #خاکهای_نرم_کوشک | خاطرات #شهید_عبدالحسین_برونسی
📖 صفحات ۱۳۸ و ۱۳۹
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#شهدا_شرمندهایم
@basij_dadgostari_khr
⭕️ پدرش را بردند کردستان تا ببیند پسرش کجاست و چه میکند. وقتی خبر به پسر رسید، گفت: (بابا، شما از این امکانات #بیتالمال استفاده نکنید، چیزی اگر میخورید یا جایی میروید باید با خرج خودتان باشد)
پروردگارا، به خون #شهید_محمود_کاوه ، ما را در حفظ رعایت #بیتالمال و حقوق شهروندان، موفق بدار
#شهدا_شرمندهایم
@basij_dadgostari_khr