شب نیمه شعبان بود من بعد از نماز از امامزاده بیرون رفتم تا برم مراسم جشن ... میرم هیئت منتظران ، هرچی باشه ... از خونه ای که هیئت گرفته بودن میشد وضع مالی‌شون رو فهمید یه حیاط بزرگ، آلاچیق، استخر ، لوسترها و مسجمه های گرون، فرش های دستباف و... 🎙داستان صوتی کمی دیر تر - قسمت اول #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

بعد از اون جلسه نیمه شعبان یکراست با خط بی ار تی رفتم خونه پدرم ... و تا صبح اعمال شب نیمه رو انجام دادم. با صفا بود... بعد از نماز صبح خوابیدم، خواب عجیبی دیدم. تو خواب یه شخص نورانی بهم گفت... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

توی فهرستی که سیدمهدی بهم داد افراد سرشناسی بودن ... رفتم سراغ یکی شون که نماینده مجلس بود ... با دردسر عجیبی به بهانه رسوندن یک پیام مهم که از طرف هیئت شون هستم تونستم از ایست بازرسی رد بشم... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

توی اون لیست یه اسم عجیب بود. از روی کنجکاوی رفتم سراغش. نعیم . یه سرایدار افغانستانی . وجود چنین کسی توی اون جلسه خصوصی برام عجیب بود... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

بین اون اسم ها یک نفر به اسم حاج عباس بود... که مخارج هیئت کامل دست اون بود... تو بازار فرش به سختی تونستم پیداش کنم... رفتم سراغش تا پیام امام رو بهش برسونم... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

اسم من ... اسم اسدِ جوون بیست و چند ساله ای که یه دوره سفر کردم ... و با کسایی که باید یه چیزایی رو می‌فهمیدن صحبت کردم... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

حسین آدم به ظاهر معنوی و خوبی بود ... همون بود که من چند سال دنبالش بودم با خودم گفتم این آدم میتونه راه رسیدن به امام زمان رو نشونم بده... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

من خیلی به کارام فکر کردم ما مردم رو خوشحال میکنیم... فکر میکنید امام زمان از این کار ما راضی هست؟ ... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

بعضی از مردم فکر میکنن که نمیشه راحت به امام رسید ولی این تهمت بزرگیه به امام ... بزرگترین مشکل اینه که حضرت رو واسه خودمون میخواییم نه خودمون رو واسه حضرت ... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

تو یکی از شهرهای مسلمان نشین ... یه آدم خدانشناس تو لباس عالمان وارد شد و با گذاشتن جلسه و بحث حتی ذهن دانشمندا رو هم تخریب میکرد چه برسه به مردم ... طوری تو کارش خبره بود که کسی جلوش حرفی نداشت... اما ... این خبر به گوش علامه حلی رسید. اون نمی‌تونست مقابل این همه هجمه فرهنگی بی تفاوت باشه... #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan

بخاطر نگهداری از مادرش هنوز کربلا نرفته بود .... اما اونقدر کربلا رو دوست داشت که بهش کربلایی محمد میگفتن... 🥰 باید قدر آقامون رو بدونیم ❤️ امام همه جا پیش ماست. از احوال و نیت های ما هم خبر داره. باید پاک باشیم و حلال و حرام خدا رعایت کنیم و بیاییم توی مسیر. راستی چرا ما هنوز آقا رو ندیدیم؟ نکنه ما هم......... 😞 قسمت پایانی #داستان‌صوتی #کمی‌دیر‌تر 📍 @basij_emamzadehasan