eitaa logo
خبرگزاری بسیج خراسان رضوی🇮🇷
16.3هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
5.5هزار ویدیو
159 فایل
[📱شبکه های اجتماعی]: 🆔 eitaa.com/Basij_KhRazavi | ایتا 🆔 rubika.ir/Basij_KhRazavi | روبیکا 🆔 splus.ir/Basij_KhRazavi | سروش [🔎سایت]: 🌐https://basijnews.ir/fa/khorasan_razavi
مشاهده در ایتا
دانلود
از شهدا (شهید محمود کاوه) 🔴حکم فرماندهی❗️❗️❗️ 1️⃣ دست كرد توی جيبش و نامه اي بيرون آورد. حكم فرماندهی سپاه سقز بود. فكر كردم مال خودش است، با خودم گفتم: حتماً می خواد قول بگيره كه پشتش باشم و باهاش كار كنم. حكم را داد دستم، ديدم اسم من توی آن نامه نوشته شده. ‌📄📄📄 2️⃣نگاهش كردم، پرسيدم: اين حكم چيه؟ گفت: حكم فرماندهی سپاه سقز، برای تو گرفتمش، گفتم: خودت چی؟ گفت: از اين به بعد من هم مسئول عملياتم، اينم حكم. بی اختيار زدم زير خنده، گفتم: آقا محمود تو هم چه كارهایی می كنی ها! اينجا همه می دونن كه از تو شايسته تر و بهتر برای فرماندهی سپاه كس ديگه ای نيست. ✅✅✅ 3️⃣تنها چيزی كه نمی توانستم قبول كنم همين يك مورد بود كه او بشود مسئول عمليات و من بشوم فرمانده. آنقدر اصرار كردم تا مجبور شد حكم ها را عوض كند. 🌹🌹🌹 🗣راوی: برادر حمید خلخالی . sapp.ir/basijnews.khorasan_razavi
از شهدا (شهید محمود کاوه) 🔴هدف هفت❗️❗️❗️ 👇👇
از شهدا (شهید محمود کاوه) 🔴هدف هفت❗️❗️❗️ 1️⃣تا شروع عمليات فرصت زيادي نداشتيم، بايد سريعتر شناسايي مان را تمام مي كرديم. هدف هفت، «ارتفاعات بلفت» بود كه هم دور بود و هم خيلي مهم و حياتي. محمود قاطي همان تيمي شد كه بايد مي رفت آن سمت. دويست - سيصد متر مانده به پايگاه عراقيها، ايستاديم، 2️⃣بچه هاي اطلاعات مي گفتند: شبهاي قبل تا اينجا آمديم، چون مي ترسيديم لو برویم، جلوتر نرفتيم. هوا مهتابي بود، تا زير پاي سنگر كمينشان رفتيم. يك سرفه كافي بود تا همه چيز خراب شود، محمود گفت: بايد جلوتر برين، بايد از پشت سنگرهاشون رد شين و برين آن پشت، ببينين چه خبره؟ همه تعجب كرديم، ريسك خطرناكي بود. جواد سالارزاده و يكي، دو نفر ديگر اسلحه و تجهيزات را گذاشتند و چهار دست و پا از بين سنگرهاي كمين رد شدند، دهانم را به گوش محمود نزديك كردم تا بگويم: اگر بچه ها نيامدند چه كار كنيم، ديدم خوابيده. انگار نه انگار كه چند قدمي عراقيها هستيم. 3️⃣صدايي به گوشم رسيد؛ خوب كه نگاه كردم ديدم جواد و بچه هاي تيمش هستند، جواد با خوشحالي گفت: نيروهاي دشمن مثل مور و ملخ جمع شدن اون پشت، محمود كه بيدار شده بود گفت: فعلاً ساكت باشين،ا از اينجا دور شيم، وقتي به خط خودمان برگشتيم، خوشحال بوديم كه كار چهار، پنج شب شناسايي را يك شبه انجام داده ايم. اين را مديون حضور محمود بوديم. 🌹🌹🌹 🗣راوی: شهید ناصر ظریف . sapp.ir/basijnews.khorasan_razavi