eitaa logo
بسیج مدرسه علمیه معصومیه قم
1.9هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
158 فایل
همسنگران: مدرسه عملیّه معصومیه @masoumieh_ir هیئت فقه و شهادت @feghhoshahadat مجموعه دانش آموزی رویش های پیشران @rooyesh_pishrun مجموعه دانشجویی عالَمی دیگر @uni2howzeh مدیر کانال @basijmasoumieh
مشاهده در ایتا
دانلود
3.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 كدام بُعد از نقش آفرينی شهيد صدوقی در يزد، حضرت آقا را مجذوب خود كرد و آنرا بعنوان الگو برای يك حوزوی تراز معرفی كردند؟ 📌برشي از فيلم تازه منتشر شده از ديدار با دست اندركاران كنگره 4هزار شهيد استان يزد ✊بسيج مدرسه معصوميه قم: @basij_masoumieh
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥امام زمان ارواحنافداه فدایی پاکباخته نمی خواهند، می خواهند 🔺اگر نیاز به فدایی داشتند قطعا اکنون 313 نفر فدایی مثل شهید حججی ها وجود دارند ولی ایشان می خواهند، چون بنا نیست مظلوم باشند بلکه بناست حاکم باشند! ✊بسیج مدرسه معصومیه قم: @basij_masoumieh
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام خامنه اي: شهيد صدر آن زمان كه تازه انقلاب اسلامي پيروز شده بود به شاگردانش گفت ذوب در امام خميني(ره) شويد ولي ما امروز كساني را داريم كه بعد40سال هنوز ارزش انقلاب اسلامي را نفهميده اند!! ✊بسيج مدرسه معصوميه قم: @basij_masoumieh
♨️ بمناسبت روز مجلس؛ 📣 توصیف حضرت امام از قدرت روحی شهید مدرس 🔺وقتی شهید مدرس در پاسخ به رضاخان که گفته بود از جانم چه می خواهی با شجاعت گفت «میخوام تو نباشی!!» 🔰 شما ملاحظه کرده اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید: یک سید خشکیده لاغرِ ‏‎‎ با لباس کرباسی ـ یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هر کس‎‎‎‎‏ آن وقت را ادراک کرده می داند که زمان رضاشاه غیر زمان محمدرضاشاه بود. 🔹 آن‏‎‎‎‎‏ وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در‎‎‎‎‏ مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من می خواهی؟ گفته بود که‎‎‎‎‏ می خواهم که تو نباشی، می خواهم تو نباشی! این آدم که ـ من درس ایشان یک روز‎‎‎‏ رفتم ـ می آمد در مدرسه سپهسالار ـ که مدرسه شهید مطهری است حالا ـ درس‎‎‎‎‏ می گفت ـ من یک روز رفتم درس ایشان ـ مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه ای‎‎‎‎‏ است دارد درس می دهد؛ این طور قدرت روحی داشت. 🔸در صورتی که آن وقت در‎‎‎‎‏ کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از‎‎‎‎‏ آنجا ـ پیش ما ـ رفت مجلس. آن وقت هم که می رفت مجلس، یک نفری بود که همه‎‎‎‎‏ از او حساب می بردند. 🔹 من مجلس آن وقت را هم دیده ام. کانَّهُ مجلس منتظر بود که‎‎‎‎‏ مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کانَّهُ احساس نقص می کرد وقتی‎‎‎‏ مدرس نبود. وقتی مدرس می آمد، مثل اینکه یک چیز تازه ای واقع شده. این برای چه‎‎‎‎‏ بود؟ برای ‎‏اینکه یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می کرد و نه به دارایی و امثال ذلک؛‎‎‎‎‏ هیچ اعتنا نمی کرد؛ نه مقامی او را جذبش می کرد، [نه دارایی ] ایشان وضعش این طور‎‎‎‎‏ بود که ـ برای من نقل کردند این را که ـ داشت قلیان خودش را چاق می کرد. خودش‎‎‎‎‏ این طور بود. 🔸 فرمانفرمای آن روز ـ حالا که من می گویم «فرمانفرما»، شما به ذهنتان‏‎‎‎‎ ‎‎‎‎نمی آید که یعنی چه ـ فرمانفرمای آن روز وارد شده بود منزلش. گفته بود که به او،‎‎‎‎‏ حضرت والا، من قلیان را آبش را می ریزم، تو این را، آتش سرخ کن را درست کن یا‎‎‎‎‏ بعکس. از اینجا، همچو او را کوچک می کرد که دیگر نه، طمع دیگر نمی توانست بکند.‎‎‎‎‏ 🔹 وقتی این طور با او رفتار کرد که بیا این آتش سرخ کن را گردش بده، آن آدمی که همه‎‎‎‎‏ برایش تعظیم می کردند، همه برایش چه می کردند، این وقتی این طوری می رسیده، این‎‎‎‎‏ شخصیت‌ها را این طوری از بین می برد که مبادا طمع کند که از ایشان چیزی بخواهد‏‏. 🌐 منبع: صحیفه امام؛ ج16، ص451 ـ 452 ✊بسیج مدرسه معصومیه قم: @basij_masoumieh
♨️ بمناسبت روز مجلس؛ 📣 توصیف حضرت امام از قدرت روحی شهید مدرس 🔺وقتی شهید مدرس در پاسخ به رضاخان که گفته بود از جانم چه می خواهی با شجاعت گفت «میخوام تو نباشی!!» 🔰 شما ملاحظه کرده اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید: یک سید خشکیده لاغرِ ‏‎‎ با لباس کرباسی ـ یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هر کس‎‎‎‎‏ آن وقت را ادراک کرده می داند که زمان رضاشاه غیر زمان محمدرضاشاه بود. 🔹 آن‏‎‎‎‎‏ وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در‎‎‎‎‏ مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من می خواهی؟ گفته بود که‎‎‎‎‏ می خواهم که تو نباشی، می خواهم تو نباشی! این آدم که ـ من درس ایشان یک روز‎‎‎‏ رفتم ـ می آمد در مدرسه سپهسالار ـ که مدرسه شهید مطهری است حالا ـ درس‎‎‎‎‏ می گفت ـ من یک روز رفتم درس ایشان ـ مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه ای‎‎‎‎‏ است دارد درس می دهد؛ این طور قدرت روحی داشت. 🔸در صورتی که آن وقت در‎‎‎‎‏ کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از‎‎‎‎‏ آنجا ـ پیش ما ـ رفت مجلس. آن وقت هم که می رفت مجلس، یک نفری بود که همه‎‎‎‎‏ از او حساب می بردند. 🔹 من مجلس آن وقت را هم دیده ام. کانَّهُ مجلس منتظر بود که‎‎‎‎‏ مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کانَّهُ احساس نقص می کرد وقتی‎‎‎‏ مدرس نبود. وقتی مدرس می آمد، مثل اینکه یک چیز تازه ای واقع شده. این برای چه‎‎‎‎‏ بود؟ برای ‎‏اینکه یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می کرد و نه به دارایی و امثال ذلک؛‎‎‎‎‏ هیچ اعتنا نمی کرد؛ نه مقامی او را جذبش می کرد، [نه دارایی ] ایشان وضعش این طور‎‎‎‎‏ بود که ـ برای من نقل کردند این را که ـ داشت قلیان خودش را چاق می کرد. خودش‎‎‎‎‏ این طور بود. 🔸 فرمانفرمای آن روز ـ حالا که من می گویم «فرمانفرما»، شما به ذهنتان‏‎‎‎‎ ‎‎‎‎نمی آید که یعنی چه ـ فرمانفرمای آن روز وارد شده بود منزلش. گفته بود که به او،‎‎‎‎‏ حضرت والا، من قلیان را آبش را می ریزم، تو این را، آتش سرخ کن را درست کن یا‎‎‎‎‏ بعکس. از اینجا، همچو او را کوچک می کرد که دیگر نه، طمع دیگر نمی توانست بکند.‎‎‎‎‏ 🔹 وقتی این طور با او رفتار کرد که بیا این آتش سرخ کن را گردش بده، آن آدمی که همه‎‎‎‎‏ برایش تعظیم می کردند، همه برایش چه می کردند، این وقتی این طوری می رسیده، این‎‎‎‎‏ شخصیت‌ها را این طوری از بین می برد که مبادا طمع کند که از ایشان چیزی بخواهد‏‏. 🌐 منبع: صحیفه امام؛ ج16، ص451 ـ 452 ✊بسیج مدرسه معصومیه قم: @basij_masoumieh
بسیج مدرسه علمیه معصومیه قم
♨️ بمناسبت روز مجلس؛ 📣 توصیف حضرت امام از قدرت روحی شهید مدرس 🔺وقتی شهید مدرس در پاسخ به رضاخان که گفته بود از جانم چه می خواهی با شجاعت گفت «میخوام تو نباشی!!» 🔰 شما ملاحظه کرده اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید: یک سید خشکیده لاغرِ ‏‎‎ با لباس کرباسی ـ یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هر کس‎‎‎‎‏ آن وقت را ادراک کرده می داند که زمان رضاشاه غیر زمان محمدرضاشاه بود. 🔹 آن‏‎‎‎‎‏ وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در‎‎‎‎‏ مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من می خواهی؟ گفته بود که‎‎‎‎‏ می خواهم که تو نباشی، می خواهم تو نباشی! این آدم که ـ من درس ایشان یک روز‎‎‎‏ رفتم ـ می آمد در مدرسه سپهسالار ـ که مدرسه شهید مطهری است حالا ـ درس‎‎‎‎‏ می گفت ـ من یک روز رفتم درس ایشان ـ مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه ای‎‎‎‎‏ است دارد درس می دهد؛ این طور قدرت روحی داشت. 🔸در صورتی که آن وقت در‎‎‎‎‏ کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از‎‎‎‎‏ آنجا ـ پیش ما ـ رفت مجلس. آن وقت هم که می رفت مجلس، یک نفری بود که همه‎‎‎‎‏ از او حساب می بردند. 🔹 من مجلس آن وقت را هم دیده ام. کانَّهُ مجلس منتظر بود که‎‎‎‎‏ مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کانَّهُ احساس نقص می کرد وقتی‎‎‎‏ مدرس نبود. وقتی مدرس می آمد، مثل اینکه یک چیز تازه ای واقع شده. این برای چه‎‎‎‎‏ بود؟ برای ‎‏اینکه یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می کرد و نه به دارایی و امثال ذلک؛‎‎‎‎‏ هیچ اعتنا نمی کرد؛ نه مقامی او را جذبش می کرد، [نه دارایی ] ایشان وضعش این طور‎‎‎‎‏ بود که ـ برای من نقل کردند این را که ـ داشت قلیان خودش را چاق می کرد. خودش‎‎‎‎‏ این طور بود. 🔸 فرمانفرمای آن روز ـ حالا که من می گویم «فرمانفرما»، شما به ذهنتان‏‎‎‎‎ ‎‎‎‎نمی آید که یعنی چه ـ فرمانفرمای آن روز وارد شده بود منزلش. گفته بود که به او،‎‎‎‎‏ حضرت والا، من قلیان را آبش را می ریزم، تو این را، آتش سرخ کن را درست کن یا‎‎‎‎‏ بعکس. از اینجا، همچو او را کوچک می کرد که دیگر نه، طمع دیگر نمی توانست بکند.‎‎‎‎‏ 🔹 وقتی این طور با او رفتار کرد که بیا این آتش سرخ کن را گردش بده، آن آدمی که همه‎‎‎‎‏ برایش تعظیم می کردند، همه برایش چه می کردند، این وقتی این طوری می رسیده، این‎‎‎‎‏ شخصیت‌ها را این طوری از بین می برد که مبادا طمع کند که از ایشان چیزی بخواهد‏‏. 🌐 منبع: صحیفه امام؛ ج16، ص451 ـ 452 ✊بسیج مدرسه معصومیه قم: @basij_masoumieh