#شهدا_و_ارادت_به_حضرت_مادر.... زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و ... در جايي از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بي ادبي مي‌شد. من اين را فهميدم لابد ديگران هم همين طور، ولي همه لال شديم و دم بر نياورديم با جهان بيني روشنفكري خودمان قضيه را حل كرديم طرف هنرمند بزرگي است و حتما منظوري دارد و انتقادي است بر فرهنگ مردم اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا داري توهين مي‌كني؟! همه سرها به سويش برگشت. در رديف‌هاي وسط آقايي بود چهل و چند ساله با سيمايي بسيار جذاب و نوراني كلاهي مشكي بر سرش بود و اوركتي سبز بر تنش. از بغل دستي‌ام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را مي‌شناسي؟» گفت: « #سيدمرتضي_آويني است.»

و چگونه است که یک بسیجی جوان این چنین بر معرجی پا می‌نهد که عرفای سینه‌سوخته‌ی هفتاد ساله را بدان راهی نیست؟! «این من نیستم که هواپیما را زدم؛ خدا بود که موشک را بر تن هواپیما نشاند» "وَ ما رَمَیت اذ رَمَیت و لکِنَّ اللهَ رَمی..." #روایت_فتح #سیدمرتضی_آوینی

اگر درست بیندیشیم، تقدیر آیندۀ جهان نه در كف نام‌آوران دنیای تیرۀ سیاست، بلكه در كف دلاوران گمنامی ست كه فارغ از نام و نشان دست‌اندركار تغییر عالم هستند. 🌷 شهید #سیدمرتضی_آوینی @basijalborz_irankochak