eitaa logo
خبرگزاری بسیج البرز
12.2هزار دنبال‌کننده
50.2هزار عکس
11.9هزار ویدیو
128 فایل
کانال خبرگزاری بسیج استان البرز پنجره ای برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی با تفکر بسیجی سایت: basijnews.ir/fa/alborz
مشاهده در ایتا
دانلود
راوی: خودِ شهید، به نَقل از مهدی مظاهری دوست و داماد خانواده شهید علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : از همان صبح پنج شنبه، برای نزدیک کردن شباهت ام، عینک را برداشته و محاسن را به عکس نصیر شبیه کرده بودم. پیراهنِ مشکیِ با خط افقی سفید را از خود نصیر گرفته بودم. موها راهم نامنظم و بدون شانه کردن گذاشتم تا بالباس های کهنه ام جور شود. از آخرین اعزام نصیر شش ماه گذشته بود، کسی او را به یادنداشت تا بامن مقایسه کند. قضیه فرودگاه با حرف های آقا مهدی که تاکنون حتی یک نفر هم نتواتسته از گیت بازرسی با مجوز تقلبی عبور کند کابوس من شده بود. مسئول آمارگیری که ابوکاظم صدایش می کردند، اسامی را می خواند، کارت و پلاک توزیع می کرد. هربار نوبتِ من می شد می رفتم آخر صف. بالاخره نوبت من شد. کارتم را نگاه کرد و گفت: اینکه تو نیستی. نمی تونی بری. برو اون حاج آقا که اونجا ایستاده تاییدت کنه. رفتم پیش حاج آقایی که نشانم داده بود. نگفتم من را تایید کن. تا دیدمش، پریدم بغلش و با لهجه افغانستانی شروع کردم سلام و احوال پرسی. شخصی که منتظر بود من تاییدیه بیاورم دید بغل حاج آقا هستم و مشغول سلام و احوال پرسی گفت تایید است دیگر. رَدَّم کرد رفتم. تند و تند نفسم پُر و خالی می شد و به خودم می گفتم: یعنی اثر وجعلناهایی بود که خواندم؟ ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
پنج هفته از حضور علی در سوریه می گذرد که مامورهای حفاظت متوجه هویت جَعلیِ علی می شوند. در این پنج هفته علی با شهیدعلیرضاتوسلی(ابوحامد) آشنا می شود. ابوحامد همه چیز را می دانسته اما چون می بیند علی طلبه است و چه قدر در کارهای فرهنگی تبحر دارد نمی خواهد از دستش بدهد و به مامورهای حفاظت چیزی نمی گوید. با حضورش موافقت می کند می گوید:  می توانی حمد و سوره ی بچه ها را درست کنی، نماز درست یادشان بدهی، احکام بگویی. از اخلاقیات حرف بزنی. سختی کشیدی آمده ای؛ باید سختی بکشی بمانی. علی هم قبول می کند. حتی مقر فرهنگی راه می اندازد. کتاب به دوش بین بچه ها می چرخید و آنها را وادار به مطالعه می کرد. در آستانه عملیات شیخ مسکین یادواره شهدای فاطمیون را برگزار می کند. ویژه نامه مطیعیون را می نویسد و به چاپ می رساند‌. بعد از فهمیدن مامورین حفاظت علی از آنها یک می خواهد یک هفته هم بگذارند درسوریه بماند اما قبول نمی کنند. علی می گوید: فرمانده من ابوحامد است. تااون نگوید نمی آیم. ابوبشیر یکی از مامورین حفاظت بااعصبانیت پاسخ می دهد که همین امشب باید برگردید. دستور از تهران است. یا با پای خودت می آیی یا به زور می بریمت. علی را کشان کشان به سمت تویوتای سفید هایلوکس ابوبشیر بردند. یک جفت پوتین جلوی پایش می گذارند تا بپوشد علی می گوید: کفش من نیست. صاحب داره. برگردونین سرجاش. ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
مهدی مظاهری دوست و داماد خانواده شهید علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : ابوحامد به علی گفته بود نگران نباش، دارم کارهایت را درست می کنم تا برگردی سوریه. سه روز بعد از زدن این حرف ابوحامد شهید شد. علی و دوستانش برای تشییع رفتند مشهد. یک ویژه نامه هم شهدای تیپ فاطمیون با نام مطیعون هم چاپ کرده بود که در همان مراسم تشییع پخش کرد. از منزل ابوحامد می خواست برود راه آهن، برگردد کرج تا برود دیدار سیدابراهیم(شهیدصدرزاده) چون شنیده بود مجروح شده و ایران است. علی و دوستانش با سه نفر از مسئولین سپاه که یکی شان حاج علوی، از مسئولین میدانی سوریه بود رو به رو می شوند. حاج علوی تا با علی آشنا می شوند می گویند: ایشان همان شخصی نیستن که از سوریه توسط بچه های حفاظت برگردانده شدند؟ علی می خندد و می گوید: این را هم اضافه کنید که به عنوان جاسوس! حاج علوی می گوید: حاج آقا استغفرالله این حرف ها چیه. تو این چند روز دست کم از ده نفر سراغ شما را گرفتم. نه آدرسی داشتند نه شماره تلفنی. علی ادامه می ده می گه: حالا که حاضرم در محضرتون. ادامه یِ مجازاتِ اخراج ما  در میونه؟ یا باید خسارتی چیزی تقدیم کنم؟ حاج علوی می گه: نمی دونم چی بگم. همه چی دست به دست هم داده تا من شما رو  جلو در خونه ابوحامد ببینم. ابوحامد همه ی کارهای اعزام شما رو انجام داده و می تونید برگردید سوریه. همین فردا می تونید به کارگزینی مراجعه کنید تا کارهای اولیه اعزامتون انجام بشه. علی سه بار بلند گفت: یا حسین. بعد یاد ظهر افتاد که سر مزار ابوحامد با گریه گفته بود: حاجی جان، بدقولی از شما دوره. مگه خودت نگفتی به زودی برت می گردونم سوریه؟ چی شد پس؟ کجا رفت اون قراری که باهم داشتیم؟ ابوحامد، باتوام، عزیزدلم! فدای مهربونی هات... ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
مادر مادر شهید علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : هيچ وقت تو كارها از بچه ها كمك نمي خوام. يه عالمه وسيله ترشي خريده بودم. دلشوره داشتم نکنه به علی اتفاقی بیفته، شهید بشه‌ به بچه ها گفتم: بياييد كمك، تا این وسیله ها سریع تر جمع بشه. تو دلم گفتم: به بچه ها بگم اگر به علي چيزي شد ناراحتي نكنيد. اما نتونستم چيزي بگم. يه دفعه ديدم بچه ها همين حرف به من زدن. گفتن: مامان اگر برای علی اتفاقی افتاد، شهید شد ناراحتی نکنی. گفتم: چه جالب منم مي خواستم به شما همين بگم. ولي روم نشد ... همش براي علي دعا مي كردم شهيد نشه. روضه كه مي رفتم نمي گفتم پسرم سوريه ست ولي مي گفتم يه مسافر دارم براش دعاكنيد. از روضه كه اومدم خونه شب خواب ديدم سه تا خانم نشستن. رفتم داخل. حضرت زهرا(س) به من اشاره کرد رو به حضرت زینب(س) گفت: خواهرت اومد. حضرت زينب(س) گفت: اين اگه خواهر منه چرا اينقدر بي تابي مي كنه؟ از خواب كه بيدار شدم سه صبح بود. دو دستي زدم تو سرم گفتم اينقدر تو گريه هام علي رو ياد كردم از دستم ناراحتن. ديگه خانم همين جا قول مي دم علي رو ياد نكنم. بي تابي نكنم(با بغض و گريه) ديگه علي رو مي ذارم كنار. سه روز بعد از اين خواب رفتم تو بالكن. منتظر بودم اذان بده نماز بخونم. ذكر مي گفتم. يه دفعه گفتم: خدايا علي هرچي مي خواد بهش بده. اين دعا رو كه كردم نماز خوندم دوباره اومدم تو بالكن. يه دفعه احساس كردم پاهام خم شد. همونجا تو دلم گفتم: علي شهيد می شه.  چون دیگه رضايت قلبي داشتم. تا دل مادر راضي نباشه بچه شهيد نمي شه. بعد از اون خواب ديگه رضايت داشتم. حتي روز قبلِ شهادت علی ساك بستم. دوتا چادر گذاشتم كنار. گفتم اگر خبر شهادت دادن حالم بد شد خوردم زمين چادرم كثيف شد چادر داشته باشم عوض كنم. با حاج آقا خونه تنها بوديم، گوشي همش زنگ مي خورد، جواب نمي دادم. حاج آقا گفت: گوشي رو چرا جواب نمي دي؟ گفتم: مي دونم چي مي خوان بگن. نمي خوام بشنوم. حتي بچه ها پشت در بودن. در باز نمي كردم. مي دونستم چی مي خواستن بگن. بالاخره همه بچه ها كه جمع شدن پشت در، در باز كردم و خبر آوردن علی شهید شده. ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیتون خواهر شهید علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : بهشون بی سیم می زنن می گن: منطقه حلب، باغ مثلثی زیتون پاک سازی کنید. داعشی ها هم مستقر بودن. تا علی و هم رزمانش وارد می شن حمله می کنن. بچه ها عقب نشینی می کنن. شب رو هم در همین باغ می مونن. علی باصدای بلند اذان و اقامه می گه. نماز صبح هم به امامت علی می خونن. فرمانده عملیات و یه سری از بچه ها شهید شده بودن که علی می ره بیارتشون عقب. اولی رو می یاره عقب‌. دومی رو که می ره بیاره تیر می زنن بهش‌. از پهلو می زنن. چون باغ محاصره شده بود یک روز اجساد می مونه باغ. به دلیل اصابت گلوله به پهلو علی و خونریزی به شهادت می رسه. مرتضی عطایی بعد شهادت می یاد بالا سر علی و اظهار ناراحتی می کنه که سردار سلیمانی از پشت بی سیم بهش دلداری می ده. ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی آقایِ تَمام زاده در تَمامِ جَلَساتِ مصاحبه، گفتگو و ضبط با خانواده، دوستان و همرزمانتان راجع به شما یک جمله مشترک شنیدم! اینکه زندگی شما مصداقِ آیه یِ مبارکه "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم" بوده ... ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
هرگاه روحانیّت در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و در مقابل دشمنی دشمنان دین و دشمنان اسلام سینه سپر کرد و در این راه واقعاً مبارزه کرد، مجاهدت کرد و آسیب دید و به قتل رسید، سربلند بوده؛ در دوره‌های مختلفی از این قبیل روحانیّون داشته‌ایم. اگر در مبارزات اخیر یعنی مبارزاتی که منتهی شد به تشکیل نظام جمهوری اسلامی و انقلاب، روحانیّت وارد نمیشد، این اتّفاق هرگز نمی‌افتاد... به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
▪️ مراسم تکریم و معارفه مسئول دفتر حوزه نمایندگی ولی فقیه در ناحیه امام زمان (عج) شهرستان طالقان با حضور حجت الاسلام والمسلمین سید احمد رسولی معاون هماهنگ کننده دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه امام حسن مجتبی(ع) استان البرز برگزار شد. 🔘 گفتنی است در این مراسم ازحجت الاسلام عبدی تکریم و تقدیر گردید و حجت الاسلام بابایی به عنوان مسئول جدید  دفتر حوزه نمایندگی  ناحیه امام زمان(عج) معرفی شد. به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
◼ جلسه کارگروه اجتماعی فرمانداری شهرستان طالقان با محوریت رزمایش جهاد امیدآفرینی به ریاست فرماندار این شهرستان در موضوعات فرهنگی، اجتماعی، خدمات رسانی، سازندگی، محرومیت زدایی و رفع مشکلات زیرساختی و امنیتی با حضور فرمانده سپاه ناحیه امام زمان(عج) برگزار شد. به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوازدهمین سالگرد تدفین شهدای گمنام شهرنظراباد 🎤 سخنران: سردار عبدالفتاح اهوازیان (از همرزمان سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی) 🔊 با مداحی:کربلایی مجتبی فخری 📆 سه شنبه ٢٧ اردیبهشت ماه ساعت ۱۷ مصادف با سالروز تدفین شهدای گمنام 🏢 مکان: گلزار شهدای گمنام شهر نظراباد ◾ با مشارکت: حوزه های بسیج ٧١١عماریاسر-حوزه ٧١٢خواهران سپاه نظرآباد حوزه بسیج دانش اموزی برادرو خواهر سپاه نظراباد هیئت رزمندگان شهرستان نظراباد اداره اموزش و پرورش نظراباد گروه جهادی شهید شاطری بنیاد حفظ آثار ونشر ارزشهای دفاع مقدس نظراباد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده🕊🍃 به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
◾ در راستای پرداخت دیه و آزادسازی دو زندانی جرایم غیرعمد در کرج؛ روز نوشت یک خبرنگار از دو خبر تَلخ و شیرین ▪️ پائیز بود یا زِمستان، شاید هم بَهار نمی دانَم! صبح بود یا غروب را هَم نمی دانَم! حتی اگر بعدازظهرِ یک روزِ بهاری هم بود به اندازه بزرگی اتفاق برایت می شُد یک روزِ پائیزیِ باران زده یِ غَم زده! متن کامل روز نوشت 👇🙏🔘 https://basijnews.ir/fa/news/9432871 ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
📜 یادداشت/ ✍ الناز رحمت نژاد شهید تمام زاده هم با جان و هم با قلم جهاد کرد/ ابوهادی مصداقِ شهید آوینی بود ▪️ متن کامل یادداشت 👇🙏🌸 https://basijnews.ir/fa/news/9290914 به مناسبت کنگره ۴۰۰۰ شهید روحانی خوندنِ دوباره این یادداشت 🔺به کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
مدارس استان البرز فردا تعطیل است محمدرضا فلاح نژاد مدیر کل مدیریت بحران استانداری البرز خبر داد: با توجه به آلودگی هوا فردا سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ماه مهدهای کودک، پیش دبستان و دبستان فقط نوبت صبح در استان البرز بجز طالقان تعطیل است. اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل استانداری البرز به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
⏺ پیام تبریک مسئول روابط عمومی سپاه امام حسن مجتبی(ع) استان البرز به مناسبت روز ارتباطات و روابط عمومی ⏹ چوبداری مسئول روابط عمومی سپاه امام حسن مجتبی(ع) استان البرز طی یادداشتی فرا رسیدن ۲۷ اردیبهشت ماه روز روابط عمومی، هفته روابط عمومی و ارتباطات را تبریک گفت. متن کامل یادداشت 👇🙏🌸 https://basijnews.ir/fa/news/9433001 به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
🍀 سلام بر آنان که تا کَشفِ حقیقت تفقه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود،منذران صادقی شدند که بَند بَندِ حدیث صداقتشان را قَطراتِ خون و قَطعاتِ پاره پاره پیکرشان گواهی کرده است. 🍃 صلوات و سَلامِ خُـــــــــدا و رسول خدا بر ارواحِ طیبه شهیـــــــــدان،خصوصا شهدای عزیز حوزه ها و روحــــــــانیت | سلام امام خمینی(ره) به شُهدایِ روحانی| به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
⏺ مجيد سلمانيان در منطقه حيدر آباد كرج در خانواده معمولي به دنيا آمد. دومين پسر خانواده و آخرين فرزند بود. ⏺ اول تا پنجم دبستان را در مدرسه فرهنگ شاهين ويلا، اول تا سوم راهنمايي را در مدر سه ارشاد خيابان قلم و اول تا آخر دبيرستان را در مدرسه شهيد صدر، سيصد و پنجاه متري بنياد گذراند. ⏺ مجيدفعاليتش در بسيج رااز دوران دبستانش در پايگاه بسيج شهيد غروي شروع كرد. بعد از گرفتن ديپلم وارد حوزه علميه امام جعفر صادق(ع) كرج شد. سال اول را در حوزه علميه امام صادق(ع) خواند، سال دوم را در حوزه علميه قائم(عج) چيذرتهران ادامه داد. چند سالي در چيذر درس خواند، بعد هم به حوزه علميه آيت الله بهجت در قم براي ادامه تحصيل رفت. تا سطح 4 دكتري را در اين حوزه خواند... ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
⏺ براي تدريس اخلاق و علوم سياسي در دانشگاه صنعتي شاهرود، از قم به شاهرود رفت و چهار سالي در آنجا ماند. ⏺ مجيد سلمانيان، روحاني مبلغ و جوان دست و دل بازي بود كه در منطقه جواديه تهران، فرديس، كرج، شهرستان هاي فسا و داراب استان فارس، منطقه مغان اردبيل و ميغان شاهرود به تبليغ ديني پرداخته بود. ⏺ سال 1393 از طريق حوزه نمايندگي نيرو قدس تهران، بعد از گذراندن دوره آموزشي در يزد و كرمانشاه به سوريه رفت. ⏺ آنقدر خوش برخود، خوش خنده و مهربان بود كه در سوريه بين رزمنده هاي فاطميون و زينبيون سرمجيد دعوا بود. بعد از مدتي كه با زينبيون بود به فاطميون پيوست و درنهايت 17 ارديبهشت 1395 در منطقه خان طومان با اصابت يك گلوله از پشت به شهادت رسيد. ⏺ به علت محاصره بودن خان طومان، پيكر مجيد سلمانيان بعد از چهارسال به آغوش خانواده و ميهن بازگشت و عاقبت در صبح پنج شنبه 24 مهر 1399 همزمان باايام عزاداري رحلت پيامبر(ص) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) به صورت خودرويي از سپاه امام حسن مجتبي(ع) كرج، به سمت ميدان شهدا و سپس مصلي نماز جمعه تشييع شد. ⏺ پيكر پاك شهيد حجت الاسلام سلمانيان پس از تشييع، در گلزار شهدا امام ز اده طاهر(ع) به خاك سپرده شد. ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
🎤 معصومه سلمانیان، عمه شهید مجید سلمانیان در گفتگو با خبرنگار : پسر بچه ها شيطنت خاصي دارند. اما مجيد اينطور نبود. از سنش بزرگ تر بود. يك سَفري پيش آمد و رفتيم مشهد. مجيد دَه سالش بود، باهمان ده سالگي اش مثل يك مرد مراقب منو و مادر و خواهرش بود. بااينكه نياز مالي نداشتند از همان نوجواني سركار مي رفت و مي گفت: دوست دارم كار بكنم و تجربه كسب كنم. شايد مجيد، در سه سالگي هفت ساله شد. در هفت تا چهارده سالگي بيست ساله شد. بيست تا سي سالگي شد. ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
🎤 فرزانه گرشاسبی، مادر شهید مجید سلمانیان در گفتگو با خبرنگار : يك روز خانه نبودم. زنگ زد گفت: مامان، مي توانم داخل كابينت ها را نگاه كنم؟ گفتم: اجازه نمي خواهد. برو نگاه كن. بعدازظهرش كه آمدم خانه ديدم برنج، نخود، لوبيا، چاي ... را از كابينت ها خالي و بسته بندي كرده است. نگاهش كردم. گفت: داخل كابينت ها را كه نگاه كردم ديدم خيلي چيزها اضافه است. خانواده اي را سراغ دارم كه هيچي براي زندگي ندارند. ببريم بدهيم به آنها؟ وسيله هاي بسته بندي شده را برداشتيم و رفتيم. دادیم به خانواده نیازمند... يك سوم از حقوقش براي خودش مي ماند، بقيه را خرج نيازمندان مي كرد. و صيت كرده بود: اگر شهيد شدم و قرار شد حق ماموريتم را به حساب شما واريز كنند، به آن دست نزنيد و همه را در كارهاي خير و كمك به نيازمندان خرج كنيد. وقتي ياد اين كارهاي مجيد مي افتم، مي توانم بگویم مجيدآ سماني بود. ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
🎤 فرزانه گرشاسبی، مادر شهید مجید سلمانیان در گفتگو با خبرنگار : در دانشگاه صنعتي شاهرود ، استاد اخلاق و علوم سياسي بود. پُست بالاتري در دانشگاه تهران و حوزه علميه گرگان پيشنهاد شد كه نپذيرفت. مي گفت: من ملاي تبليغي هستم نه ملاي پشت ميز نشين. اگر پشت ميز بنشينم خيلي چيزها را فراموش خواهم كرد. هدف من از پوشيدن لباس روحانيت اين است كه فرمايشات اهل بيت(ع) را به مناطق محروم برسانم... ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
🎤 فرزانه گرشاسبی، مادر شهید مجید سلمانیان در گفتگو با خبرنگار : اون موقعي كه شاهرود مشغول تدريس بود يك روز بهم گفت: مامان من زياد پيشت نمي مونم. مي خوام برم راه دور. تو بايد كم كم عادت كني. گفتم: يعني از شاهرود دورتر مي خواي بري؟ گفت: مامان از شاهرود خيلي دورتره. كلا قيد بچه ات بزن. در ذهنم از خودم مي پرسيدم كجا قرار است برود؟ نكند مي خواهد برود نجف! شايدم كربلا. چون گاهي مي گفت: براي ادامه تحصيل مي خواهم بروم نجف. بعد فهميدم مي خواهد برود سوريه. شاهرود كه بود دو بار سوريه رفته بود. هربارم كه زنگ مي زد مي گفت: سفر تبليغي ام. دفعه سوم از كرج اعزام شد و رفت. ديگه دفعه چهارم طول كشيد كه بره... ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 فرزانه گرشاسبی، مادر شهید مجید سلمانیان در گفتگو با خبرنگار : دفعه چهارم و آخرين باري كه مي خواست بره سوريه طول كشيد بره. دوماه قبل از رفتنش ديدم خيلي خوشحاله. اومد گفت: مامان من يه خوابي ديدم. چند روز پيش به بي بي حضرت زينب(س) گله كردم. گفتم: سه ماهه پاستورتم جوره. هر روز اين در و اون در مي زنم. ما رو قابل نمي دوني؟ قرار نيست هرچي با لياقته رو ببري. اعجازت اينه بي لياقتم ببري. بعد صبح خواب ديدم. تو خواب ديدم كه بالاخره بي بي گفت: شمام دعوت شدي. اينجور كه معلومه ديگه بر نمي گردم. من دوماه بيشتر نيستم. هر روز كه مي گذ ره يك روز از ديدارمون كم مي شه... ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
🎤 فرزانه گرشاسبی، مادر شهید مجید سلمانیان در گفتگو با خبرنگار : شبي كه شهيد شد، صبحش زنگ زد. سلام و احوال پرسي كرد. گفتم: مجيد جان يه خوابي ديدم مامان. گفت: چه خوابي؟ گفتم: خواب ديدم شهيد شدي، شهركمون(شهرك بعثت) دارم شيريني پخش مي كنم. بِشكن مي زد. صداي بِشكَنِش پُشت گوشي مي آمد. به دوستانش مي گفت: بچه ها بياييد. بچه ها بياييد. منكه پَر شدم. مادراي شما خواب نديدن؟ مادر من خواب ديده. من كه رفتم. بعد گفت: مامان، الآن با دوستام كه اينجا نشستيم داريم تسبيح ميندازيم كه كي شهيد مي شه. كي اسير مي شه. مامان اسم اول، قرعه به نام من در اومد، من شهيد مي شم... ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak