✨بنام خدا✨
📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش اول )
🔹{حرکت به طرف خط مقدم}
پس از عملیات کربلای۴ که بنوعی باعث فریب دشمن شده بود،( عدم فتح در آن عملیات باتوجه به بزرگی اهداف ومنطقه انتخاب شده، و اینکه دشمن فکر می کرد که این تنها عملیات بزرگ ایرانیها در آن سال می باشد.)
لشکرها ، تیپها وگردانها به سرعت، نیروهای خود را جمع وجور کرده،به منطقه جدید عزیمت نمودند، لشکر ما(لشکر۷ولی عصر عج)، به منطقه ای واقع در گروهان پل درجاده اهواز خرمشهر ودر نزدیکی دژبانی لشکر۹۲ زرهی خوزستان عزیمت کرد. چند روزی درآنجاسپری شد، آموزشهای فشرده وجلسات وسخنرانی ها انجام شد، از حساس بودن منطقه ی عملیاتی ،تا عنوان عملیات عاشقانه برای آن همه از عملیاتی مهم وفراگیر حکایت داشت، نیروها چندروزی به مرخصی رفته وبرگشتند، سازماندهی های مجدد انجام شد، رزمهای شبانه،توجیه منطقه جدید ودرنهایت توجیه عملیات جدید انجام شد، ۲۰ دی ماه ۱۳۶۵ بود که ساعت ۸شب وارد منطقه عملیاتی کربلای 5 شدیم، شبانه به شلمچه اعزام شدیم، ابتدا درمنطقه ای پشت خاکریز دوم از ماشینها پیاده شدیم، پشت یک خاکریز بلند،که پشت آن مستقرشدیم، ظاهرآ ساعتی قبل آنجا مورد حمله شیمیایی دشمن، قرارگرفته بود وبا ورود ما چندنفراز بچه ها شیمیایی شدند و پوست بدنشان، تاول زد، هیجان وشورو نشاظ یچه ها همه بیادماندنی بود،هرکس ذکری می گفت ،نوحه ای می خواند یا سرود حماسی سرمی داد،شوخی می کرد ، حلالیت می طلبید و وصیتی می نوشت، ترس ودلهره دربین بچه ها جایی نداشت، تردد نیروها و ادوات خودی در آنجابسیار بود،آتش توپخانه ها وخمپارهها گاهگاهی وجود داشت ، در این عملیات نیروهای گردان سلمان تقریباُ همان نیروهای عملیات کربلای 4 بودند (گروهان فجر رزمندگان مسجدسلیمان، گروهان فتح نیروهای اندیکا ولالی وگروهان نصر از نیروهای هفتکل) برخی از نیروها اعزامی دو برادر ازیک خانواده بودند که باهم در این گردان حضور داشتند: برادران یزدی(من و حاج آرش) ، برادران یزدانی، برادران قاسمی ، برادران عشرتی، برادران بردبار ، برادران رشیدی، برادران شیری، برادران براتی، برادران توژی،برادران منصوری،برادران توکلفر، برادران طاهری و تعداد دیگری که در خاطرم نمانده است.
از خاکریز دوم به سمت کانالها حرکت کردیم،ابتدا از میدان مین و تله های خورشبدی عبور کردیم و در یک کانال باریک، قرار گرفتیم ،صدای تیراندازیها متعددوفراوان را می شنیدیم، منطقه آبگرفتگی وگلی بود کمی بعد، بر بلندای یک جاده شنی حرکت کردیم،گولوله های زیادی اهم از عادی ورسام (گلوله های قرمز وآتشین) ازبالای سرما ویا از بین بچه ها عبور می کرد وصدای صفرگلوله ها به راحتی شنیده می شد،یکی از بچه ها برگشت وبه من گفت صدای عبور تیرها را که از لابلای بچه ها رد می شود، می شنوی؟ بشوخی ،بهش گفتم نگران نباش جلو، تظاهرات شده تیر هوایی درمی کنند تا متفرق شوند، پس از دقایقی به پشت جاده، که حالت خاکریز مانند داشت رفته ومسیرمان را ادامه دادیم تا به خط رسیدیم، جنازههای عراقی درمسیر عبورمان دیده می شد، .
صادق یزدی
کارشناس ارشد م
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای #شهید_گمنام #جان_فدا
🌐گروه فرهنگی #شهیدحسن_باقری #مسجدسلیمان
🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش دوم )
🔹{سنگرهای «ن» شکل وجنگ تن به تن]
پشت کانال پرورش ماهی بالا آمدیم وبه خط دشمن زدیم ،شب سختی بود واز قسمتی که ظاهرآ ادوات ویا محل پارک موتوری دشمن بود، عبور کردیم
خودروها،تانکها،نفربرها،تیربارضدهوایی وغیره درحال سوختن بوده ویا سالم رها شده بود،۷۰۰متری به پیش رفتیم . و به سنگرهای نونی شکل دشمن زدیم (سنگرهای ن شکل که وقتی وارد آن می شدی درقسمت نقطه (ن) قرار می گرفتی ودشمن ازهمه سو احاطه داشت وازهمه طرف به سمت ما شلیک می کردد)، نیروهای گروهان ما در کنار یک تانک سوخته قرار گرفتند و از همه طرف به ما شلیک می شد
جلوتر ازما گروهان فتح ونصرقرار داشتند ،در اولین نقطه شهید مسلم حاتمی جانشین گردان با دشمن درگیر شد و درگیری ها برروی خاکریز دشمن به جنگ تن به تن تبدیل شده بود وبه پرتاب نارنجک ادامه داشت، درگیری خیلی شدید بود:گلوله مستقیم تانک ،تیربار، آرپی جی ۷، آرپی جی۱۱ ، نارنجک، نارنجک تفنگی ، گلوله های ضد هوایی،گولوله های منور و هر چه در اختیار داشتند از همه طرف بر ما مانند قطرات باران می بارید و چون ناودان که بارانهای سیل آسا را هدایت می کرد و آب را بر زمین می ریخت گلوله ها نیز این چنین برما می بارید و از شدت بارش گلوله ها، سیاهی شب برچیده شده بود. به خدا توکل داشتیم و امید بسته بودیم و می دانستیم که ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم حجم آتش دشمن بسیار سنگین وسهمگین بود و قصد زمین گیر کردن بچه هاراداشت، رزمندگان در میان آن همه آتش سهمگین دشمن، با راز و نیاز با خداوند متعال ،به نبرد جانانه وتن به تن پرداخته بودنداین زمزمه های شبانه سرشار از معرفت ونیایش آگاهانه و مملو از اخلاص می بایست بگونه ای تاثیر خودش رانمایان سازد که پایمردی های بچه هارا مضاعف نماید، که اگر دراین اثنا سرشان برود، هر گز نخواهند گذاشت کشور اسلامی شان مورد تهدیدوحمله دشمن قرار بگیرد و با تمام وجود برای سربلندی کشورمان این شعر را زمزمه می کنند و به آن باور دارند :
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
آنها از آتشهای سهمگین دشمن نترسیدند، ودل دریاییشان را به آن گلوله ها دادند و برای دفاع سینه سپرکردند ،تا دشمن متجاوز رابه جای خودش بنشانند.درآن درگیریها مسلم حاتمی،علی جلیلی، شاپورمختاری،حمیدقربانی، مهردادگله داری، مجیدشجاعی احمدهاشمپور، و تعداددیگری از همرزمانمان شهیدشدند در روبروی گروهان ما تیرباری درحال درو کردن بچه ها بود،تفنگم را از ضامن خارج کرده و با شلیک دو گلوله ، تیربار مقابل را خاموش نمودم. نمی دانم زدمش یانه ولی تیر اندازیش خاموش شد، شب سختی بود انگار ازهمه جا تیرمی بارید ،وچه عزیزانیبودند که مانند گلهای معطر اطراف ما عطرافشانی می کردند وبا رشادت وپایمردی پرپر شدند، غرش تانکها وتردد نیروها و آتش توپخانه ها برشدت حادثه می افزود،
صادق یزدی
کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای #شهید_گمنام #جان_فدا
🌐گروه فرهنگی #شهیدحسن_باقری #مسجدسلیمان
🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش سوم )
🔹{ایستادگی درمقابل گارد ویژه رییس جمهوری عراق}
مهدی احمدپور،غلام کیانی وشهید نریمیسا ازنیروهای هفتکل، اطلاعات عملیات گردان بودند. با خاموش کردن تیرباری که از روبرو شلیک می کرد، ابتکارعمل بهتری داشتیم، در بدو بدوها وجابجایی صورت گرفته،من کمی خسته شده بودم، از عوارض زمین استفاده کرده و در شیار تانکی که روی زمین ایجاد شده بود، دراز کشیدم و بچه ها را هدایت می کردم . خوشبختانه بچه های دسته ما آسیب کمتری درآن درگیریها دیده بودند وبه کمک همدیگر توانستیم برخی مجروحین را از آن مهلکه به عقب برگردانیم، ما پشت خطوطی که فتح شده بود ،پدافند کردیم در آنجا ، با ابزاری مثل سرنیزه، روپوش اسلحله وحتی لبه کلاهخود، برای خودمان،سنگر روباهی حفر کردیم ،ودر آنها مستقر شدیم، سرمای شدیدی بود و پتو نداشتیم ،هردونفر دریک سنگر روباهی به پدافند مشغول شدیم، صبح روز بعد دشمن قصد پاتک داشت وحملاتی را انجام داد، که بچه ها مردانه جلویش ایستادند، جمشید رضایی درروز روشن ابر روی خاکرریز ایستاده و باتیربارش به سوی دشمن شلیک می کرد، ایرج بهرامی آرام وقرار نداشت،آرپی جی زنها امان دشمن را بریدند، تک تیراندازها وکلاش به دستها حجم آتش سنگی نثار دشمن کردند ونگذاشتند دشمن در تکها وپاتکهای خود موفق شود،چندتن از بچه ها در این پدافندی ازجمله عبدالکریم (سرخاب) جلیلی ونریمیسا درکنار بچه ها، شهید شدند(چه آرام وبا ناز خوابیده بودند صورت معصومشان فراموش ناشدنی است)،،بعدها شنیدیم که گارد ویژه ریاست جمهوری به فرماندهی شخص صدام در آن منطقه پاتک زده است. حدود دوالی سه روز در آنجا پدافند کردیم، حسن علیپور دلواپس مجروحان وامدادرس آنها،آرش یزدی که خود مجروح شده بود نهایت تلاش برای پانسمان سایرمجروحان داشت،حاج آقا سلکی شجاع وپرتلاش،غلام کاتبی درتدارک مهمات بچه ها وخط مقدم، مرحوم مسعود مرادی درحال مخابره پیامها،عرب شیخ مرتب خمپاره می فرستاد، علی رویین تن درتدارک غذاوتهیه مهمات ،محمدرضا موسوی شجاع وخندان باعث دلگرمی بچه ها شده بود، بهرام احمدی پرتلاش وباحوصله،حمید ومحمدشیری فعال ، فرزادرضوی پیگیر امور،شهید رستم قلندری درتکاپوفراوان ،محمد رسولی متواضع،غلام اسکندری مثل ستون پیاده، عباس شمس درحال کمک به مجروحان، پیروند، یزدانی، فریدون مکوندی، غلام قاسمی، بیژن براتی،علی بمان، همه وهمه سرحال و پرتوان در آن روزگاران حضور داشتند ،وجود روحانیان گرامی همچون حاج آقایان :حاجتی ، یوسفی،ظاهری، کیانپور، هاشم پور ، براتی و تعدادی دیگر باعث روحیه مضاعف بچه ها شده بود، بعداز چندروز به عقب آمدیم و چند روزی درخط دوم بودیم وحتی چندروزی بچه ها به مرخصی رفتند، شهرمسجدسلیمان موشک باران شده بود، خانوادها دربیرون شهر در چادرها ویا اردوگاههاو روستاها اسکان داشتند وبرای کارومایحتاج خود به شهر رفت وآمد داشتند.
صادق یزدی
کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای #شهید_گمنام #جان_فدا
🌐گروه فرهنگی #شهیدحسن_باقری #مسجدسلیمان
🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش چهارم )
🔹{بازپس گیری وجب به وجب سرزمینهای اشغالی}
با اتمام مرخصی و مراجعت نیروها به محل لشکر ، به دلیل موقعیت حساس، سنگین و پیچیده ی عملیاتی، می بایست دوباره به محل وخط مقدم جدیدی می رفتیم، جایی درکنار نهر دوئی جی ودر کنار کارخانه نمک ،با بازسازی نیروها در دسته جات جدید، همه به خط شدیم وسوار وسایل نقلیه شده و حرکت کردیم و نزدیک خط که رسیدیم فرمانده ای از ارتش نزد برادر کریم پور فرمانده گردان سلمان آمد و گفت که یکی از نیروهایتان بفرستید تا خط را به او تحویل دهیم ، فرمانده مرا معرفی کرد و با او رفتم تا خط را از فرمانده ونیروهای ارتش تحویل بگیرم و اطلاعات لازم را از جمله اینکه: در چه موقعیتی هستیم و چه فاصله ای با دشمن داریم و چه مسافتی را تحت پوشش داریم واینکه سنگرهای پدافندی واستراحت کدامند وخاکریز وترکش گیرها چه موقعیتی دارند،را انتقال داد و ساعتی طول کشید تا بچه های گردان ما آمدند و من تا رسیدن نیروها ، در آنجا تنها بودم. حدود ساعت ۲بعداز ظهر گروهان ما، آنجا مستقر شد. توپخانه دشمن مرتب کار می کرد،وتانکها درحال جابجایی ومانوربودند، وخمپاره و کلوله های معمولی مرتب در مبادله بودند، خط سختی بود، بطوریکه مسافت کوتاهی از خط که درحالت معمولی محل استقرار یک دسته بود به یک گروهان داده شد، فرماندهان گروهان دریک طرف خط وفرماندهان دسته در طرف دیگر آن مستقربودند، وسه سنگر نگهبانی داشتیم ، وچهارچشمی تحرکات دشمن را رصد می کردیم ،سنگر استراحت بچه ها پای خاکریزها بنا شده بود، سنگرهای کوتاهی که فقط نشسته ویا دراز کشیده در آنها می توانستیم استراحت کنیم وطول وعرضشان به اندازه یک پتوی شتری بود، خاکریز نسبتآ بلندی داشتیم که سنگرهای نگهبانی را در دل آن ایجاد شده بود، زیرخاکریز وپایین آن سنگرهای استراحت را داشتیم وپس از عرض یک جاده ماشین رو، خاکریز ترکش گیر کوتاهی پشت سرمان ایجادشده بود. تقریبا یک هفته زیرحجم آتش شدید دشمن در آنجا پدافند کردیم، یکی از آن شبها ناگهان سردار رئوفی فرمانده لشکر را دیدم و به طرفش رفتم و سلام و علیک واحوالپرسی کردیم و به من گفت : این خط خیلی برای ما مهم است ، به بچه هایتان بگویید بالای خاکریز که می روند یک وجب از خاک ها به جلو بیندازند تا بعد از چند روز ،با یک وجب، یک وجب خاکریز را چند مترجلوتر برده باشید. در واقع خاک میهن اسلامیمان که کیلومتر،کیلومتر به تصرف دشمن درآمده بود، رزمندگان آنرا وجب به وجب پس می گرفتند. کارخانه نمک روبرویمان بود ونهردویی جی درکنارمان، وما می بایست در آنجا پدافند می کردیم تا دشمن نتواند آنها را از ما باز پس بگیرد
صادق یزدی
کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای #شهید_گمنام #جان_فدا
🌐گروه فرهنگی #شهیدحسن_باقری #مسجدسلیمان
🆔 @shohada_masjedsoleiman
🔴 یک تیر و دو نشان
پس از اعلام طالبان مبنی بر ممنوعیت تحصیل دانشجویان دختر افغانستانی، جمهوری اسلامی ضمن مخالفت با این اقدام، اعلام کرد حاضر است پذیرای دانشجویان محروم شده در دانشگاه های ایران باشد.
حالا دشمن با تیر زهرآگین #مسمومیت، از یک طرف وجهه کسب شده توسط ایران در همدردی با دانشجویان دختر افغانستان را تخریب می کند و از طرف دیگر نگاه سلبی طالبانی در ضدیت با تحصیل دختران را در ذهن مردم ایران و جهان تداعی می نماید ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
✍ "قاسم اکبری"
✌️جنبش مستضعفین
@jonbeshmostazafin
✨بنام خدا✨
📝عملیات والفجریک قسمت اول
(جای خالی بچه ها)
1361/11/23 بود که از مسجدسلیمان به جبهه های نبردحق اعزام شدیم،حدودساعت 3بعدازظهرحرکت کردیم.فرماندهی سپاه شهید شهنی فیض وتنی چند از پاسداران ماراهمراهی می کردند،شام را درشوشترخوردیم. حدود ساعت ۸ شب به منطقه گلف در اهواز رسیدیم ،برخی خانوادهها ردمان را زدند وبدنبالمان آمدند، وورودی گلف ازپنجره اتوبوسها بافرزندانشان دیده بوسی یا مشاجره برگشتن به خانه را داشتند ،
درهمان شب ابتدا به پادگان علی اکبر وسپس به منطقه ای که لشکر 7حضرت ولی عصرعج مستقربود اعزام کردند،تازه چندروزی از عملیات والفجرمقدماتی می گذشت مارادرتیپ3گردان میثم گروهان شهید زمان محمودی سازماندهی کردند،به چادرها رسیدیم هنوز بچه ها درمنطقه عملیاتی بودند وچادرها خالی بود،بادنسبتا شدیدی می وزید ،برخی چادرها از زیرکنده شده بودند وباد آنهارا باخود به رقص در آورده بود ،دیدن آن صحنه ها وخالی بودن چادرها حسابی حالمان راگرفت ،بی درنگ چادرهارامستحکم کردیم واستقراریافتیم ،سه روز طول کشید تا فاتحان والفجرمقدماتی برگشتند ،بعضی از بچه هاشهید ویازخمی ویامفقودالاثربودند وباقیمانده آنهابه محل چادرهایشان برگشتند.
با نیروهای تازه اعزام شده گروهان شهید زمان محمودی به فرماندهی سردارسالار مدملی ترمیم شد معاون گروهان شهید رستم قلندری وفرماندهان دسته:احمدجمالپور،مهدی سپهی وشهیدمحمودخزایی بودند،
🖋صادق یزدی
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای #شهید_گمنام #جان_فدا
🌐گروه فرهنگی #شهیدحسن_باقری #مسجدسلیمان
🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝عملیات والفجریک قسمت دوم
(استقرار در دشت عباس)
در محل استقرارتیپ۳بعثت که فکر می کنم منطقهای در نزدیکی گروهان پل بین اهواز و خرمشهر بود نیروهای زیادی از لشکر مستقر بودند ،از بچههای بهداری و تدارکات و ادوات گرفته تا گروهان ها و گردان های مختلف چند روزی را آنجا سپری کردیم و تمرینات نظامی و آموزشهای لازم را فرا گرفتیم،بنا به مسائل و دلایلی بچه های این گروه، از گردان میثم که رزمندگان مسجدسلیمانی درعملیات والفجرمقدماتی با آن بودند، جدا شده و تحویل گردان ذوالفقار از همان تیپ و لشکر شدیم، در اینجا فرمانده گروهان شهید احمد نونچی و فرماندهی گردان را شهید حاج عبدالحمید صالحی نژاد به عهده داشت معاون اول و دوم گروهان را رزمندگان دلاور آقایان سالار ملی و رستم قلندری به عهده داشتند در اینجا تمرینات نظامی و رزمهای شبانه و آمادگیهای جسمی فزونی گرفت و بچه ها رفته رفته،برای انجام عملیات آماده تر می شدند،پس از چندین روز تقریباً به منطقه جدید واقع در دشت عباس عزیمت کردیم ،درآن منطقه لشکر ۲۱ حمزه از ارتش نزدیک ما بود ،وبه سه راهی موسیان وصلواتی دشت عباس نزدیک بودیم، چادرها رادرتپه ماهورها بپاکردیم.
۹۸/۳/۲۲
🖋صادق یزدی
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای #شهید_گمنام #جان_فدا
🌐گروه فرهنگی #شهیدحسن_باقری #مسجدسلیمان
🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝عملیات والفجریک قسمت سوم
(سیل شدید اواخر سال ۱۳۶۱)
در منطقه جدید(دشت عباس) چادرهارابپا کردیم ،محل گروهان ما(گروهان شهیدزمان محمودی) درکنار تپه مانندی واقع بود ،صبحها، صبحگاه و وپاز آن تانیمه های روزتمرینات رزمی وآمادگیهای دیگر جسمانی ودعا وراز ونیازهای شبانه بچه ها را بیشتروبیشتر ورزیده می کرد، و رفته رفته الفت ومهر بانی بین رزمندگان فزونی می یافت و باهم صمیمیتر وصمیمیترمی شدند. شهید حمیدرضاصالحی نژاد فرمانده گردان از مهارت خاص نضامی وآمادگی جسمانی خوبی برخورداربود ، شهید احمدنونچی نیز با جدیت فرماندهی می کرد ، وبچه هانیز با آشنایی بیشتر باب مراودات شبانه ونشست وگفتگو را باز کرده بودند، محل استقرارما تقریبا به شهرستان اندیمشک نزدیک بود و با عبوراز پل کرخه برای تهیه برخی مایحتاج به اندیمشک تردد داشتیم. فرماندهان دسته ومعاونین گروهان به دلیل همشهری بودن با بچه ها انس والفت بیشتری داشتند وکم کم زر صممیتها افزوده می شد
نزدیکی های عید نوروز سال 1362 بارانهای شدیدی باریدن گرفت وسیل سراسر خوزستان. وجنوب غربی کشور را درنوردید، چادرها نیاز به محکم کاری داشت ،در روز اول باتوجه به شدت بارشها،ودرآن باران شدید،لبه ی پایینی چادرهارا خاک بیشتری ریختیم واطراف هرچادر جوی آبی تعبیه کردیم ،روی چادرها پلاستیک مجدد کشیده ویا چادر دیگری انداختیم ،گاهی آب از زیرچادرها ویا حتی از برزنت چادرها نفوذ می کرد، تقریبأ سه شبانه روز ازچادرهابیرون نیامدیم ،سرمای شدیدی هم جاری بود که برای پرکردن نفت فانوس ونفت چراغهای والر و علادین به زحمت وسختی می افتادیم،رساندن غذاوآذوقه ونفت وغیره نیز به سختی صورت می گرفت.
همان سال در مسجدسلیمان نیز پل مالکریم ودکه های زیرپل نمره یک وابتدای پل تمبی وقسمتی از پل روستای سی مایلی را آب برد. وخسارات زیادی به شهروندان زده شد،حتی یادم هست که برخی از اجانس مغازها را در روزهای بعد درپایین دستها پیدا می شد
98/3/23
🖋صادق یزدی
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای #شهید_گمنام #جان_فدا
🌐گروه فرهنگی #شهیدحسن_باقری #مسجدسلیمان
🆔 @shohada_masjedsoleiman
جمعی از بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی خوزستان در کنار مزار شهید امنیت #شهید_محمد_قنبری حضور پیدا کردند.
نقل میکنند که مادر شهید گفتند: عکس پسرم را جلوی عکس رهبر نگذارید که پشتش به رهبر نباشد...
#لبیک_یا_خامنه_ای
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
5.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸از بحر مکران تا خلیج فارس را
بر دشمنان
نا امن سازیم ای ولی ♥️🇮🇷
ما پاسداران پر توان
وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ
سرو و سلامت مانده ایم
سجیل و فاتح بر سپاهِ ابرهه بنشانده ایم
ما از گذرگاه رفح تا تنگه ی هرمز نشان
مردانه میبندیم ره را بر نفوذ دشمنان...
شیطان اکبر را به یک الله اکبر میزنیم
بنیان آن شراره را از ریشه از بن میکنیم..
#لبیک_یا_خامنه_ای
📡 @quds_sepah
34.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تولید_محتوا
#لبیک_یا_خامنه_ای
بسیجیان فرهنگی سرکارخانم ها خدیجه طهماسبی شاه منصوری و اشرف کلبی پور در حاشیه راهپیمایی و اجتماع بزرگ زینبیون و بیعت با مقام معظم رهبری
#کانون_بسیج_فرهنگیان_شهرستان_مسجدسلیمان
https://eitaa.com/basijefarhangianMIS