~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
🌿دفتر اشکالات..
دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالاتِ هم را در آن بنویسیم، تقریبا همیشه با ایرادات من پُر میشد. حمید میگفت: تو به من بیتوجهی! چرا اشکالات مرا نمینویسی؟
گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم تو فقط یک اشکال داری! دستهایت خیلی بلند است. تقریباً غیر استاندارد است. من هر چه برایت میدوزم، آستینهایش کوتاه میآید. حمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن و... دقت میکرد.
📚 کتاب نیمه پنهان ماه
#شهیدحمیدباکری
~🕊
#Ashqane_Shahada 🙃🍃
🌿 Faults notebook
The notebook in which we agreed to write each other's faults was almost always filled with my faults. Hamid used to say: You are not paying attention to me! Why don't you write my mistakes?
I looked at him from the corner of my eye and said that you only have one problem! Your hands are too long. It is almost non-standard. Whatever I sew for you, the sleeves are short. Hamid laughed as always. It was interesting and enjoyable for me that he paid attention to my smallest things such as dressing, eating, reading books, etc.
📚 The half hidden moon
#Shahid Hamid Bakeri
Eitaa.com/basijianZahraei